سئوالات بی‌پاسخ در پرونده سه مدافع حقوق بشر

نرگس محمدی،عبدالفتاح سلطانی و محمد سیف زاده

سیامک قادری

۱۵ سال از ایده تشکیل کانونی برای دفاع از حقوق بشر و مقابله با موارد نقض حقوق بشر با تکیه بر آزادی ها و حقوق مصرح در قوانین بین المللی و قوانین داخلی می گذرد؛ ۱۵ سالی که تاریخی پر مرارت را برای موسسان آن به ارمغان آورده است و امروز نزدیک به ۱۵ سال پس از تشکیل آن، سه تن از تلاشگران  آن، پشت میله های زندان روزگار می گذرانند.

سید محمد سیف زاده و عبدالفتاح سلطانی از وکلای پر آوازه و نرگس محمدی فعال حقوق بشر، در حالی مجازات حبس غیر قانونی و غیر منصفانه خود را پشت میله های زندان سپری می کنند که به رغم بیماری، همچنان بر سر آرمان گسترش حقوق بشر و جلوگیری از موارد نقض آن ایستاده اند.

پرونده های آنان سراسر نقض قانون، مغایر با حقوق بشر و خلاف آیین دادرسی کیفری و در تقابل با قواعد منصفانه است؛ انسانهایی که تا پیش از زندان، لحظه ای در دفاع از حقوق متهمان تردید به خود راه ندادند و اکنون گرفتار در شبکه تارعنکبوتی سیستم امنیتی – قضایی و نومید از امید اصلاح، آن را پیش روی وجدانهای بیدار و منصف قرار می دهیم.

هسته اوليه كانون مدافعان حقوق بشر در آغاز دهه ۸۰ خورشیدی از سوی پنج تن از وكلای دادگستري، شيرين عبادي، محمد سيف زاده، عبدالفتاح سلطاني، محمدعلي دادخواه و محمد شريف پایه گذاری شد و این در حالی بود که همزمان برخی از آنان به علت دفاع از پرونده هاي متهمان سياسي –ـ عقيدتي، در آستانه اعزام به زندان بودند و تشکیل کانون موجبی شد تا نهادهای امنیتی در یک طرح مدون مبارزه و برخورد با اعضای کانون را به طور سیستماتیک و برنامه ریزی شده، پی گیرند.

جلسات کانون پس از حبس عبدالفتاح سلطانی و محمد علی دادخواه در سال ۱۳۸۴ از اتاقی در کانون وکلای دادگستری گاه به اتاق ملاقات وکلا در زندان اوین کشیده شد تا همت و عزم موسسان این کانون در دفاع مستمر از حقوق بشر آشکارتر شود.

نرگس محمدی که از سال ۸۳ به عنوان عضو علی البدل در کانون فعالیت داشت پس از استعفای شریف، به عنوان عضو اصلی شورای عالی نظارت انتخاب شد؛ شورایی که بر فعالیت های کانون نظارت داشت.

اگرچه مطابق قانون اساسي جمهوري اسلامي هیچ تشکل حقوق بشری، سیاسی یا صنفی نياز به ثبت واخذ مجوز از مراجع دولتي ندارد، موسسان موفق به ثبت قانونی کانون در كميسيون ماده ۱۰ قانون احزاب درسال ۱۳۸۴ شدند و از آن به بعد بود که سنگ اندازی نهادهای امنیتی بر سر فعالیت كانون آغاز شد.

مشکلات متعدد بر سر کسب مجوز و پروانه فعالیت اما، موجب نشد تا مدافعان حقوق بشر از مسئولیت های تعریف شده خود کوتاه آیند و همزمان با آن، دفاع رايگان ازمتهمان سياسي ـ– عقيدتي، حمايت از خانواده زندانيان سياسي ـ– عقيدتي، تنظیم وانتشار گزارش فصلی وسالانه وضعيت حقوق بشر در ایران، تاسیس نهادهای مردمی حقوق بشر از جمله کمیته انتخابات آزاد، سالم و منصفانه و کمیته موقت صلح درایران، فراهم ساختن زمینه گفت وگو در حوزه حقوق بشر، تشكيل دوره هاي آموزشي “حقوق بشر”، “حقوق متهم”، “حقوق زنان” و اعطاي جايزه سالانه “حقوق بشر” به يكي از “تلاشگران حقوق بشر یا قربانیان نقض حقوق بشر” با جدیت دنبال شد.

تاکید بر قانون اساسی جمهوری اسلامی به عنوان قانون مادر، آیین دادرسی کیفری به عنوان قانون آمره و الزامی و قوانین مصرح در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های بین المللی که ایران آنها را پذیرفته است تکیه گاه همیشگی فعالان این عرصه بود؛ سنتی که همواره از سوی آنان در سخت ترین شرایط حتی در زندان جمهوری اسلامی دنبال شد.

اتکا به چنین جایگاه مستحکم اخلاقی و قانونی بود که بارها پرونده این دسته از فعالان را که به طور مستمر از سوی برخی از نهادهای امنیتی در دوره دولت محمد خاتمی درحال باز شدن بود، در محاکم مستقل با منع پیگرد مواجه می کرد.

با پایان دوران اصلاحات و آغاز بکار دولت نهم، دست نهادهای امنیتی در آزار و ایذای مدافعان حقوق بشر بازتر شد و اغلب نهادهای مردم نهاد مستقل به محاق توقیف و توقف غیر قانونی رفتند و سرنوشت کانون و مدافعان حقوق بشر هم یکسان با چنین رویکردی در پستوها و دخمه های امنیتی رقم خورد.

در این مطلب نگاهی خواهیم انداخت به پرونده سه تن از مدافعان حقوق بشر که به رغم بیماری و شرایط سخت زندان همچنان بر سر دفاع از حقوق بشر در زندان بر این آرمان ایستاده اند.

 

عبدالفتاح سلطانی مردی برای همه فصول حقوق بشر

 

سلطانی، اولین بار مرداد ماه سال ۱۳۸۴ با اتهام سنگین اجتماع و تبانی و جاسوسی بازداشت شد. او پیشتر با سفر به فرانسه، جایزه تخصیص یافته به کانون مدافعان حقوق بشر را از دست نخست وزیر این کشور دریافت کرده بود.

آزار و اذیت این وکیل پرکار حقوق بشری، بعد از ۷ ماه و نیم بازداشت موقت در بند امنیتی ۲۰۹ که ۵ ماه آن را در انفرادی گذراند به دلیل آنکه نهایتا با رای دادگاه تجدید نظر دایر بر تبریه از اتهامات، در ۱۵ اسفند ماه به پایان رسید.

سلطانی پس از آزادی بلافاصله به جمع یارانش در کانون پیوست و افزون بر ۲۰۰ پرونده زندانیان سیاسی، عقیدتی، روزنامه نگاران و فعالان مدنی را به رایگان وکالت کرد.

او در همین فاصله با برگزاری کلاس های توجیهی برای صنف های در معرض دستگیری خودسرانه اعم از روزنامه نگاران، دانشجویان، معلمان و کارگزان که پس از جابجایی قدرت و بسته شدن فضای سیاسی به سیاست رایج دستگاههای امنیتی تبدیل شده بود همت و عزم خستگی ناپذیر خود را به نمایش گذاشت.

در گرماگرم اعتراضات خیابانی به تقلب در اتخابات ۸۸ و موج بازداشت های فله ای، سلطانی به یکی از محوری ترین کوشندگان مقابله با بازداشت های خودسرانه تبدیل شد.

۲۶ خرداد سال ۱۳۸۸، تنها ۲۴ ساعت پس از راهپیمایی میلیونی مردم در تهران، او در دفتر کارش به اتهام تشکیک در نتیجه انتخابات دستگیر شد و۲ ماه و نیم را در بند ۲۰۹ و ۲۴۰ گذراند و سپس با سپردن وثیقه آزاد شد و نهایتا از این اتهام سیاسی در دادسرای ناحیه ۲۰، بری و منع پیگرد خورد.

از سال ۸۸ تا ۹۰ بیش از ۱۲ پرونده علیه سلطانی توسط نیروهای امنیتی در شعب مختلف دادسراهای تهران باز شد تا امکان تاثیر گذاری نهادهای امنیتی بر آنها بیشتر شود در حالیکه از نظر قانونی باید تمامی پرونده های مربوط به یک شخص در یک شعبه جمع شود. سیاست نهادهای امنیتی در باز کردن پرونده واحد در شعب مختلف، تلاشی بود تا از صدور منع پیگرد احتمالی در یک شعبه خاص جلوگیری کنند.

کیفر خواست صادر شده نهایی پرونده سلطانی گواهی است بر این مداخله امنیتی و غیر حقوقی در پرونده کسی که به شهادت اغلب حقوق دانان در دوران وکالت جز بر قانون تکیه نداشته است. کیفر خواست تاکید دارد که ۸ مورد پرونده ها به شعب مختلف ارجاع شده که ۴ مورد آن در دادیاری شعبه اول ناحیه ۲۰، بازپرسی شعبه ۳، شعبه ۴ و شعبه سه ناحیه ۳۳، به صدور منع پیگرد منتهی شده است.

در جریان رسیدگی و خوانش پرونده توسط خود سلطانی و وکلای پر آوازه او مشخص شد که برخی از اوراق و اسناد به نفع متهم، در همین ۱۲ – ۱۳ پرونده، گم شده یا از داخل پرونده به سرقت رفته است.

پرونده سلطانی با اینحال نزدیک به ۸ ماه در شعبه ۳ بازپرسی ناحیه ۳۳ اوین مفتوح بود ولی چون دلایل کافی وجود نداشت، بازپرس حاضر به انجام اقدامی نشده بود.

تحت این امتناع یا دلایل دیگر، بازپرس پرونده ازشعبه منتقل می شود و تا مدتها شعبه فاقد بازپرس بود و در این فرصت دادیاری به نام مهدی فراهانی به جای بازپرس منتقل شده مستقر می شود؛ کسی که قراراست با نیات و خواست های ماموران و پرونده سازان عمل کند.

سلطانی که هنوز چند ماهی بیش نبود که با تودیع وثیقه از بازداشت موقت رهایی یافته بود، سرانجام به اشاره و دستورفراهانی دستگیر شد.

ماموران اطلاعات، با آگاهی از اینکه عبدالفتاح سلطانی در دادگاه انقلاب مشغول خواندن پرونده یکی از متهمان سیاسی بود از نبود وی سو استفاده کردند و به محل کار مشترک این وکیل دادگستری با چند تن دیگر از وکلا یورش بردند، در را می شکنند، دفتر را شخم می زنند و همه پرونده های موجود موکلان سلطانی را ضبط می کنند؛ پرونده هایی که برخی از آنها در مرحله دادگاه بود و سلطانی وکیل مدافع آن.

با ضبط این پرونده ها و اختلال در دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی، دهها نفر از متهمانی که در بازداشتگاهها چشم امید آنها به دفاع از سوی یک وکیل مستقل داشتند از حق داشتن وکیل و دفاع حقوقی در دادگاه محروم شدند.

اقدام غیر قانونی ماموران امنیتی در ورود بدون اجازه و شکستن در ورودی محل کار سلطانی که به صورت مشترک توسط چند وکیل دادگستری مورد استفاده قرار می گرفت با دستگیری سلطانی پس از بازگشت از محل دادگاه و دستگیری او دوباره بازسازی شد تا تشریفات شکلی کار تفتیش به صورت نمایشی بازسازی شود.

ساعت ۱۲ و نیم ظهر، ماموران بار دیگر و این بار به همراه سلطانی وارد دفتر شده و این وکیل دادگستری با رویت اقدامات غیر قانونی آنان از امضای صورتجلسه تفتیش و ضبط اموال خوداری کرد.

ماموران پس از آن به همراه او به محل سکونت سلطانی مراجعه ولی وکیل بازداشت شده به دلیل عدم رعایت تشریفات قانونی از امضای صورتجلسه تفتیش منزل نیز خوداری کرد.

سرانجام عبدالفتاح سلطانی در پایان روز مرحله جلب، ساعت ۸ شب و شبانه توسط مهدی فراهانی مورد بازجویی قرار می گیرد.

در مدت ۶ ماهی که این وکیل دادگستری در بند ۲۰۹ تحت بازداشت بود، او با اعلام عدم صلاحیت دادسرا و دادگاه انقلاب، بازجویی پس نداد.

در حالیکه قرار مجرمیت را بازپرس و کیفر خواست را دادستان صادر می کند، متن کیفر خواست دادستان همانی بود که از سوی دادیار فراهانی که حالا منتقل شده و قبل از انتقال، قرار مجرمیت را صادر کرده بود.

انتقال مجدد مسئول پرونده، موجب شد تا پرونده سلطانی یک بار دیگراز شعبه ۳ به شعبه ۵ به ریاست بازپرس اسدی انتقال یابد. این بازپرس هم بدون قرائت پرونده همان مطالب را در قرار مجرمیت به نام و با امضای خودش به سرپرست ارسال کرد.

در حالیکه این موضوع که کیفر خواست صادره از سوی دادستان باید به لحاظ شکلی از قرار مجرمیت متفاوت باشد، امر بدیهی است، دادستان همان قرار مجرمیت تهیه شده تحت فشار و بازی های امنیتی را به نام کیفر خواست صادر کرد.

تمام این سناریوی اجرا شده و وحدت قرار مجرمیت و متن کیفر خواست نشان از آن داشت طومار پرونده سلطانی به رغم تغییرات مکرر مسئول پرونده و شعبه رسیدگی در جای دیگری در حال پیچیده شدن است.

زمستان سال ۹۰، زمانی که به لحاظ شکلی پرونده آماده ارسال به دادگاه شد، شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب مسول رسیدگی به پرونده شد؛ همان شعبه معروف قاضی حداد (حسن زارع دهنوی ) قاضی متخلفی که در جریان پرونده های متعدد از جمله پرونده کهریزک دارای محکومیت است.

مقامات امنیتی این بار با اعمال نفوذ، یک قاضی دست نشانده را از دادگاه خانواده برای رسیدگی به پرونده های خاص به این شعبه آوردند:قاضی یحیی پیرعباس که تخصص پرونده های خانواده داشت و پس از صدور احکام مورد نظر دستگاه اطلاعاتی و انجام ماموریت خود به همان حوزه تخصصی بازگشته است.

در همین شعبه بود که سرانجام سلطانی و وکلای پر آوازه ای نظیر بهمن کشاورز، نجفی توانا، علیزاده طباطبایی و فریده غیرت موفق به رویت و خوانش پرونده شدند و به علت ایرادات زیاد شکلی و قانونی که هر یک از آنان می توانست به رفع اتهام انجامد، تصمیم گرفتند به صلاحیت دادگاه اعتراض و از دفاع ماهوی امتناع کنند.

ایرادات به نحوه جلب و احضار متهم و همچنین عدم صلاحیت دادگاه انقلاب برای رسیدگی به اتهام تحصیل مال نامشروع که پس از دریافت جایزه حقوق بشری نورنبرگ به این وکیل دادگستری زده شد، مورد توجه وکلا قرار گرفت.

سلطانی که تا زمان دستگیری حداقل ۳۰۰ پرونده زندانیان سیاسی، روزنامه نگاران، کارگزان و دانشجویان را بدون دریافت حق الوکاله، دفاع کرده بود، اکنون به عنوان اتهام تحصیل مال نامشروع تحت محاکمه قرار می گرفت.

قاضی پیر عباس بدون توجه و رسیدگی به اعتراضات، این وکیل خوشنام را به ۱۸ سال حبس، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و حبس در تبعید در شهر برازجان محکوم کرد.

وکلای سلطانی بلافاصله نسبت به رای اعتراض کردند و پرونده برای تجدید نظر خواهی به شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر به ریاست قاضی موحد ارسال شد، مردی دو شغله که همزمان رییس دادگاه انقلاب بود و بر اساس قانون این اقدام او نیز تخلف و خلاف مقررات محسوب می شود.

اعتراض وکلا باعث شد تا رای دادگاه تجدید نظر با یک فرار قانونی نه به امضای رییس شعبه که به امضای پور عرب و شخصی دیگری صادر شود.

دادگاه تجدید نظر ۵ سال از حبس این وکیل شجاع دادگستری را بر مبنای ” حکم اعتبار امر مختومه ” کاهش داد و جمع کل مجازات را به ۱۳ سال رسید.

۱۰ سال از این مجازات به عنوان عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر، یک سال به اتهام تبلیغ علیه نظام و ۲ سال به دلیل دریافت جایزه حقوق بشری نورنبرگ تحت عنوان تحصیل مال نامشروع.

حالا دیگر مسجل شده بود که تلاشهای این وکیل دادگستری و همکاران او در کانون مدافعان حقوق بشر در دفاع از زندانیان سیاسی و عقیدتی و فعالان مدنی و فعالیت های آموزشی و قانونی آنها مستوجب مجازاتی تا یک دهه حبس خواهد شد!

حکم اعجاب برانگیز دادگاه تجدید نظر باعث شد تا سلطانی و وکلایش درخواست اعمال ماده ۱۸ یا اعاده دادرسی را بر اساس آیین دادرسی کیفری سابق ارایه دهند؛ درخواستی که مورد تایید چندین قاضی عالی رتبه و مستقل از جمله رییس کل وقت دادگستری استان، علیرضا آوایی قرار گرفت. آنها این حکم را خلاف قانون و شرع تشخیص و برای رسیدگی به رییس قوه قضاییه ارجاع دادند؛ روندی که اکنون ۴ سال است که به طول انجامیده است.

اکنون ماده ۱۸ یا موضوع اعاده دادرسی به ماده ۴۷۷ آیین دادرسی کیفری منتقل شده که اعتراض به چنین احکامی نه در شعبه هم عرض که در دیوان عالی کشور به لحاظ شکلی و ماهیتی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

سید محمد سیف زاده، جان بر سر قانون

 

سید محمد سیف‌زاده وکیل ۶۸ ساله دادگستری است. از فروردین ۹۰ که او را در حال پیاده روی در ارومیه با اتهام عجیب قصد خروج از کشور به منظور اقدام علیه امنیت ملی بازداشت کردند، تا کنون بی وقفه در زندان است.

او هم از موسسان کانون مدافعان حقوق بشربود و علاوه بر آن اولین دبیر کمیته دفاع و نظارت کانون، دبیر کمیته انتخابات آزاد و سالم و عادلانه ایران و عضو شورای مرکزی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات است.

محمد سیف زاده در آبان ماه سال ۸۹ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران به ۹ سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد و در تیرماه ۱۳۹۰، شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر تهران این حکم را به دو سال حبس کاهش داد.

اما سیف زاده در زمان اعلام رای دادگاه تجدید نظر در زندان بود چرا که ماموران اطلاعات اواخر فرودین ماه ۱۳۹۰ در ارومیه او را به اتهام قصد خروج از کشور و اقدام علیه امنیت بازداشت کرده بودند.

دو ماه بازجویی در اداره اطلاعات ارومیه اما ثمر بخش نبود و ناگزیر به زندان اوین منتقلش کردند و یک ماه نیز در سلول انفرادی این زندان ثمری برای بازجویان که به دنبال اعتراف گیری از این پیر عرصه حقوق بودند، نداشت.

سیف زاده در تابستان ۹۰ به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد و بلافاصله اقدام به برگزاری کلاس های آموزشی با موضوع بررسی قانون اساسی، آیین دادرسی کیفری، حقوق شهروندی و بازخوانی مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین کرد.

همزمان مشورت حقوقی و تهیه لوایح دفاعیه برای زندانیانی که هنوز پرونده آنها به مرحله صدور حکم نرسیده بود و تاکید بر اعلام حق متهم در رعایت تشریفات و آیین دادرسی موجب خشم و کین زندانبانان بخصوص ماموران امنیتی و همچنین دادیار اجرای احکام زندان شد، که پس از رویت متن دفاعیه زندانیان، صراحتا زندانیان را به تحریک شدن از سوی سیف زاده متهم می کرد.

در حالیکه حکم حبس دو ساله سیف زاده در زندان موجب خشم ماموران امنیتی شده و بارها آن را صراحتا اعلام کرده بودند، محمد سیف زاده نامه ای به محمد خاتمی منتشر کرد.

او خطاب به محمد خاتمی از “نقض گسترده حقوق قضایی در نظام دادگستری ایران” گفته و هشدار داده بود که “هیچ راهی جز انحلال و برچیدن این مراجع غیر قانونی و اصلاح ساختاری قوه قضائیه وجود ندارد”. او در بخش دیگری از نامه خود نوشته بود: “اگر در رژیم گذشته دادگستری خوبی می داشتیم انقلاب واقع نمی شد، چه انقلاب زمانی حادث می گردد که مردم ستمدیده مرجعی جهت احقاق حق نیابند. اما به عنوان قاضی و وکیل دادگستری با سابقه ای طولانی باید انصاف را رعایت کنم و بگویم دادگستری ( آن زمان ) آنقدرها هم بد نبود. ”

چند روز پس از انتشار این نامه، دادسرای اوین وکیل این زندانی را احضار و اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام را تفهیم کرد ولی با انتشار شهادت نامه هدی صابر اندکی پس از آن، دادسرا اتهامش را به تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی تغییر داد.

دادگاه این پرونده برای اولین بار دردی ماه ۹۰ تشکیل شد اما سیف زاده با غیر قانونی خواندن دادگاههای انقلاب از حضور در دادگاه امتناع کرد و فقط لایحه دفاعیه او از سوی وکیلش به دادگاه تحویل شد. وقت رسیدگی در دادگاه به دلیل عدم شرکت محمد سیف زاده چهاربار تمدید شد و برای بار آخر به بهانه درمان با فریب از بند ۳۵۰ ربوده و به دلیل عدم شرکت در جلسات دادگاه به طور خودسرانه به زندان رجایی شهر تبعید شد.

دادگاهی که سیف زاده آن را از اساس غیر قانونی و به دلیل نبود هیات منصفه وعلنی نبودن آن را نامشروع و به دلیل دخالت مقامات اطلاعاتی درروند رسیدگی قضایی، غیرعادلانه می دانست، در فروردین ۱۳۹۲ در حکم جدیدی او را به شش سال حبس محکوم کرد.

در حکم ۶ ساله حبس محمد سیف زاده دلیل مجازات، نگارش نامه به محمد خاتمی رییس جمهور سابق ایران و نوشتن دو مقاله انتقادی درخصوص “نحوه عفو در قانون” و “تعریف جرم سیاسی” و همچنین امضا چند بیانیه‌ی جمعی در زندان تحت عنوان اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام ذکر شده است.

بازپرس اول پرونده نامه به خاتمی که پرونده از او ستانده شد، این نامه را علمی، حقوقی و ارزشمند دانسته بود و به همین دلیل پرونده بلافاصله از او گرفته و به بازپرس دیگری داده شد.

 

نرگس محمدی، فعال خستگی ناپذیر حقوق بشر 

پرونده دیگر عضو کانون مدافعان حقوق بشر یک سره نشان می دهد که تلاش بر سر آموزش و احیای حقوق بشر و توانمند سازی افراد در مقابل ناقضان حقوق بشر چه تاوانی در پی خواهد داشت.

او مادری بیمار و سرپرست خانوار است، نائب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر و رئیس هیات اجرائی شورای ملی صلح است. پرونده او که پیشتر تحت فشار نهادهای امنیتی پس از وقایع سال ۸۸ از محل کار خود اخراج شده بود در اردیبهشت سال ۱۳۸۹ به طور اتفاقی در شعبه ۴ دادگاه انقلاب باز شد و قاضی این شعبه پس استماع دفاعیات، با قرار سبک ۵۰ میلیون تومان او را ازاد گذاشت. شهریور ماه‌‌ همان سال از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران به اتهام “اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر و فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران”، به ۱۱ سال زندان محکوم شد که این حکم در اسفندماه ۱۳۹۰ به شش سال کاهش یافت.

بار دیگر در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۳۹۱، در زنجان بازداشت و به زندان اوین و سپس در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ماه، به زندان شهر زنجان انتقال داده شد. او که به شدت بیمار بود در ۱۹ تیرماه به بیمارستان ولی عصر شهر زنجان منتقل شد.

نرگس محمدی، از مرداد ۹۱ با سپردن ۶۰۰ میلیون تومان وثیقه از مرخصی درمانی بهره‌مند و به شکل موقت آزاد شد، اما همچنان با احضار‌ها و تهدید‌ها قربانی آزار‌ قضایی و امنیتی بود. در خرداد ماه ۹۳ از سوی دادسرای مستقر در زندان اوین احضار و مورد بازجویی قرار گرفت. بازجویان دادسرا به وی اعلام کردند که ممنوع الخروج است. در اردییبهشت هم به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران احضار شد تا درمورد اتهاماتی چون “اقدام علیه امنیت ملی” و “تبلیغ علیه نظام” برای فعالیت‌های پس از آزادی و شرکت در کارزارهایی چون “لغو مجازات اعدام” محاکمه شود.

اکنون و چند ماه پس از حبس وی در بند زنان اوین نیز، تقی رحمانی همسر نرگس محمدی می گوید که قرار است وی به دلیل فعالیت های حقوق بشری به اتهام اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و تشویش افکار عمومی مجددا محاکمه شود.

نگاهی به رای ۲۳ صفحه ای نرگس محمدی که در آن از فعالیت حقوق بشری به عنوان فعالیت براندازانه یاد شده نشانگر اوج عناد و مداخله جرم انگارانه امنیتی در امور حقوقی و قضا است. در این رای تلاش وی برای تشکیل شورای ملی صلح و تأسیس کمیته انتخابات آزاد سالم منصفانه و تشکیل کمپین اعدام بس کودکان، صدور اطلاعیه‌ها و گزارشات کانون در مورد نقض حقوق بشر و همکاری وی با شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و ملاقات با زندانیان سیاسی و اهداء جایزه آیت‌الله منتظری و ملاقات با مهدی کروبی همگی در راستای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است.

 

زندان و تشدید بیماری ها

محمد سیف‌زاده که پر سن و سال ترین گروگان کانون مدافعان حقوق بشر است از بیماری‌های متعدد قلبی، کبدی کلیه، کولیت روده، رنج می‌برد و شرایط خاص زندان رجایی شهر که کمبود امکانات پزشکی آن بارها مورد اعتراض زندانیان و خانواده آنها قرار گرفته، سلامت وی را در هاله ای از ابهام فرو برده است.

وی هم‌چنین در زندان دچار بیماری آب مروارید شده و صدمات جدی به بینایی اش وارد آمده است. مشکلات کلیوی و نیز سنگین شدن گوش و کاهش قدرت شنوایی این وکیل مدافع زندانی نیز از عوارض زندان است که ۴ سال حبس مداوم آن را تشدید کرده است.

عبدالفتاح سلطانی نیز که از سال ۹۰ به طور مداوم در زندان به سر می برد به دلیل گذراندن ماهها در شرایط بند ۲۰۹ و سلول انفرادی و قرار داشتن تحت فشارهای عصبی دچار بیماری های مختلفی شده است. در زمینه اعزام به پزشک و دندان پزشک همچنان در شرایط سخت و محدودیت قرار دارد و دادستانی به بهانه های مختلف برنامه های درمانی وی را که توسط همسرش و پزشک معالج برنامه ریزی می شود، با جلوگیری از اعزام به موقع وی به هم می زند و در روند درمان او اختلال می کند. سالها زندان و استرس او را گرفتار بیماریهایی مانند ورم معده، کولیت روده، مشکلات قلبی کرده است به طوریکه تپش قلب از ۶۵ به ۱۱۰ و فشار خون او دچار بی ثباتی است و از ۵. ۱۰ روی ۵. ۶ به ۱۵ و ۱۶ می رسد.

با جدی تر شدن بیماری های قلبی، در دو ماه اخیر اما موضوع معاینات قلبی منظم تر انجام شده اما از اعزام او به دندانپزشکی همچنان جلوگیری می شود.

نرگس محمدی دیگر گروگان از مدافعان حقوق بشر نیز تحت فشار و استرس های زندان و خارج از زندان به شدت گرفتار بیماری است. در جریان بازداشتش در سال ۱۳۸۹ دچار شوک عصبی شده بود که ماه ها طول کشید که مداوا شود. پزشکان هشدار داده اند که در اثر کمبود اکسیژن ممکن است دچار حمله های عصبی و عضلانی شود. برای ادامه حیات و جلوگیری از بیماری خطرناک فلج عضلانی مجبور به مصرف داروهایی خاص است که به طور منظم به او داده نمی شود.

 

 

سوالات بی پاسخ در مقابل وجدانهای بیدار

سه فعال حقوق بشر که دو تن از آنان از وکلای برجسته دادگستری هستند، اقداماتی را که منجر به پرونده سازی برای آنان شده، نه تنها خلاف قانون دانسته و آن را مغایر با مقررات مندرج در قوانین داخلی و قوانین بین المللی پذیرفته شده از سوی حکومت می دانند و به همین دلیل هرگز به صورت ماهیتی در دادگاه وارد دفاع نشده اند، بارها و بارها از بدو بازداشت سئوالاتی را پیرامون پرونده خود طرح کرده اند؛ سئوالاتی که همچنان بی پاسخ مانده است.

–        چرا به رغم صدور مجوز و تایید کانون مدافعان در کمیسیون ماده ۱۰ و انتشار خبر آن در خبرگزاری ایلنا، ایسنا و مهر، دستگاه امنیتی تشکیل این کانون را ضد امنیت ملی و موسسان را در پرونده های متعدد گرفتار ساخته است؟

–        چرا به ادعای وکلای این پرونده مبنی بر مغایر بودن تفهیم اتهام تشکیل گروه غیر قانونی به منظور اقدام علیه امنیت ملی با اصول ۳۲، ۳۴، ۳۶، ۳۷ قانون اساسی و ماده ۲ قانون مجازات اسلامی سابق و ماده ۱۲۹ قانون آیین دادرسی کیفری سابق رسیدگی نشد؟

–        می گویند تاسیس کانون مدافعان که سال ۷۹ تاسیس شده خلاف قانون و امنیت است و برای عضویت هیات موسس آن ۱۰ سال حکم صادر شده است! چرا آن زمان که در سال ۸۰ و ۸۱ کانون تقاضای مجوز کرد به این پرونده ضد امنیت رسیدگی نشد و در مورد خلاف امنیت ملی بودن تاسیس آن هشدار داده نشد؟

–        چرا ادعای خلاف امنیت ملی بودن تاسیس این کانون، در برخی از پرونده های مطرح در دادسرا منع پیگرد خورده است؟

–        چگونه است که نماینده دستگاه اطلاعاتی و انتظامی در جلسات این کانون حضور داشته و حتی شیرین عبادی به عنوان دبیرکل تا مدتها پس از تاسیس آن، دارای محافظ از نهادهای امنیتی بوده است؟

–        این تشکیلات ۴ تا ۵ نفر هیات موسس داشته است و همگی یا در همین موضوع اتهامی منع پیگرد خورده یا با حبس های کوتاه تر آزاد شده اند و برای خانم شیرین عبادی حتی غیابا نیزحکمی صادر نشده است. چرا فقط برای یک نفر از آنان ۱۰ سال حکم زندان صادر شده است؟ محمد سیف زاده با همین اتهام ۲ سال، محمد علی دادخواه ۵ سال که اکنون آزاد است و محمد شریف به عنوان عضو موسس رفع اتهام شده است؟

–        چرا در حالیکه افزون بر ۳۰ شعبه دادگاه انقلاب وجود دارد، پرونده مدافعان حقوق بشر به شعب خاص هدایت می شود و در مورد عبدالفتاح سلطانی به شعبه ای که قاضی آن تخصصش خانواده و نه جرایم امنیتی است سپرده شده و اکنون همان قاضی به دادگاه خانواده بازگشته است؟

–        چرا ازبین شعب متعدد دادگاه تجدید نظر، پرونده های متعدد مدافعان حقوق بشر فقط به دو شعبه ۳۴ و ۵۴ ارجاع می شود؟

–        چرا پرونده های سیاسی و فعالان حقوق بشر پرونده های سیاسی قبلا به شعب ۱۳، ۱۴، ۱۰، ۱۹ و ۲۶ ارجاع می شد، بعد از وقایع اعتراضی سال ۸۸ به شعب خاصی مثل ۱۵، ۲۸ و ۲۶ ارجاع می شود؟ دو شعبه ۱۵ و ۲۸ تا قبل از سال ۸۸ اختصاص به پرونده های مواد مخدر داشتند.

–        هر دو وکیل داگستری اکنون نزدیک به ۴ سال را در زندان سپری کرده اند و به دلیل انواع بیماری نیاز به درمان در خارج از زندان دارند، چرا در حالیکه غارتگران بیت المال افزون بر حبس سپری شده از مرخصی استفاده کرده اند، آنها حتی یک روز هم به مرخصی نرفته اند؟

–        چرا در حالیکه مطابق آیین دادرسی کیفری جدید احکام فاقد دلیل این عده منتفی شده و صلاحیت دادگاه انقلاب هم برای رسیدگی منتفی است در پرونده آنان بازنگری نمی شود؟

–        معلوم نیست چرا قضاتی که برای کانون پرونده تشکیل دادند ( قاضی حداد ) همه منفصل شده اند ولی مدافعان حقوق بشر هنوز در زندان هستند؟

–        چرا به ادعاهای محمد سیف زاده مبنی بر غیر قانونی بودن دادگاههای انقلاب وعدم صلاحیت دادگاه انقلاب برای رسیدگی به جرایم سیاسی و عقیدتی پاسخ داده نمی شود؟

–        در پرونده دوم علیه محمد سیف زاده، تفهیم اتهام اقدام علیه امنیت و تبلیغ علیه نظام به قصد خروج غیر قانونی از مرز در کدام قانون به عنوان عمل مجرمانه ای آمده است؟

–        چرا دادگاه تجدید نظر در پرونده اول محمد سیف زاده مبنی بر تشکیل گروه غیر قانونی، ۹ سال حبس را تبدیل به ۲ سال می کند و همین عنوان در پرونده سلطانی منجر به صدور ۱۰ سال حبس می شود؟

–        در پرونده نامه به محمد خاتمی که محمد سیف زاده به اتهام اجتماع و تبانی محکوم به ۵ سال رندان شد این وکیل دادگستری با چه کمسی تبانی کرد؟

–        چرا برابر ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی حداکثر مجازات ۵ ساله محمد سیف زاده اعمال و اعلام نمی شود؟

–        چرا نوشته خطی مصدق، نوشته خطی عدالتخانه عظمی وغزلیات محمد سیف زاده که در شهرستان ارومیه ضبط شده به او یا وکیلش مسترد نمی شود؟

–        چرا پس از آنکه نرگس محمدی به اتهام عضویت در کانون به شعبه ۴ دادگاه انقلاب احضار و رسیدگی به پرونده او آغاز شد، مأموران امنیتی، شبانه او را بازداشت و پرونده ای با همین اتهامات در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب گشوده شد؟

–        چرا بر خلاف قانون و اصول قانونی و شرعی حکم حبس یک زن بیمار و سرپرست خانوار تعلیق یا تعویق نمی شود؟

–        چرا و طبق کدام مقررات قفل دفتر خالی یک وکیل شکسته می شود و تمامی اموال، پرونده ها و دست نوشته ها بدون رعایت تشریفات قانونی و برگشماری به صورت حمل با گونی منتقل می شود به گونه ای که ۴ سال پس از بازداشت هنوز برخی از آنها عودت داده نشده است؟

–        توقیف پرونده موکلان سلطانی و مسئولیت اختلال در رسیدگی در دادرسی آنان و احیانا احکام ناشی از عدم دفاع بر عهده کیست؟

–        بر اساس کدام قانون قاضی اجازه دارد با اعمال سلیقه اعلام کند، چون حضور متهم ( سلطانی ) در زندان های تهران موجب فساد است، باید مجازات خود را در برازجان سپری کند؟

–        چرا در حالیکه ماده ۱۳۴ قانون مجازات جدید لازم الاجراست، در مورد این زندانیان بیمار هنوز هیچ اقدامی صورت نگرفته و چرا حقوق قانونی از جمله تعلیق، تعویق، توقف حکم و آزادی مشروط در مورد این زندانیان اعمال نشده است؟ در صورت اعمال ماده ۱۳۴، حبس عبدالفتاح سلطانی از ۱۳ سال به ۱۰ سال کاهش می یابد. محرومیت از وکالت به دو سال کاهش می یابد و تبعید هم حذف می شود.

و اینکه آیا همانگونه که صادق آملی لاریجانی در هفته قوه قضاییه اعلام کرد، قرار است قوه قضاییه شمشیر انقلاب اسلامی باشد یا ترازوی عدالت؟

 

لیست فعالین سیاسی دربند زندان رجایی‌شهر که دارای احکام اعدام هستند

طبق اخبار رسیده تعدادی از فعالین سیاسی دربند زندان رجایی‌شهر کرج که در سال ۹۲در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی محمد مقیسه به اعدام محکوم شده‌اند یک لیست ۲۳ نفره متشکل از افراد زیر است که به زودی حکم اعدام آنها اجرا می‌شود.
ردیف نام و نام خانوادگی تاریخ دستگیری تاریخ تولد وضعیت تاهل
۱ کاوه ویسی ۱۳۸۸ ۱۳۶۳ متاهل
۲ کاوه شریفی ۱۳۸۸ ۱۳۶۴ مجرد
۳ طالب ملکی ۱۳۸۸ ۱۳۶۴ مجرد
۴ بهروز شاه نظری ۱۳۸۸ ۱۳۶۴ مجرد
۵ احمد نصیری ۱۳۹۰ ۱۳۶۰ مجرد
۶ ادریس نعمتی ۱۳۹۰ ۱۳۶۷ مجرد
۷ امید پیوند ۱۳۸۹ ۱۳۶۱ مجرد
۸ فرزاد شاه نظری ۱۳۸۹ ۱۳۶۷ مجرد
۹ شاهد ابراهیمی ۱۳۸۹ ۱۳۶۱ متاهل
۱۰ پوریا محمدی ۱۳۸۸ ۱۳۶۸ مجرد
۱۱ وریا قادری فرد ۱۳۸۸ ۱۳۷۱ مجرد
۱۲ شهرام احمدی ۱۳۸۸ ۱۳۷۰ متاهل
۱۳ بهمن رحیمی ۱۳۸۸ ۱۳۵۷ متاهل
۱۴ یاور رحیمی ۱۳۸۸ ۱۳۶۲ مجرد
۱۵ مختار رحیمی ۱۳۸۸ ۱۳۶۳ متاهل
۱۶ فرزادهنرجو ۱۳۸۸ ۱۳۶۸ مجرد
۱۷ فرشید ناصری ۱۳۸۹ ۱۳۶۸ متاهل
۱۸ احمد صالحی ۱۳۹۰ ۱۳۶۳ متاهل
۱۹ آرش شریفی ۱۳۹۰ ۱۳۷۰ متاهل
۲۰ کیوان کریمی ۱۳۸۹ ۱۳۵۷ متاهل
۲۱ امید محمدی ۱۳۸۹ ۱۳۶۳ مجرد
۲۲ عبدالرحمان سنگالی ۱۳۸۹ ۱۳۵۹ متاهل
۲۳ سیدجمال سیر موسوی ۱۳۸۷ گزارش نشده مجرد

Nooshin Ershadis Foto.

تاوان رابطه با همجنس؛ ۲۵ سال زندان و ۲ اعدام

            رادیو پارس  – دو زندانی  به اتهام رابطه با همجنس یا آنچه در حقوق ایران “لواط” خوانده می شود، مجموعا به ۲۵ سال حبس محکوم شده اند و در زندان های سیرجان و بندرعباس نگهداری می شوند.

بنا بر اطلاع منابع هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مجتبی محیاپور به اتهام “لواط” به ۱۰ سال حبس و حسن حیاتی به اتهام “لواط” برای دومین بار به ۱۵ سال حبس محکوم شده اند و به ترتیب در زندان های سیرجان و بندرعباس مشغول تحمل حبس اند.

مجتبی محیاپور ۲۷ ساله که از سوی شعبه یک دادگاه کیفری کرمان به ریاست قاضی توحیدی، به اتهام “لواط” به ۱۰ سال حبس محکوم شده بود، به تازگی به دلیل ارتکاب مجدد در زندان سیرجان تحت تعقیب قضایی قرار گرفته است.

حسن حیاتی فرزند علی نیز به اتهام تکرار “لواط” برای دومین بار، از سوی شعبه اول دادگاه کیفری استان هرمزگان به ریاست قاضی آب روشن به تحمل ۱۵ سال زندان محکوم شده است، وی که در حال حاضر ۷ سال حبس را در زندان بندرعباس تحمل کرده است، اولین بار در سن ۱۶ سالگی به همین اتهام بازداشت شده است.

این در حالی است که حد جرم “لواط” در قانون مجازات اسلامی در صورت ثبوت قتل است و هنوز مشخص نیست طی چه فرایندی می تواند مجازات حبس در پی داشته باشد، به اعتقاد یکی از مشاورین حقوقی هرانا، در موردی احتمال توبه یا انکار پس از اقرار متهمین می تواند عفو آنان را به دنبال داشته باشد.

همچنین منابع هرانا از حضور دو محکوم به اعدام به اتهام “لواط” در زندان شهاب کرمان خبر داده اند که از سوی شعبه یک کیفری کرمان به ریاست قاضی بندی به اعدام محکوم شده اند، این منابع، اتهامات حسین شول و علیرضا فیروزآبادی را “لواط” عنوان کرده اند، ولی به دلیل حساسیت موضوع، هرانا ضمن تایید صدور حکم اعدام تا دریافت مستندات کافی امکان تأیید اتهام مطرح شده را ندارد.

zendan

معاون شهردار تهران: شهرداری نمی‌تواند جلوی ساخت‌وساز سپاه را بگیرد

         رادیو پارس  ـ ناصر امانی، معاون برنامه‌ریزی، توسعه شهری و امور شورای شهرداری تهران می‌گوید که شهرداری نمی‌تواند جلوی ساخت‌وساز سپاه پاسداران را در عشرت‌آباد بگیرد، به گفته او چون شهرداری با یک نهاد نظامی “طرف حساب” است، نمی‌تواند کاری انجام دهد.

رادیو پارس    به نقل از رادیو زمانه، امانی گفته شهردار تهران “بارها” در مورد تخلف صورت گرفته در این پروژه تذکر داده است.

به گفته او، سپاه باید از شهرداری در مورد “بر، کف و تراکم” مجوز می‌گرفته که نگرفته و حالا باید منتظر حکم دادگاه ماند.

این مقام شهرداری افزوده در پروژه‌های نظامی اجازه نمی‌دهند که شهرداری “ورود پیدا کند”.

مدتی است ساخت‌وسازهای سپاه پاسداران در حریم بنای تاریخی عمارت کلاه‌ فرنگی بحث‌برانگیز شده است، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خواهان توقف این ساخت‌وسازاست و دادسرای نظامی هم حکم به توقف ساخت‌وساز داده اما ظاهراً سپاه همچنان به ادامه ساخت‌وسازمشغول است.

معاون برنامه‌ریزی شهرداری تهران می‌گوید شهردار تهران معتقد است که در مورد این پروژه “تخلف آشکاری” صورت گرفته و نباید ارتفاع این سازه تا این حد باشد چرا که “منظر و دید بنای زیبا و ارزشمند عمارت فرنگی را می‌گیرد”.

چند روز پیش محمدرضا یزدی، معاون حقوقی و امور مجلس سپاه پاسداران گفت که سازمان میراث فرهنگی تاکنون میزان فاصله‌ای را که باید تا عمارت کلاه فرنگی رعایت شود، اعلام نکرده است.

اما رجب‌علی خسروآبادی، مدیرکل سازمان میراث فرهنگی تهران در پاسخ به این مقام سپاه گفته که حریم عمارت کلاه فرنگی در سال ۱۳۶۴ تصویب و ابلاغ شده است.

عمارت کلاه فرنگی به دستور مظفرالدین شاه قاجار در چهار طبقه ساخته شده است. این عمارت در میان باغ عشرت‌آباد قرار دارد.

پس از سقوط سلسله قاجار و روی کار آمدن سلسله پهلوی، این عمارت به شهربانی واگذار شد و به همین دلیل به پادگان عشرت‌آباد مشهور شد.

پس از انقلاب اسلامی ایران، این پادگان توسط سپاه پاسداران مصادره شد و به “پادگان ولیعصر” تغییر نام پیدا کرد.

meydan sepah tehran

سرنوشت یک دانشجوی کُرد اهل سنندج باگذشت ٢١ روز بازداشت، تاکنون نامعلوم می‌باشد.

به گزارش آژانس خبررسانی کُردپا، کاوه خسروی کردستانی دانشجوی مقطع کارشناسی دانشگاه پیام‌نور سنندج، بیست و هفتم خردادماه سال جاری به اداره اطلاعات سنندج احضار و تاکنون در بازداشتگاه این اداره در بازداشت بسر می‌برد.
این دانشجوی کُرد، پس از احضار به اداره اطلاعات سنندج توسط نیروهای اطلاعاتی بازداشت شده بود.
کاوه خسروی کردستانی به اداره اطلاعات شهر سنندج احضار و تاکنون در بازداشت و بلاتکلیفی بسر می‌برد
یک منبع مطلع در سنندج به خبرنگار کُردپا اعلام کرد: علی‌رغم مراجعه خانواده خسروی کردستانی جهت اطلاع از سرنوشت فرزندشان به اداره اطلاعات سنندج، اما تاکنون پاسخ مثبتی را از سوی نیروهای اطلاعاتی دریافت نکرده‌اند.
گفته می‌شود، این دانشجوی کُرد از مدرسین زبان کُردی انجمن فرهنگی و ادبی “هاوری هه‌ورام” و دبیر سابق انجمن گفتگوی فرهنگ‌ها بوده است.
تاکنون دلیل بازداشت این دانشجوی کُرد از سوی نیروهای اطلاعاتی معلوم نشده است.

 

نگرشي بر زندگي اجتماعي اقليت هاي مذهبي در اواخر عصر صفوي هنگامي كه اعراب مسلمان به ايران حمله كردند

 reza amiri
 نگرشي بر زندگي اجتماعي اقليت هاي مذهبي در اواخر عصر صفوي هنگامي كه اعراب مسلمان به ايران حمله كردند و ايران را اشغال كردند ايرانيان به صورت مردمي كه تحت انقياد اعراب و مسلمانان هستند به حساب آمدند.عده اي از ايرانيان به زور يا به ميل خود مسلمان شدند و داراي مزاياي محدودي شدند و عده اي هم كه مي خواستند دين و آيين خود را حفظ كنند مجبور بودند قوانين سنگيني را اجرا كنند تا در كشورشان بمانند. عصر صفوي عصر شگفت انگيزي در تاريخ ايران است.اين دوران با تاجگذاري شاه اسماعيل آغاز و با فتح اصفهان توسط محمود افغان به پايان مي رسد.در اين عصر براي اولين بار شيعه اثني عشري مذهب رسمي ايران مي شود،شاه اسماعيل مي پنداشت كه براي پياده كردن مذهب شيعه دوازده امامي در ايران وظيفه الهي بر عهده او واگذار شده است و او مي بايد تمام مردم ايران را به هر صورتي و به هر بهايي به اسلام و مذهب شيعه در آورد كه در اين راه مي توان به قتل عام مردم تبريز،طبس و مرو اشاره كرد. با استقرار حكومت مذهبي در ايران امكان وجود و ابراز ديگر اعتقاد ها و انديشه ها وجود نداشت و تمام نظام حكومت در خدمت مذهب قرار گرفت. مساله تابعيت و مليت عوض شد ،سني مذهب ،بلوچ،كرد،هراتي ،خراساني و ترك ايراني ديگر تابع دولت صفوي نبودند آنها مي بايست شيعه اثني عشري مي شدند و يا از محدوده دولت صفوي خارج مي گشتند. به هر روي عصر صفوي در ايران با استقرار حكومتي بر مبناي يك مذهب مجاز و يك نوع عقيده و انديشه جايي براي دگرانديشان نبود و اقليت هاي مذهبي ايراني،يعني يهوديان و زرتشتيان هم جاي مناسبي در نظام فكري دولت صفوي نداشتند.اين عصر را ميتوان يكي از تاريكترين دوران زندگي يهوديان ،زرتشتيان و حتي سني مذهبان در ايران دانست. يكي از اسفبارترين رويداد هايي كه براي يهوديان در ايران رخ داد در عصر صفوي است.شاه عباس دوم با تحريك مستقيم محمد بيك اعتماد الدوله و بر مبناي فتواي مذهبي يكي از علماي شيعه فرمان داد كه تمام يهوديان ايران بايد تغيير دين دهند و قبول اسلام كنند در غير اينصورت از خانه هاي خود و شهر ها إخراج خواهند شد.دليلي كه براي اين فرمان آورده شد اين بود كه مسلمانان اعتقاد داشتند يهوديان نجس هستند و زندگي آنها در كنار مسلمانان موجب نجس شدن آنها ميگردد. در آن دوران نزديك به بيست هزار خانواده يهودي در ايران مجبور به پذيرش اسلام شدند.يهوديان تنها اقليت مذهبي نبودند كه در زمان شاه عباس دوم از اصفهان اخراج شدند بلكه اين فرمان براي ارمنيان اصفهان هم اجرا شد.طي اين فرمان ارمنيان از شهر اصفهان اخراج شدند كه عده اي به جلفاي اصفهان كوچانده شدند و عده اي هم مجبور شدند به محله اي ماربانان كه محله اي ارمني نشين در نزديكي جلفا بود نقل مكان كنند. انگيزه اخراج ارمني ها با انگيزه هايي كه بر ضد يهوديان آوردند كمي تفاوت داشت در مورد يهوديان نجس بودن خود آنها را دليل آوردند ولي در مورد ارمني ها نجس كردن آب را بهانه كردند و تفاوت ديگر اين بود كه به يهوديان حكم شد كه تغيير دين بدهند و مسلمان شوند ولي در مورد ارامنه فقط دستور اخراج از شهر را دادند. در ماجراي پذيراندن اسلام به يهوديان دو فرد نقش اساسي و عمده داشتند: ١-شاه عباس دوم ٢-محمد بيك اعتماد الدوله وزير اعظم كه او از سال ١٠٦٤ تا ١٠٧١ قمري به مدت ٧ سال عهده دار صدراعظمي شاه عباس دوم بود و فاجعه اي كه براي يهوديان در سال ١٠٦٦ رخ داد و اخراج ارمنيان از اصفهان در زمان صدر اعظمي او به وقوع پيوست.حكم نجس بودن يهوديان و دستور اخراج ارمنيان و يهوديان و مجبور كردن يهوديان براي تغيير دين يك مساله شرعي است و بدون فتواي يكي از علماي مذهبي صفوي اين كار إمكان پذير نبود و خود اعتماد الدوله يك عالم مذهبي نبود كه بتواند فتواي مذهبي صادر كند. ولي عالمان بلند پايه صفوي كه در حدود سال١٠٦٦ قمري زندگي مي كرده اند عبارتند از:علي نقي كمره اي -محمد تقي مجلسي-ملا محمد باقر سبزواري -ملا محسن فيض كاشاني شيخ بهائي عاملي معروف به شيخ بهائي يكي از علماي شيعه كه در عصر صفوي وظايف،شرايط و احكامي را براي اهل ذمه بيان كرد.او در سال ٩٥٣ قمري در جبل عامل (جنوب لبنان امروزي)به دنيا امد و در سال ١٠٣٠ قمري در گذشت.او تقريبا ٣٥ سال پيش از واقعه سال ١٠٦٦ قمري فوت مي كند.بدين ترتيب نقش مستقيمي در واقعه آن سال براي يهوديان نداشته است ولي زندگي و ديدگاه هاي او از اين نظر مورد بررسي قرار مي گيرد كه ديدگاه هاي او باعث ايجاد محدوديت و فشار هاي بسياري بر يهوديان و زرتشتيان در زمان شاه عباس اول شدبه طوري كه بعد ها نظراتي كه او در مورد اهل ذمه ارائه كرده است تشابه بسيار زبادي با ديدگاه هاي ديگر علماي شيعه پس از عصر او دارد و پايه اي شده است براي محدوديت هاي بعدي اهل ذمه. شيخ بهايي داراي تاليفات بسياري است كه يكي از آثار فقهي او كتاب جامع عباسي است كه به زبان فارسي است.احكام اهل ذمه در كتاب جامعه عباسي را به اختصار به شرح زير مي باشد: شيخ بهايي عاملي باور داشت كه جهاد با يهوديان ،مسيحيان و زرتشتيان واجب است تا آن كه آنان مسلمان شوند و يا اين كه پرداخت جزيه را طبق شرايطي بپذيرند. شرايط و احكام جزيه به اختصار: -هر فرد ذمي بايد پرداخت جزيه را قبول كند و سالانه آن را پرداخت نمايد. -مقدار جزيه توسط امام يا نايب امام در آخر هر سال تعيين مي گردد. -اهل ذمه ملزم به پيروي از احكام مسلمانان هستند. -مسلمانان را نبايد از راه به در كنند. -پرستش گاه و عبادت گاه در كشور هاي اسلامي ايجاد نكنند. -كتاب هاي ديني خود را با صداي بلند نخوانند و ناقوس كليسا را به صدا در نياورند. -خانه هاي خود را بلند تر از خانه مسلمانان نسازند. -بايد لباس هاي متفاوت با لباس مسلمانان بپوشند. -در جاده ها راه نروند بلكه بايد از جاده ها منحرف شوند. -حق خريد و فروش و تملك قران را ندارند. و اما ديدگاه هاي ديگر شيخ بهايي در مورد اهل ذمه(به اختصار) ١-او اعتقاد داشت كه كافران چه اهل ذمه باشند و چه حربي نجس هستند. ٢-فروختن كتاب قران به كافر حرام است. ٣-رفتن به مجلس عروسي كافر مكروه است. ٤-گواهي اهل ذمه بر مسلمانان درست نيست. ٥-كشتن يهودي ،مسيحي،زرتشتي كفاره ندارد. ٦-در محاكم شرعي ،مسلمان را ميتوان بر اهل كتاب مقدم داشت. يكي ديگر از علماي آن عصر شيخ علي نقي كمره اي شيرازي اصفهاني است كه در سال ١٠٦٠ در گذشت و اما ديد گاه هايش: ١-دين و سياست از يكديگر جدا نيست. ٢-امور قضاوت در حيطه و اختيار مجتهدان است و رجوع به غير ايشان رجوع به طاغوت محسوب ميشود. كمره اي در عقايد شيعه صفوي خود بسيار إفراطي بود تا حدي كه اعتقاد داشت اهل سنت مانند كفارند و نمي توان با آن ها ازدواج كرد و حتي غذاي آنان مانند غذاي يهوديان ،مسيحيان نجس مي باشد. محمد تقي مجلسي(١٠٠٣ تا١٠٧٠) او نيز اقداماتي براي نشر حديث هاي شيعه كرد.اقدام او به نگارش شرحي بر كتاب ( من لا يحضره الفقيه) شيخ صدوق در عالم شيعه از ارزش خاصي برخوردار است.كتاب هاي او يكي به عربي به نام روضه المتقين و يكي فارسي به نام لوامع صاحبقراني نگاشت. او شكر خداي را به جا مي اورد و معتقد بود كه نعمت عظيمي است كه در زمان او در تمام اصفهان يك مسلمان سني يافت نمي شود و در مورد يهوديان نظر مساعدي نداشت،ارتباط و نشست و برخاست با آنان را عذاب الهي براي مسلمانان مي پنداشت. او عقيده داشت كه اهل ذمه براي طلب باران بيرون نروند و اعياد خود را ظاهر نسازند. با مسلمانان در تجارت شريك نشوند. بر مبناي فتواي اين شخص ،شاه عباس دوم فرمان داد كه ارمنيان و يهوديان از شهر اصفهان اخراج شوند. ملا محمد باقر سبزواري(١٠١٧-١٠٩٠) سبزواري به حكمت علاقه مند بود و به آثار حكماي يونان توجه داشت و بر خلاف بسياري از علماي شيعه اعتقاد بر طهارت اهل كتاب داشت. ملا محسن فيض كاشاني او بر خلاف پاره اي از علماي صفوي كه عقيده داشتند سياست بايد كلاًً تابع شرع باشد معتقد بود كه سياست به دو نوع شرعي و عرفي تقسيم مي شود.سياست عرفي يا سياست ضروريه سياستي است كه تنها به حفظ اجتماعي ضروري انسان ها مي پردازد او اين سياست را به نام سياست دنيويه هم تعبير كرده است. او اعتقاد داشت كه سياست گاهي از شرع فرمان مي گيرد و گاهي هم به شرع نه مي گويد. سلطنت شاه سليمان (١٠٧٧-١١٠٥) پس از مرگ شاه عباس دوم فرزند او شاه سليمان به سلطنت رسيد.در زمان شاه سليمان فشار بر اهل ذمه بيشتر شد.به عنوان مثال كليسا ها و راهبان مسيحي تا زمان شاه سليمان از پرداخت ماليات معاف بودند ولي در زمان شاه سليمان طبق فرماني كه او در سال ١٠٨١ قمري صادر كرد بر كليسا ها ماليات بست ،مالياتي كه از توان پرداخت ارمنيان خارج بود و در زمان شاه سليمان زرتشتيان كرمان را از داخل شهر اخراج كردند و آنان را مجبور كردند كه در خارج شهر مسكن گزينند. محمد باقر مجلسي نماد خشك انديشي او فرزند كوچك محمد تقي مجلسي است .او بسيار متعصب و خشك انديش بود و با هر دگرانديشي مخالفت ميكرد و نفوذ زيادي بر شاه سليمان داشت . خلاصه اقدامات او: -شكستن بت هنديان مقيم اصفهان -مخالف و ضد صوفيان بود .او صوفيان را به شدت تحت فشار و آزار قرار مي داد تا حدي كه مراكز آنان را بست و تمام مراسم و برنامه هاي آنان را ممنوع كرد. -موسيقي را حرام مي دانست. -او شاهنامه را قصه دروغ مجوسان مي شمرد. سلطنت شاه سلطان حسين (١١٠٥-١١٣٥) پس از مرگ شاه سليمان پسرش شاه سلطان حسين به سلطنت رسيد .او نيز هم زير نفوذ شخصيت فوق العاده نيرو مند و مؤثر محمد باقر مجلسي بود.اين دوران اوج گيري ستيز با دگرانديشان بود.او نوشيدن شراب را ممنوع كرد ولي خود به حد افراط شراب مي نوشيد.او دستور داد زرتشتيان ايران بايد به دين اسلام در آيند در آن هنگام زرتشتيان در محله اي به نام گبر اباد در جنوب جلفا زندگي مي كردند.طبق دستور شاه همگي آنها را به زور مسلمان كردند گروهي از روي ترس و عده اي با تشويق و وعده و سپس نام محل آنها را از گبر اباد به حسين اباد تغيير دادند. در اين دوره فشار بر يهوديان نيز افزايش پيدا كرد.شاه سلطان حسين سعي كرد كه ارمنيان را به دين اسلام در آورد به همين منظور براي خوار و خفيف كردن و تحت فشار قرار دادن آنها فرماني صادر كرد كه ارمنيان مجبور به اجراي آن بودند كه به چند مورد اشاره مي كنم: -آنها بايد چاك گريبان خود را از پشت ببندند. -سواره به بازار نروند. – در ايام باراني به بازار ودكان وارد نشوند تا مبادا خيسي لباسشان مسلمانان را نجس كند. -دستور داده شد كه مسيحيان بايد تابوت معدومان را حمل كنند. اين فشار ها و محدوديت ها سبب شد كه ارمنيان راهي كشور هاي ديگر از قبيل هند و روسيه شوند و همچنين فشار بر سني مذهبان افزايش و جور و ستمي كه حكمران دربار شاه سلطان در حق افغانان سني مذهب روا داشتند فتنه افغان ها را در پي داشت و اين فتنه از ارمغان هاي آن خشونت ها است. تبليغات و آثار ضد مسيحي و ضد يهودي در عصر صفوي در عصر صفوي با حضور كشيشان مسيحي در ايران ،جدال هاي رديه نويسي بين كشيشان و فقيهاي صفوي در گرفت.كشيشان مسيحي در خارج از ايران كتاب هايي در مورد مذهب اسلام منتشر مي كردند و فقيهاي صفوي هم كتاب هايي بر ضد دين يهود و مسيح مي نوشتند.آنها سعي مي كردند ثابت كنند كه اديان مسيح و يهود منسوخ شده است و در كتاب هاي انجيل و تورات تحريفاتي صورت گرفته است.
رديه نويسي در عصر صفوي آثار نوشتاري به جا مانده از عصر صفوي ،نشانگر اين است كه فقيهان زير رديه هاي بر ضد مسيحيت و يهوديت نوشته اند: ١-مير سيد احمد علوي عاملي از فقهاي عصر صفوي است او سه كتاب در مورد رد مسيحيت و يك كتاب در رد يهوديت نوشته است. الف:لوامع رباني در رد شبهات نصراني ب- مصقل صفا ج:لمعات ملكوتيه ٢-ظهرالدين تفرشي با كتاب نصره الحق در رد مسيحيت ٣-محمد خليل بن محمد اشرف قايني رساله اي با عنوان (رد نصارا) ٤-صالح بن حسين رساله اي با عنوان بيان الواضح المشهود من فضايح النصاري و اليهود نوشته است. با توجه به دشمني كه علماي صفوي در عصر صفويه با صوفيان داشتند رساله هاي بسياري هم در رد صوفيان نوشته شده است كه عبارتند از: ١-رساله رد صوفيه نوشته ملا محمد طاهر قمي ٢- رساله در رد جماعت صوفيان نوشته علي قلي جديد الاسلام ٣- مونس الا برادر در رد صوفيان نوشته شيخ الإسلام طاهر قمي ٤-سلوه الشيعة و قوت الشريعة نوشته سيد محمد بن محمد مير لوحي يكي ديگر از شيوه هايي كه در عصر صفوي به كار مي بردند تا اقليت هاي مذهبي را تحت فشار قرار دهند و آن ها را وادار به قبول اسلام كنند قانون ارث بود.قانون به اين صورت بود كه اگر يكي از أعضاي خانواده اقليت هاي مذهبي تغيير مذهب مي داد و مسلمان مي شد پس از مرگ بزرگ خانواده تمام ارث به فرد نو مسلمان مي رسيد و ديگر افراد خانواده از ارث محروم مي شدند.فقه اسلامي با دو ديدگاه كاملا متفاوت با موضوع ارث برخورد كرده است بيشتر فقهاي شيعه موافق دادن تمام ارث به وارث مسلمان هستند ولي بيشتر فقهاي اهل سنت معتقدند كه مسلمان از كافر ارث نمي برد . و اين بود گوشه اي از درد اهل ذمه و مشكلات و محدوديت هايي كه در آن دوران گريبان گير دگرانديشان ايران زمين بود. بر گرفته از كتاب درد اهل ذِِمه نوشته يوسف شريفي
نوشته شده توسط : نادر زندی
 

مکارم: قانون امر به معروف و نهی از منکر باید اجرا شود

      رادیو پارس   ـ مکارم‌شیرازی از مراجع تقلید شیعه در قم، می گوید که مصوبه مجلس شورای اسلامی در خصوص امر به معروف و نهی از منکر باید به مرحله اجرا گذاشته شود.

رادیو پارس  به نقل از ایسنا، مکارم شیرازی به تصویب قانون امر به معروف و نهی از منکر اشاره کرد و مدعی شد: “بعد از ۳۵ سال در جمهوری اسلامی قانون امر به معروف و نهی از منکر در مجلس تصویب شد و شورای نگهبان آن را تایید کرد و در مقام اجرا بعضی از مسئولان اما و اگرهایی دارند”.

وی ادعا کرد: “امیدوارم اگر مشکلی دارند حل کنند و قانون امر به معروف و نهی از منکر را در جمهوری اسلامی اجرا کنند”.

وی درباره چگونگی اجرا شدن امر به معروف و نهی از منکر توضیح داد و گفت: “جامعه با امر به معروف و نهی از منکر اصلاح خواهد شد، اگر کسی در گوشه‌ای رفت و آمد مشکوکی را می‌بیند و گمان می‌کند که مواد مخدر مورد معامله قرار گرفته است می‌تواند به مسئولان اطلاع دهد تا با آن برخورد کنند و بساطش را برچینند”.

مکارم‌شیرازی به امر به معروف و نهی از منکر در محیط خانواده و دوستان اشاره کرد و گفت: “اگر جوانی نماز نمی‌خواند باید با او با احترام، دوستی و محبت صحبت کرد، هر چند ممکن است در اولین بار حاصلی به همراه نداشته باشد لیکن بار چهارم اثر خود را خواهد گذاشت”.

وی ادعا کرد: “جلوگیری از رفاقت جوانان از طریق امر به معروف و نهی از منکر به انحاء مختلف باعث خواهد شد تا جلوی طلاق گرفته شود، ازدواج‌ها بهتر انجام گیرد و جامعه به سمت اصلاح پیش رود”.

آیت‌الله مکارم‌شیرازی تأکید کرد: ما امیدواریم که قانون امر به معروف و نهی از منکر در جامعه اجرا شود؛ در سال‌های گذشته امر به معروف و نهی از منکر مظلوم واقع شده است و دشمنان تلاش دارند تا این فریضه اسلامی را مساوی با خشونت جلوه دهند و ادعا می‌کنند که ترویج امر به معروف و نهی از منکر مساوی ترویج دعوا با مردم و خشونت در جامعه است.

مکارم‌شیرازی با تأکید دوباره بر لزوم توجه به امر معروف و نهی از منکر ادعا کرد: “حالا که این قانون تصویب شده است امیدوارم مراحل اجرایی خود را طی کند و باعث عوض شدن چهره جامعه ما شود”.

 

makarem shirazi

انتخاب رشته با دستبند؛ مهدی دولتی با لباس زندان اعزام شد

 


مهدی دولتی زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین، با دستبند و مراقب امنیتی جهت انتخاب رشته به کافی نتی در غرب تهران اعزام شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، مهدی دولتی که در کنکور کارشناسی ارشد پذیرفته شده است، دیروز یکشنبه چهاردهم تیرماه از زندان به کافی نتی در غرب تهران منتقل شد.
یک منبع مطلع در این باره به گزارشگر هرانا گفت: “ مهدی تا زمانی که پشت میز کامپیوتر نشسته با دستبند بوده و بعد که اعتراض کرد، ماموران امنیتی گفتند که دستور خدابخشی دادیار ناظر بر زندان است که با دستبند و لباس زندان اعزام شوید.”
مهدی دولتی در بهمن ماه ۹۰ و در پی هجوم ماموران وزارت اطلاعات به منزل پدری‌اش بازداشت و به بند امنیتی ۲۰۹ منتقل شد، این فعال مدنی ۱۷ روز را در انفرادی بند ۲۰۹ و همین مدت را در انفرادی ۲۴۰ تحت بازجویی و تحقیق بود و در مجموع ۲ ماه را در بند ۲۴۰ و ۲۰۹ گذراند.
او فروردین ماه ۹۱ در پی سپردن وثیقه از بند امنیتی مرخص شد و ۱۰ ماه بعد با حضور در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به ۳ سال حبس به اتهام اجتماع و تبانی و شرکت در اعتراضات خیابانی پس از انتخابات ۸۸ ریاست جمهوری و ۲ سال نیز به اتهام توهین به رهبری، مجموعا به گذراندن ۵ سال حبس تعزیری محکوم شد که عینا در شعبه ۵۴ تجدید نظر استان تایید شد.
این کار‌شناس نرم افزار دانشگاه شهید عباسپور و برنامه نویس کامپیوتری، سرانجام در بیستم شهریور ماه سال ۹۲ در پی دریافت اخطاریه‌ای از سوی شعبه اجرای احکام دادستانی تهران، برای سپری کردن دوران محکومیت خود فراخوانده شد و مدتی در بند ۳۵۰ و بند هشت محبوس بود و هم اینک در بند هشت زندان اوین نگهداری می شود.
به گزارش هرانا، بند هشت در حال حاضر یکی از بدترین بندهای زندان اوین است که در آن تعداد زیادی از زندانیان سیاسی علیرغم اصل تفکیک جرائم همراه با زندانیان غیرسیاسی و بعضا خطرناک نگهداری می شوند و به گفته زندانیان، ازدحام جمعیت در این بند به شکلی است که تعداد زیادی از آن ها شب ها در راهروها و کریدورهای بند می خوابند.

خانواده‌های زندانیان سیاسی: از شر ستم‌های مستمر کودتاگران به خدا پناه می‌بریم

رادیو پارس

جمعی از خانواده‌های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه‌ای، تاکید کردند که «ستم‌های مستمر به زندانیان سیاسی هم‌چنان ادامه دارد و از شر حامیان کودتاگران و اختلاس‌گران مدعی پاک‌دستی و غارت‌گران بیت‌المال، تنها باید به خدای یگانه قهار پناه برد.»

به گزارش «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی»، متن این بیانیه که وب‌سایت کلمه آن را منتشر کرده، به شرح زیر است:

به نام خدا
مردم شریف ایران

دوست داشتیم در آستانه توافق در مذاکرات هسته‌ای، همراه با همه ایرانیان وطن‌دوست و صلح‌طلب خود را آماده سرور همگانی کنیم. دوست داشتیم همه تلخی‌های این سال‌های ستم را به شکرانه موفقیت دولت تدبیر و امید در عرصه دیپلماسی و سیاست خارجی به دست فراموشی بسپاریم. دوست داشتیم دست‌کم در این هفتمین رمضانی که از کودتای انتخاباتی ۸۸ می‌گذرد طعم شیرین رأفت و مدارا را بچشیم، زخم‌های کهنه‌مان را خود تیمار کنیم. اما دریغ که تازیانه ستم هم‌چنان آزادگان دربند و خانواده‌های درد کشیده‌شان را می‌نوازد. هم‌چنان زندانیان سیاسی چون مجیز نمی‌گویند و دست از عدالت‌طلبی و حق‌گویی برنمی‌دارند و تسلیم ظلم بی امان نمی‌شوند، از حقوق اولیه‌شان محرومند. و هم چنان همه اعضای خانواده‌های زندانیان سیاسی همراه با عزیزان مظلوم‌شان شکنجه روحی می‌شوند. وا اسفا که همه این‌ها در کشوری انجام می شود که پسوند اسلامی را یدک می‌کشد. کشوری که قرار بود مدل حکومتی به اصطلاح وام گرفته از زمام‌داری مولای متقیانش الگوی جهانیان باشد و اینک عبرت است!

هنوز نه فقط بازجوهای سپاه بلکه به نام بازجوهای وزارت اطلاعات دولت منتخب اعتدال‌گرا فرزندان این دیار را وقت و بی‌وقت فرا می‌خوانند و کینه‌توزانه بازخواست می‌کنند و تقاص هم‌دلی و هم‌زبانی با دولت تدبیر و امید را از آنان می‌کشند. هنوز در زندان‌ها درهای آهنین سلول‌های انفرادی به روی زندانیان سیاسی بی‌گناه قفل می‌شود. هنوز بازداشت‌های موقت به درازا می‌کشد. هنوز بازجویی‌ها نفس‌گیر است. هنوز محرومیت برخی زندانیان بند ۲۴۰ از هواخوری معمول موجب حیرت ماست! هنوز دادگاه‌ها با تأخیرهای بی دلیل برگزار می شود یا نمی شود و کسی هم خود را ملزم به پاسخ‌گویی نمی‌داند. هنوز به بهانه‌های واهی حکم‌های سنگین می‌دهند. هنوز بازجوها برای صدور حکم فرمان می دهند و مداخله می‌کنند و فضولی می‌کنند. هنوز معدود قاضی‌های به مزدوری شناخته شده دین به دنیا فروخته با بازجوها هم‌دستی می‌کنند، متهمین بی‌گناه‌شان را به اعتراف ملزم می‌کنند تا مستندات لازم برای صدور احکام ظالمانه‌شان داشته باشند و آن‌ها را در صورت عدم همکاری تهدید به صدور حکم‌های سنگین‌تر می‌کنند. هنوز پدر و مادرها تهدید می‌شوند. همسرها و فرزندان تهدید می شوند. هنوز دروغ می‌گویند، تهمت می‌زنند، توهین می‌کنند. هنوز زنان جوان را توصیه به طلاق و جدایی از همسران ستم دیده‌شان می‌کنند. هنوز کینه‌توزی تنها دلیل صدور احکام سنگین است.

هنوز باید زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان حقوق مسلم و اولیه‌شان را تمنا کنند. هنوز مردان خُرد بی‌خرد تکیه زده بر کرسی قضاوت، بزرگان را به زعم خود مجازات می‌کنند و به واقع هیزم آتش سوزنده جهنم را برای خویش مهیا می سازند.

هنوز عزیزانی را که حکم‌شان به پایان رسیده به بهانه‌های واهی در محبس نگاه می‌دارند. هنوز در دستگاه قضای کشور اسلامی‌مان انسانیت و شرف و مسلمانی واژه‌های گم‌شده‌اند وقتی که اشک چشم مادران و پدران پیر و بیمار و همسران منتظر و فرزندان بی‌قرار اندک تأثری در دل بیمار آنان که باید حکمی به عدالت امضا کنند، نمی‌گذارد. هنوز دادستان در برج عاجش نشسته و بندگان عزیز و کریم خدا را از بالا می‌نگرد و کوچک می‌بیند و خود را بزرگ می‌پندارد و مقامش را جاودان و عمرش را باقی و جانش را مانا می انگارد.

هنوز سیاست النصر بالرعب را برای ساکت کردن منتقدان و ایجاد خفقان کارآ می‌دانند هنوز می‌گیرند و می‌برند و می‌بندند. هنوز برای خانواده‌هایی که وضعیت عزیزان‌شان را روشنگری می‌کنند به جرم تبلیغ علیه نظام حکم تعزیری می دهند تا از بقیه چشم زهر بگیرند. هنوز خود سیاه‌کاری می‌کنند و دیگران را به سیاه‌نمایی متهم می‌کنند. هنوز هم …

این همه ستم در کشوری برقرار است که مسئولانش برای ظلمی که به مردمان کشورهای همسایه می شود اشک تمساح می‌ریزند. مانند پدری که ستم به اهل خانه‌اش را روا می‌دارد و مدافع حقوق از دست رفته اهل و عیال همسایه است!

و ما خانواده‌های زندانیان سیاسی از شر همه این ستم‌های مستمر از جانب حامیان کودتاگران مدعی پاک‌دستی و اختلاس‌گران و غارت‌گران بیت‌المال و ایادی‌شان تنها به خدای یگانه قهار پناه می بریم و خودمان و عزیزان‌مان را به او می‌سپاریم که وعده فنای ستم و ستمگران را داده است. به هم او که یاری خواستن مظلوم در برابر ستمگران را و بلند کردن صدای فریادش را می‌پسندد و توصیه می‌کند. هم او که پناه‌گاه مظومان است.

هم‌وطنان عزیز

ما خانواده‌های زندانیان سیاسی با نگاشتن این سطور خواستیم به شما عزیزان یادآور شویم که در سالی که به نام هم‌دلی و هم‌زبانی با دولت نام‌گذاری شده است، اقتدارگرایان تمام توش و توان‌شان را به کار گرفته‌اند که دولت را در عرصه سیاست داخلی ناکارآمد جلوه دهند. افسوس که اگر فساد به قوه مقننه راه نیافته بود و نمایندگان مجلس به گرفتن مال حرام عادت نکرده بودند می‌توانستیم انتظار داشته باشیم که وظیفه نظارتی‌شان را خوب انجام دهند و پاسخ این‌همه بی‌عدالتی را از قوه قضائیه بطلبند اما افسوس که نمایندگان واقعی مردم به خانه ملت راه نیافته‌اند و اینک باید مخاطب نوشتارها و گفتارهای ما مظلومان خود شما مردم آگاه و دردآشنا باشید. و کاش رئیس‌جمهور محترم برای دفاع از حقوق ملت با تذکر قانونی اساسی به این وظیفه خطیر خویش نیز توجه بیشتری نشان می داد.

khanevadehaie-zendanian-siasi-kampain.info

گزارش ماهانه – نگاهی اجمالی به وضعیت حقوق بشر ایران در خرداد ۹۴

رادیو پارس

خبرگزاری هرانا- آنچه که در پی می آید گزارش اجمالی و ماهانه وضعیت حقوق بشر در ایران در دوره زمانی خرداد ماه ۹۴ است که به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تهیه شده، این گزارش با توجه به حجم محدود آن و نیز به دلیل عدم اجازه فعالیت گروههای مستقل مدافع حقوق بشر در ایران نمیتواند بازتاب دهنده کامل وضعیت حقوق بشر در ایران باشد، لازم به اشاره است بخش آمار این تشکل بصورت سالانه گزارشات مفصل تر خود را به اشکال آماری و تحلیلی از وضعیت حقوق بشر در ایران منتشر می سازد.

گزارش تفصیلی، آماری نقض حقوق بشر در خرداد ماه ۱۳۹۴

در خرداد ماه سال ۱۳۹۴ نقض سامانمند حقوق بشر در ایران همچنان مانند گذشته ادامه داشت و اولین هفته این ماه با اعدام ۳۰ نفر در شهرهای کرج (زندان قزلحصار)،اردبیل ،کرج (زندان رجایی شهر) ،مشهد، کرمان وگچسارانآغاز گردید تا  تا نشانه ای شود از آغاز نامیمون این ماه برای جامعه حقوق بشری ایران. متاسفانه در خرداد ماه ۹۴ تعداد بیشماری از زندانیان اعدام شدند از برجسته ترین گزارشات اعدام در این ماه باید به اعدام یک متهم “تجاوز به عنف ”در ملاء عام در جیرفت ،اعدام های دسته جمعی و مکرر در زندان قزلحصار و چند مرحله در زندان رجایی شهرکرج منجمله اعدام دست جمعی ۲۵ زندانی دیگر اشاره کرد که عمده این اعدام ها مخفیانه و بدون پوشش رسانه های دولتی انجام شد.

یکی از مورد توجه‌ترین و بحث‌برانگیزترین گزارشات در زمینه اعدام، اعدام بی خبر و بدون ملاقات منصور اروند زندانی سیاسی در زندان میاندواب بود.

این ماه البته شاهد بخشش و نجات تعدادی از محکومین به قصاص نیز بودیم از جمله بخشش پای چوبه دار متهم به “قصاص نفس” در زندان نوشهر و بخشش یک اعدامی پای چوبه دار پس از گذشت ۲۱ سال در قزوین.

خردادماه همچنین با تداوم تعرض به حقوق اولیه اقلیت‌های ملی و دینی در ایران همراه بود که جلوگیری از اصلاح نظام درسی مدارس دینی اهل سنت خراسان رضوی از این جمله بود.در پی این گزارش شورای برنامه ریزی مدارس علوم دینی اهل سنت وابسته به دولت، که مجری طرح کنترل مدارس دینی اهل سنت به شمار می رود، با مداخله در برنامه اصلاح نصاب درسی باعث اخلال در فعالیت های مدارس دینی خراسان رضوی شده است.

در رابطه با نقص حقوق شهروندان بهایی نیز همانند گذشته شاهد تبعیض و آزار واذیت متعدد بودیم، گزارشات،پلمپ محل کار یازده شهروند بهایی در ساری ، آغاز حبس یک شهروند بهایی درهمدان و بازداشت و انتقال ساسان حقیری به زندان اصفهان از جمله آنان بود.

یکی از بارزترین گزارشات تضییع حقوق بهاییان، گزارشی در رابطه با جلسه شورای‌عالی انقلاب فرهنگی به دستور رهبر جمهوری اسلامی بود که مامور شدند تا برای همیشه یک “سیاست‌گذاری جامع و مدون در برخورد با بهائیان کشور”، تعیین و آن را جهت ابلاغ دستور به رهبر جمهوری اسلامی ارسال کنند. بر حسب این سند محرمانه راه پیشرفت و ترقی بهائیان باید مسدود شود .

در ادامه فشار‌ها و آزار دگراندیشان در ایران یوسف حسن زاده، شهروند ۵۸ ساله ساکن تهران، باید خرداد ماه، جهت تحمل ده سال حبس، خود را به زندان اوین معرفی میکرد. وی به اتهام مشارکت در فعالیت‌های اینترنتی-تلفنی ضد حکومتی از طریق ارتباط با مروجین کلیسای مسیحیان بلژیک، به ده سال حبس محکوم شده است.

در زمینه حقوق دراویش گنابادی نیز متاسفانه خبری مبنی بر صدور حکم هفتاد و چهار ضربه شلاق برای عباس صالحیان از دراویش گنابادی و محاکمه کاظم دهقان از دراویش گنابادی کوار منتشر شد.

در دومین سالگرد خودسوزی اعتراضی ۳ تن از پیروان یارسان ، جمعی از پیروان این آیین طی مراسمی در شهرستان صحنه، یاد یاران جانباخته و تن سوخته خود را گرامی داشتند و خواستار پایان دادن به ظلم و تبعیض علیه پیروان این آیین و به رسمیت شناخته شدن از سوی قانون اساسی شدند.

درزمینهٔ حقوق کودکان در خردادماه گزارشاتی منتشر گردید که از این جمله گزارش سن اعتیاد در ایران به ۱۱ سالگی رسید ، تجاوز گروهی به دختر ۱۱ ساله در تهران و شناسایی ۶ هزار کودک کار و خیابان در ایران بیش از سایر گزارشات خبرساز شدند.

حبیب‌الله مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی گفت «کودک آزاری، همسر آزاری و خشونت خانگی» موضوع بیشترین تماس‌ها با اورژانس اجتماعی در ایران است.

درزمینهٔ حقوق اولبه زنان در ایران در کنار هجمه‌های بسیاری چون موارد مربوط به حجاب و ظاهر گزارشاتی ازافزایش تعداد زنان کارتن‌خواب در تهران ، تجمع اعتراضی انصار حزب الله نسبت به حضور بانوان در ورزشگاه‌ها مخابره و مستند شد.

همچنین نماینده ولی فقیه و امام جمعه شهرستان ورامین، با انتقاد از برخی تصمیمات برای ورود بانوان به ورزشگاه ها، مدعی شد که ورود زنان به ورزشگاه آرمان امام وشهدا نیست همچنین وی  مدعی شد که بارها مراجع عظام تقلید نسبت به حضور بانوان در ورزشگاه ها و اختلاط های ناصواب ناشی از آن ابراز نگرانی کرده و در دیدارهای متعدد با مسئولان ارگان ها و نهادهای مختلف خواستار جلوگیری از این امر شدند.

رویدادها و اخبار کارگری در آذر ماه، بسان ماه‌های گذشته پرشمار بود از جمله اخراج چند کارگر فعال در اعتصاب کارگران لوله و نورد صفا ، تمدید قرار بازداشت فعال کارگری محمود صالحی و ۳ ماه تعویق حقوق ۱۹۰ کارگر فولاد البرز.

مضاف بر موارد فوق، قراردادهای جدید برای مقابله با اعتصابات کارگری در مناطق آزاد نیز مورد توجه فعالان حقوق بشر قرار گرفت بر اساس این گزارش کارگران پیمانی شاغل در فازهای ۱۵ و ۱۶ منطقه ویژه عسلویه می گویند که در متن جدید قرار دادهای کار آنها آمده است که در صورت اعتصاب، پیمانکار می‌تواند بدون پرداخت مزد با آنها تسویه حساب کند.

در این ماه متأسفانه گزارشاتی از حوادث کار از جمله سقوط مرگبار کارگر مهاجر ۱۵ ساله، مرگ کارگر پالایشگاه ستاره خلیج فارس بر اثر سقوط لوله و مرگ دو کارگر در پروژه سد مشمپا زنجان منتشر شد که البته این گزارشات صرفا گزارشات برجسته این حوزه بود.

در حوزه اصناف و حقوق صنفی هم این ماه خالی از حوادث نبود چنانکه در پی تجمعات و اعتراضات معلمان در ماه گذشته ،وزیر آموزش و پرورش در سخنانی خواسته های معلمان را به حق دانست.

علی اصغر فانی ،وزیر آموزش و پرورش با اشاره به فاصله دریافتی معلمان نسبت به دیگر کارکنان دولت، می گوید که خواسته های معلمان را به حق می دانم و مدعی شد که تلاش می کنیم با همدلی و همزبانی دولت و ملت، آموزش و پرورش را به جایگاه شایسته خود برسانیم.

درزمینهٔ حقوق فرهنگی نیز مانند گذشته اخباری مبنی بر نقض حقوقی در این راستا منتشر گردید منجمله عدم صدور پروانه نمایش و اعتصاب کارگردان فیلم “منشی مخصوص من” ، احضار کیوان باژن به اداره اطلاعات و فشارها بر کانون نویسندگان و بازداشت چهار کنشگر شبکه های اجتماعی و دو فعال موسیقی زیرزمینی در شهرهای مختلف ایران.

با وجود سخنان وزیر آقای عبدالرضا رحمانی‌ فضلی در مورد نبود قانون منع اجرای کنسرت شاهد لغو تعداد زیادی از کنسرت های هنرمندان کشور بودیم از جمله عدم صدور مجوز کنسرت کیهان کلهر و محرومیت از اجرا و لغو کنسرت پرواز همای.

درزمینهٔ ی بهداشت و محیط‌زیست نیز در خردادماه ۹۴ گزارشاتی منتشر شد که غالب آن‌ها به موضوع بحران کم آبی ناشی از سوءمدیریت و محیط‌زیست اختصاص داشت. ابراز نگرانی یک مقام وزارت بهداشت از تغییر الگوی ابتلابه بیماری ایدز و شائبه عمدی بودن آتش‌سوزی در جنگل‌های ایلام از آن جمله بود.

همچنین تخریب گورهای اشکانی فیروزکوه بواسطه خاک برداری قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا مورد توجه قرار گرفت، بر اساس این گزارش محوطه‌ی باستانی “سیاده” در فیروزکوه با وجود داشتن آثاری متعلق به دوره‌ی اشکانی توسط “گروه تخصصی سماوات قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا” در بهمن ماه سال گذشته تخریب شد.

توجه خاص به موارد نقض حقوق بشر

در این بخش سعی شده به گزارش‌هایی از نقض حقوق بشر در خرداد ماه که با حساسیت و توجه بیش‌تری از سوی افکار عمومی مواجه شدند، اشاره شود. بدیهی ست که این توجه بیش‌تر، الزاماً به معنی شاخص بودن این دسته از گزارش‌های به لحاظ حجم نقض حقوق بشر نیست.

در اولین گزارش باید به سانسور و تهدید خبرنگار همشهری از سوی تیم رسانه ای روحانی ، برخورد نیروی انتظامی با روزه‌ خواری و ممنوعیت ورود کلیه بانوان به سالن مسابقه والیبال اشاره کرد که با واکنش و حساسیت زیادی در افکار عمومی روبرو شد.

همچنین باید به بازداشت و زندانی شدن رئوف شهبازى و تهدید احمد زیدآبادی طی یک نامه سرگشاده و بازداشت و انتقال محمد مقیمی، وکیل آتنا فرقدانی به زندان رجایی شهر و محکومیت مدیرمسئول و سردبیر “مردم‌ امروز” اشاره کرد.

 گزارش‌های حقوق بشری، در سایه‌ی کم توجهی

در مقابل بخش قبل، بسیاری از گزارش‌های حقوق بشری اساساً باکم توجهی و بعضاً بی‌توجهی رسانه‌ها و افراد فعال در شبکه‌های اجتماعی که به هر ترتیب تشکیل‌دهنده‌ی قسمتی از افکار عمومی هستند؛ روبه‌رو شدند. گفتنی است این نوع کم توجهی‌های بعضاً غیر تعمدی یا بعضاً تبعیضات هدفمند، زمینه بیشتری از تداوم و گسترش نقض حقوق بشر را فراهم می‌آورد.

بازداشت جعفر عظیم زاده فعال کارگری ، تهدید و حمله به کارگر زندانی؛ بهنام ابراهیم زاده و انتقال وی به سلول انفرادی و رد صلاحیت گسترده معترضان در انتخابات نظام پرستاری تعدادی از گزارشاتی بود که در سایه کم توجهی قرار گرفتند.

علیرغم بخش قبل بازداشت تیمور خالدیان و انتقال به رجایی شهر درپی اعتراض به سانسور صدا و سیما، بازداشت سولماز ایکدر روزنامه‌نگار و فعال اجتماعی، محکومیت دو فعال مدنی در تبریز به ۱۳ سال زندان و بازداشت علی اکبرباغانی نایب رییس هیات مدیره کانون صنفی معلمان ایران از دیگر مواردی بودند که کمتر موردتوجه قرار گرفتند.

لازم به افزودن است که سهیلا جلودار در خصوص وضعیت کارگران و تفاوت حقوقی بین کارگران زن و مرد در کارخانجات، اظهار داشت: “به لحاظ قانونی وضعیت حقوقی کارگران زن و مرد باید با هم برابر باشد اما شاهد آن هستیم که در مرحله اجرا در بسیاری از موارد تا یک سوم حداقل قانون کار هم به بانوان پرداخت نمی‌شود”.

در آستانه روز جهانی منع کار کودک، جمعی از فعالان حقوق کودک از دولت خواستند تا در تقویم رسمی کشور روز جهانی لغو کار کودک را به ثبت برساند که این فعالیت ارزشمند نیز نتوانست حمایت رسانه ای گسترده ای با خود به همراه بیاورد.gozaresh mahane