نقض حقوق بشر توسط عاملان بیت رهبری سپاه پاسداران ،

Reza Amiri

سهم من از ثروت ملی‌ کجاست این روزها که هیاهویی برای توافقات هسته‌ای در میان سران حکومت و مردم به راه افتاده که انگار تمام مشکلات مردم و این سرزمین پایان یافته است غافل از این که مردمانی در این سرزمین وجود دارد که حتا شاید معنی واژه هسته‌‌ای را هم ندانند و یا شاید آنقدر مشکلات دارند که برای آنان مهم نباشد که چه اتفاقاتی در سطح بین‌المللی برای ایران رخ  میدهد اما سهم این قشر از جامعه از ثروت ملی‌ کجاست آقایانی که گلوی خود را برای بی‌ عدالتی در منطقه پاره می‌کنید ,می‌خواهم شما را با پدیده کثیف و شنیع فاحشه گری در ایران آشنا کنم هر چند که خود شما کاملاً با آن اشنا و به آن واقف هستید ،این روزها مطمئنا به گوش همه مردم و مسولین رسیده که در شهرهای مذهبی‌ ایران چه اتفاقاتی میفتد کار به جایی رسیده که سایت‌ها  و روزنامه‌ها شهرهای مذهبی‌ ایران را از جمله مشهد را فاحشه خانه جهان تشیع مینامند و در آن درج شده نماز سکس و پارک آبی ،و بدتر از آن این است که زنان این سرزمین برای تامین مخارج زندگی‌ خود مجبور به تان فروشی می‌شوند تا جایکه تن‌ به سکس گروهی میدهند و زائران کشورهای دیگر دختران ایرانی‌ را بازیچه دست خود قرار داده و حتا از او عکس میگیرند و در فضای مجازی پخش میکنند ،

جا دارد مسولین این سرزمین که همان روحانیون و سرداران سپاه که روز به روز فربه تر میشوند و گلوی خود را برای حفظ ناموس و ایرانی‌ پاره میکنند گفت کاش ذره ای انسانیّت  در وجودتان بود و زنان این سرزمین را هم مثل خواهران و مادران خود میپنداشتید  و ثروت ملی‌ این سرزمین را در حلقوم دیگر کشورها نمیریختید .

پدیده روسپیگری یک امر طبیعی هست و در همه جای دنیا وجود دارد اما همان هم در چهار چوپ قانونی‌ خود می‌باشد تا به شخص روسپی اچحاف  نشود، اما چرا باید تاسف خورد که زنان ایرانی‌ هم مجبور به تن‌ فروشی می‌شوند .

دلیل آن واضح است کشور ایران اگر ثروت ملی‌ به طور عادلانه تقسیم شود مطمئنا هیچ زن ایرانی‌ مجبور به تن‌ فروشی نمیشود ،ناگفته پیداست هیچ زنی‌ برای هوس حاضر به خوابیدن با مردان مختلف در شبانه روز نیست مگر از روی  نیاز باشد که تن‌ به چنین کاری دهد کاملاً پیداست که در جامعه آنقدر مشکلات اقتصادی زیاد شده که حتا زنان

شوهر دار هم مجبور به چنین کارهایی  میشوند ،آخوندها و سپاهیان و دلواپسانی که نگران توافق هسته‌‌ای هستید و نگرانید که مبادا دشمن به شمانفوذ کند جا دارد کمی‌ کلاه خود را بالاتر بگذارید که هرچند این هوچی گریها هم به خاطر حفظ منافع ملی‌ نیست بلکه حفظ موقعیت خودتان مهم می‌باشد چرا که شما و اربابانتان  از وجود همین تحریمها نان میخورید و پولهای باد آورده به دست می‌آورید و ذره‌ای برایتان مهم نیست که چه بر سر دختران این سرزمین آمده است ،حتما با خود می‌گویید که این از زیاده خواهی‌ آنها است که تن‌ به این گونه کارها میدهند ،چگونه است که شما و اطرفیانتان در بهترین شرایط زندگی‌ می‌کنید تمام ثروت این سرزمین را چپاول می‌کنید اما ذره‌ا‌ی احساس زیاده خواهی‌ به شما دست نمیدهد و آن را حق خود میدانید اما این قشر از جامعه یعنی زنان و دختران که برای امرار معأش مجبور به چنین کارهایی میشوند را زیاده خواه می‌نامید شرم بر چنین حکومت ضدّ بشری که خود را حامی‌ مظلومان جهان میداند

و رهبر آن خود را ولی‌ فقیه و ولی‌ امر مسلمین بر روی زمین میداند اما در کشور خود باعث این همه تبعیض و اچحاف میشود .

رضا امیری

زندان و دو سال تحقیقات مذهبی؛ حکم حبس سهیل عربی کاهش یافت

رادیو پارس_ از حکم ۹۰ ماهه سهیل عربی ۱۲ ماه کاسته شد و این زندانی که پیشتر به اعدام محکوم شده بود به ۷۸ ماه زندان و دو سال تحقیقات مذهبی برای اثبات پشیمانی محکوم شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سهیل عربی، زندانی محکوم به اعدامی که چندی پیش حکم او نقض شد، در ابتدا از سوی دیوان عالی کشور به ۹۰ ماه زندان و دو سال تحقیقات مذهبی برای اثبات پشیمانی محکوم شد و سپس حکم ۹۰ ماهه وی با ۱۲ ماه کاهش به ۷۸ ماه کاهش یافت.

وکیل این زندانی در گفتگو با هرانا با ذکر این نکته و در توضیح دلیل این کسر شدن حکم گفت: “در قانون جدید پیش بینی شده است که اگر متهمی به دادنامه بدوی اعتراض نکند و تسلیم رای دادگاه شود، دادگاه می تواند در جلسه ای تا یک چهارم از مجازات او را کاهش دهد. ما نیز نسبت به رای تمکین کردیم و دادگاه ۱۲ ماه از ۹۰ ماه آقای سهیل عربی را کم کرد.”

در نتیجه و بنا بر رای دادگاه مقرر شد که آقای سهیل عربی ضمن گذراندن ۷۸ ماه زندان، برای حذف مجازات اعدام و اثبات ندامت خود، ۱۳ جلد کتاب در حوزه دین شناسی، مذهب شناسی و رفع شبهات دینی بخواند و در مرحله دوم باید از هر کتاب ۵ تا ۱۰ صفحه خلاصه تهیه کند.

او همچنین در تماس با موسسه «در راه حق» و پژوهشکده امام خمینی باید پاسخ شبهات خود را بگیرد و پرسش و پاسخ ها را به صورت مکتوب به دادگاه ارائه کند.

وی باید مقاله ای با موضوع دین یا مذهب شناسی تهیه و برای نوشتن آن به ۵ تا ۱۰ کتاب رجوع کند. او باید طی دو سال و هر سه ماه یک بار گزارش تحقیقات خود را به دادگاه ارائه کند تا پس از اثبات پشیمانی اش برای دادگاه و تغییر در رفتارش از مجازات اعدام نجات یابد.

سهیل عربی زندانی محکوم به اعدامی است که حکم او اوایل تیرماه از سوی شعبه ۳۴ دیوان عالی کشور نقض شد.

پیشتر، در پى نشر اکاذیب و نسبت هاى دروغ سه وبسایت خبرگزارى فارس ، جهان نیوز و دانا علیه سهیل عربى و شکایت وکلا، بازپرس پرونده براى یکى از سایت ها قرار تأمین صادر کرده بود.

گفتنی است این سایت ها با دروغ پردازی نسبت به اتهامات سهیل عربی و تکذیب اتهام سب النبی، اتهاماتی را به وی نسبت داده بودند که با اعتراض خانواده و وکلا و انتشار تصویر حکم دادگاه مشخص شد اتهام آقای سهیل عربی سب النبی است و این سایت ها اقدام به نشر اکاذیب علیه این شهروند زندانی کرده اند.

سهیل عربی بر مبنای مطالبی که در فیسبوک شخصی اش به اشتراک گذاشته بود به سب النبی(دشنام به پیامبر) متهم شده است و حکم اعدام وی آذر ماه سال گذشته به اتهام سب النبی در فضای مجازی در دیوان عالی کشور به تایید رسید و وی در خطر اجرای حکم اعدام قرار گرفت ولی تلاش وکلا برای اعاده دادرسی و ارجاع پرونده به دیوان عالی کشور، موثر واقع شد و با نقض حکم از سوی شعبه ۳۴، وی از زیر تیغ اعدام خارج شد.

حکم اعدام سهیل عربی درحالی صادر شده بود که هر‌گاه متهم به سب ادعا کند که اظهارات وی از روی اکراه غفلت سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات و یا نقل قول از دیگری بوده، سب النبی محسوب نمی‌شود.

این زندانی هم اینک در بند ۳۵۰ زندان اوین مشغول تحمل زندان است.

دستگیری چند تن در استان گیلان در ارتباط با اعتراضات اخیر

رادیو پارس   ـ مسئول سایبری سپاه قدس گیلان، از بازداشت “عوامل فراخوانی به آشوب و اغتشاش و تحریک آذری زبان‌های گیلان” در فضای مجازی٬ خبر داد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از تسنیم، مسئول سایبری سپاه قدس گیلان گفته است: “سربازان گمنام سازمان اطلاعات سپاه قدس گیلان در یک عملیات منظم٬ هماهنگ و مقتدرانه با پیگیری به موقع وشناسایی افراد وعوامل فراخوانی جهت ایجاد شرایط آشوب و التهاب درجامعه و تحریک آذری زبان‌های گیلان از طریق فضای مجازی به دستگیری آنان اقدام کرد”.

وی افزود: “اقدام به‌موقع و برنامه‌ریزی شده علیه شبکه‌ها وجریانات معاند و مخالف نظام که درصدد ایجاد التهاب و ناامنی در شهرستان‌های ترک زبان استان گیلان بودند و شناسایی و برخورد سریع با عوامل آن از ویژگی‌های این عملیات بود”.

این مسئول سایبری از ذکر تعداد و هویت بازداشت شدگان خودداری کرده ولی گفته است که به زودی اطلاعات دقیق و کاملی را به اطلاع مردم خواهند رساند.

بازداشت دو فعال مدنی در آذربایجان شرقی

رادیو پارس   – دو فعال مدنی در آذربایجان شرقی در روز جاری از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز دو فعال مدنی به نام های سعید سلطانی و مقصود بصیرپور در شهرهای جلفا و ملکان استان آذربایجان شرقی از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

بنا به همین گزارش ﺳﻌﯿﺪ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﺳﺎﻋﺕ ۱۳ ﺭﻭﺯ ﺟﺎﺭﯼ ۲۰ آﺑﺎﻥ ﻣﺎﻩ ﺩﺭ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺟﻠﻔﺎ ﺑﺎ ﯾﻮﺭﺵ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﻥ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺵ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .

همچنین مقصود بصیرپور فعال مدنی در شهر ملکان توسط نیروهای امنیتی در محل کارش دستگیر و به اداره اطلاعات نیروی انتطامی این شهر انتقال داده شده است.

ﭘﯿﺶ ﺗﺮ نیز ﺳﻌﯿﺪ ﺳﻠﻄﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺩﻟﯿﻞ ﻓﻌﺎﻟﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻫﻮﯾﺖ ﻃﻠﺒﺎﻧﻪ خود ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۸۵ در ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯾﮑﺎﺗﻮﺭ ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺗﺒﺮﯾﺰ منتقل شد. ﻭﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﮑﻤﯿﻞ ﺭﻭﻧﺪ ﺑﺎﺯﺟﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺍﺩﺭﻩ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺟﻠﻔﺎ منتقل ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺤﻤﻞ ﺣﺒﺲ ﺁﺯﺍﺩ ﮔﺮﺩﯾﺪ . همچنین وی  در سال ۹۲ به همراه ارامنه ﮐﻠﯿﺴﺎﯼ ﺧﺮﺍﺑﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﻔﺎ دستگیر ﻭ پس از چندی ﺁﺯﺍﺩ ﮔﺮﺩﯾﺪ.

قتل یک جوان عرب اهوازي توسط ماموران انتظامی در پی یورش به بازارچه محلي در اهواز

قتل یک جوان عرب اهوازي توسط ماموران انتظامی در پی یورش به بازارچه محلي در اهواز

اخبار اقلیت های مذهبی: بنا به گزارش های رسیده نیروهای امنیتی در شهر اهواز ساعت ۱۲ شب, به تاریخ چهارشنبه ۱۷ آبان با یورش به بازار فلال فروشی و قهوه خانه ها در لشکرآباد ( حی النهضه) واقع در خیابان انوشه یک جوان عرب ١٧ ساله بنام “علی جلالی ” را كشتند وتعدادی دیگر را مجروح کردند.
علی جلالی در نانوایی محل کار خود مشغول پختن نان بود که در حین تیراندازی نیروها امنیتی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و كشته شد.

بر اساس آخرین گزارش های واصله ساعاتی پیش در شامگاه روز سه شنبه نیز(١٠/١١/٢٠١۵)اهالی لشکر آباد (نهضت آباد) با هجوم به کلانتری ٣٠ اعتراض خود را به کشته شدن علی جلالی وسیاست نظام اعلام کردند وتا کنون از خسارات وارده به کلانتری خبری دریافت نگردیده است.
مسئولین محلی ونیروهای انتظامی تا کنون جواب قانع کننده در خصوص این حادثه به مردم نداده اند.

منطقه لشکرآباد (نهضت آباد) یکی از قدیمی ترین مناطق اهواز می باشد که صد درصد اهالی آن عرب می باشند. به علت افزایش بیکاری در میان جوانان عرب اهالی این منطقه اقدام به راه اندازی رستورانها وقهوه خانه های محلی نمودند تا بدینوسیله منبع درآمدی برای خانواده باشند.

بهنام روغنی

ماموستا طه کریمی و شاگردانش بازداشت شدند

رادیو پارس  __ماموستا سید طه کریمی از مبلغین سنی مذهب مهاباد به همراه یازده تن از شاگردانش بازداشت شدند.

بنا بر اطلاع منابع هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموستا سید طه کریمی از روحانیون سنی مذهب به همراه یازده تن از شاگردانش در روستای قره بلاغ از توابع مهاباد، بازداشت شده است. هویت بقیه بازداشت شدگان هنوز مشخص نیست.

از اتهامات و دلایل بازداشت و محل نگهداری این افراد اطلاع دقیقی در دست نیست.

لازم به یادآوری است ماموستا سید طه کریمی پیشتر نیز در سال ۱۳۹۱ بازداشت  شده و مدت ۱۷ ماه در زندان رجایی شهر کرج محبوس بود.

بیش از یک سال بلاتکلیفی فرزند و برادرزاده امام جمعه نصیرآباد

رادیو پارس    ـ با گذشت بیش از یک سال از بازداشت امین رئیسی برادرزاده امام جمعه نصیرآباد و نجیب رئیسی فرزند مولوی دوست، همچنان بدون حکم در بازداشت به سر می برند.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از فعالین بلوچ، نیروهای امنیتی بامداد ۲۴ مهر۹۳ بدون داشتن حکم قضایی به خانه امین رئیسی هجوم آورده و وی را به همراه پدرش مولوی فضل الرحمن رئیسی بازداشت کردند، مولوی فضل الرحمن که حدودا ۶۰ سال سن دارد دو روز پس از بازداشت آزاد شد.

در هفته اول بازداشت امین رئیسی دادگاه شهرستان راسک حکم آزادی امین رئیسی را به قید وثیقه صادر می کند، اما علی رغم اینکه خانواده وی تودیع وثیقه کرده و نامه آزادی از دادگاه گرفتند نیروهای امنیتی از آزادی امین رئیسی ممانعت کردند و ۱۴ آبان ۹۳ نجیب رئیسی فرزند مولوی دوست محمد رئیسی امام جمعه نصیرآباد را بازداشت می شود.

بنابر این گزارش، نیروهای امنیتی هنگام بازداشت نجیب رئیسی بر صورت او اسپره فلفلی پاشیده و با ضرب و جرح ایشان را بازداشت کرده اند.

مسئولان بارها به خانواده این دو بازداشتی وعده آزادی فرزندان آنها را داده اند اما بیش از یک سال است که این دو زندانی در بلاتکلیفی بسر می برند.

گفتنی است که بعد از بازداشت این دو شهروند بلوچ نیروهای سپاه به همراه ده ها خودرو نظامی و چند دستگاه آمبولانس و صدها نیرو در تاریخ ۱۴ دی ۹۳ با یورش به روستای نصیرآباد بیش از سی شهروند بلوچ را بازداشت کردند، که دستکم ۸ نفر از این افراد همچنان در بازداشت به سر می برند.

این بازداشت شدگان بعد حدود شش ماه شکنجه در بازداشتگاه های سپاه و آگاهی نیروی انتظامی روز پنجشنبه ۲۱خردادماه۱۳۹۴ به زندان مرکزی زاهدان انتقال داده می شوند.

بنابر گزارش های رسیده بازداشت شدگان نصیرآباد در ملاقات های خود که با خانواده داشته اند گفته اند که “مورد سخت ترین شکنجه ها” قرار گرفته اند تا به مواردی دیکته شده “اعتراف” کنند.

خانواده این بازداشت شدگان اما به بیگناهی آنها تاکید دارند و در نامه های جداگانه دادخواهی خود را به مسئولین کشور و مجامع بین المللی رسانده اند و خواهان برگزاری دادگاهی علنی و عادلانه و حق داشتند وکیل برای آنها شده اند، خود بازداشت شدگان نیز بر بیگناهی خود تاکید کرده اند.

سولماز ایکدر به سه سال حبس محکوم شد

رادیو پارس  _  سولماز ایکدر، روزنامه نگار، در دادگاهی به قضاوت قاضی مقیسه به اتهام “توهین به رهبری” و “تبلیغ علیه نظام” به سه سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کلمه، وی روز ٢١خرداد سال جاری در حالی که برای ادامه ی تحصیل قصد خروج از کشور را داشت، در فرودگاه ممنوع الخروج شد. ایکدر پس از تفهیم اتهام در شعبه چهار دادسرای رسانه به دلیل فراهم نشدن مبلغ قرار وثیقه ٢٠٠ میلیون تومانی، برای یک شب به زندان قرچک فرستاده شد.

سولماز ایکدر که سابقه کار در روزنامه های فرهیختگان، مردم امروز، آسمان، بهار، شرق و … را در کارنامه خود دارد در سال ٨٧ نیز با اتهام “تبلیغ علیه نظام” محاکمه و به شش ماه حبس تعلیقی محکوم و از دانشگاه اخراج شده بود.

اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی؛ قربانی استانداردهای دوگانه در اطلاع‌رسانی

روزنامه‌نگاری حقوق بشری؛ شرایط زندانی مهم است یا سیاسی‌کاری؟

اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی؛ قربانی استانداردهای دوگانه در اطلاع‌رسانی

در پرداختن به مساله اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی در ایران، یکی از نکات قابل توجه تبعیض در اطلاع‌رسانی درباره مشکلات و مسایل این اقلیت‌هاست. این تبعیض را در قیاس با اطلاع‌رسانی درباره مسایل مرتبط با اکثریت و در میزان و محتوای اخبار منتشر شده درباره اقلیت‌ها می‌توان دید.

حساسیت سیاسی و مشکلات ساختاری در مناطق محل زندگی اقلیت‌ها و البته محدودیت‌های قانونی اعمال شده بر این اقلیت‌ها و میل به مقاومت در برخی از جریان‌های اقلیت موجب می‌شود همیشه خبری از آنان برای انعکاس در رسانه وجود داشته باشد؛ اما در عمل لحاظ کردن برخی خطوط قرمز نانوشته موجب می‌شود علاوه بر رسانه‌های داخل که محدودیت‌های زیادی برای کار خبری آزاد دارند، در رسانه‌های اپوزیسیون و یا مستقل خارج از ایران هم عموما پرداختن به اخبار اقلیت‌ها تناسبی با میزان خبرهای واقعا موجود مربوط به آن‌ها نداشته باشد و محتوای اخبار آن‌ها هم در مواردی بازتاب‌دهنده یک نگاه کلیشه‌ای باشند که محصول آمیزش ناسیونالیسم آریایی و حکومت‌داری اسلامی/شیعی است.

خط قرمز‌های نانوشته اما موثر در فضای واقعی، چیزی است که اصل ضرورت «حفظ وحدت ملی و پرهیز از دامن زدن به علایق قومی» خوانده می‌شود. به این ترتیب این تصور که خبر رسانی مرتب و مسوولانه از محرومیت‌ها یا مشکلات مناطقی مثل کردستان یا بلوچستان می‌تواند موجب تشدید علایق واگرایانه در این مناطق شود، اخبار ستم به آن‌ها را به حاشیه می‌راند. فراموش نکنیم که قوانین داخلی ایران با رسمیت بخشیدن انحصاری به زبان فارسی و برتری بخشیدن به مذهب شیعه و تحمیل برخی محدودیت‌های قانونی بر اقلیت‌ها، بستر لازم برای اعمال این تبعیض‌ها را فراهم می‌کنند.

اما حوزه‌ خاصی از خبر رسانی که جهت‌گیری غیر حرفه‌ای و تبعیض‌آمیز رسانه‌ها در بازتاب اخبار مربوط اقلیت‌های ایرانی را بیش از هر حوزه دیگری آشکار می‌سازد، حوزه زندانیان سیاسی/عقیدتی است. استاندارد دوگانه رسانه‌ها در این حوزه خاص بیش از هر حوزه دیگری نمایان می‌شود. زندانیان سیاسی/عقیدتی اقلیت در واقع آن بخشی از جامعه اقلیت هستند که سیستم امنیتی و قضایی می‌خواهد به عنوان شاهدی بر درستی نگرانی‌های امنیتی‌اش به همه‌گان نشان دهد و متاسفانه در روند اطلاع‌رسانی نیز برخی از رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران همین نگاه را پذیرفته و آن را در کارشان بازتاب می‌دهند.

دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، دستگاهی سیاسی و از لحاظ قضایی نامعتبر است؛ زیرا در پرونده‌های سیاسی، عقیدتی و حقوق بشری قضات با انگیزه‌های سیاسی و بر اساس خواست و نظر دستگاه‌های امنیتی رای صادر می‌کنند. دستگاه امنیتی این نظام نیز نه یک سازمان مدرن اطلاعاتی که دستگاه سرکوب و حذف مخالفان و منتقدان است.

عدم تردید در درستی گزاره بالا قاعدتا باید موجب ‌شود ناظران سیاسی، فعالان حقوق بشر و روزنامه‌نگاران ایرانی هنگام گفت‌وگو و نوشتن و یا اطلاع‌رسانی درباره متهمان و یا محکومان پرونده‌های سیاسی، به اصل برائت توجه کنند و علاوه بر دفاع از حقوق بنیادین هر متهمی ـ فارغ از جرمی که مرتکب شده است ـ بر بی‌گناهی متهمان و غیر حقوقی بودن اتهامات در این نوع پرونده‌ها تاکید کنند.

این اشاره و یادآوری از آن رو اهمیت دارد که متهمان سیاسی و عقیدتی گاه حتی بر اساس قوانین موجود (عادلانه یا ظالمانه) جرمی مرتکب نشده‌اند و لذا دفاع از آن‌ها همچون متهمانی بی‌تقصیر و اطلاع‌رسانی فوری درباره وضعیت‌شان، بدون درنظر گرفتن باورهای سیاسی آن‌ها، اهمیت مضاعف می‌یابد.

به نظر می‌رسد هرچند عموم روزنامه‌نگاران و فعالان ایرانی حقوق بشر در درستی مفروض نخست این نوشته تردید نداشته باشند؛ اما چنان‌که اشاره شد باورهای سیاسی، وابستگی‌های سازمانی و یا روش‌های مبارزاتی برخی از زندانیان و محکومان سیاسی/عقیدتی اقلیت، روزنامه‌نگاران و فعالان را متاثر کرده و در گفتگو و یا اطلاع‌رسانی درباره ایشان، از اصل اطلاع‌رسانی بدون تبعیض و آزادانه عدول می‌کنند و این متهمان را همچون مجرمانی می‌نگرند که جرمی مرتکب شده‌اند و باید مجازات شوند.

جدای از برخی محکومان شناخته نشده و فاقد سابقه فعالیت سیاسی که به جاسوسی متهم می‌شوند و البته از حق محاکمه شدن در یک دادگاه عادلانه محروم بوده‌اند و عموما قربانی این نگاه غیرحرفه‌ای و تبعیض‌آمیز می‌شوند، چنان‌که اشاره شد اکثریت مطلق قربانیان استانداردهای دوگانه در اطلاع‌رسانی، فعالان سیاسی/مدنی متعلق به اقلیت‌های اتنیکی و مذهبی هستند. البته همیشه صرف تعلق زبانی یا هویتی به یک اقلیت اتنیکی یا تعلق مذهبی به یک جامعه دینی موجب سوظن اصحاب رسانه نمی‌شود و این حوزه و شیوه فعالیت و علایق سیاسی یا عقیدتی متهم اتنیکی و مذهبی است که او را به صف مظنونان می‌راند.

بهاییان را باید از نخستین قربانیان اطلاع‌رسانی با استانداردهای دوگانه دانست. برای مدتی طولانی از محکومان زندانی و یا اعدامی بهایی در محافل و یا رسانه‌های اپوزیسیون و مستقل اسمی برده نمی‌شد و در صورت اسم برده شدن، یا جاسوسی آن‌ها برای اسراییل مفروض دانسته می‌شد و یا با تردید و اگر و اما در مورد احتمال بی‌گناهی و ناعادلانه بودن روند دادگاهی آنان اظهار نظر می‌شد. بهاییان البته به تدریج و در سال‌های اخیر از این لیست سیاه خارج شدند و اکنون کم‌تر ایرانی خارج از حلقه حاکمیت فعلی، در بی‌گناهی مطلق محکومان بهایی زندانی، حتی برابر با قوانین ایران، تردید دارد.

اما این بدبینی، هنوز عموم زندانیان سیاسی و عقیدتی متعلق به اقلیت‌های اتنیکی کرد، عرب و بلوچ و اخیرا ترک و یا اقلیت سنی مذهب در ایران را شامل می‌شود. بدبینی که باعث می‌شود بخشی از فعالان حقوق بشر و روزنامه‌نگاران نیز با فراموش کردن اصل برائت و این‌که این متهمان نیز از حق دادگاهی شدن در یک دادگاه عادلانه بی‌بهره بوده‌اند، در سخن گفتن از این دسته از زندانیان، آرا نامعتبر دستگاه قضایی و ادعاهای مضحک دستگاه امنیتی سرکوب درباره این زندانیان را معتبر تلقی کنند.

پرسش اینجاست که با چه معیاری و بر اساس چه شواهدی مدعا و احکام یک نظام قضایی رسوا درباره متهمان سیاسی اقلیت پذیرفته می‌شود؟ آیا متهمان مورد اشاره در یک روند دادرسی عادلانه محکوم شده بودند؟ به وکیل دسترسی آزادانه داشته‌اند؟ شکنجه نشده‌اند؟ نکته مبهم همین‌جاست. همین گروه از روزنامه‌نگاران عموما می‌پذیرند که فقدان استقلال و بی‌طرفی قوه قضاییه و سابقه منفی جمهوری اسلامی ایران در نقض برنامه‌ریزی شده و نظام‌مند حقوق بشر و اعمال فشار و شکنجه در اخذ اعترافات، ادعاهای حکومت در پرونده‌های فوق را بی‌اعتبار می‌کند.

اما غلبه گفتمان حاکمیت در این حوزه و انطباق نگرانی‌های اپوزیسیون و برخی روزنامه‌نگاران مستقل (که قاعدتا نباید نگرانی‌های سیاسی بر کارشان تاثیر بگذارد) با حکومت جمهوری اسلامی درباره اقلیت‌ها و توهمی که از اهداف و نیات پنهانی‌ آن‌ها دارند، موجب می‌شود حکم و نظر این دادگاه‌ها هنگامی که نوبت به بی‌پناهان، دیگری‌ها و به طور کلی به یک فعال حقوق اقلیت‌ها می‌رسد معتبر تلقی شده و گفته شود «هیجان زده نشوید … با دفاع از مجرمان برای بی‌گناهان مشکل درست نکنید یا در جهت خلاف توسعه ایران گام برندارید».

این بدبینی‌ها گاه چنان شدید می‌شود که  مثلا یکی از روزنامه‌نگاران برجسته ایرانی می‌نویسد که کسانی که اهواز را “الاحواز” می‌خوانند و آذربایجان را “آزربایجان” می‌نویسند مسوول انفجارها و بمب‌گذاری‌های گاه و بیگاه در خطوط نفت خوزستان هستند. این بدبینی افراطی که موجب خبررسانی غیرمنصفانه درباره اقلیت‌ها می‌شود به دو علت اصلی برمی‌گردد.

عامل نخست توهم آگاهی داشتن از اهداف و نیات گروه‌های اقلیت است. بر این مبنا، اقلیت‌های اتنیکی کرد و عرب و بلوچ و اخیرا ترک (در معنای سیاسی اقلیت) همه دنبال کشور مستقل خود بوده و همه متهمان ‌آنها هم کسانی هستند که برای این هدف جنگیده یا با دشمنان همکاری کرده‌اند. زندانیان عقیدتی سنی مذهب همه‌گی سلفی جهادی هستند و با القاعده همراه و هم‌فکر بوده و آماده کشتن دیگران هستند. به این ترتیب صحت داگاهی در مورد ایشان برای این دسته از روزنامه‌نگاران از ابتدا محرز است.

عامل دوم هم درک نادرست از عمل سیاسی و تعریف غلط از زندانی سیاسی است. این گروه از روزنامه‌نگاران معتقدند بسیاری از زندانیان سیاسی که گفته می‌شود با انگیزه و اهداف سیاسی علیه جمهوری اسلامی یا هر نظام سیاسی دیگر مرتکب اعمال خشونت‌آمیز و واقعا مجرمانه شده‌اند را نمی‌توان و نباید زندانی سیاسی خطاب کرد. با همین مقدمات، این‌ گروه از فعالان رسانه، زندانیان سیاسی اقلیت را که ابتدا مسلح و خراب‌کار فرض می‌کنند، از شان زندانی سیاسی بودن ساقط می‌کنند و سپس احکام قضایی دادگاه‌ها درباره این خلافکاران را معتبر تلقی کرده و به چرخه باطل عدالت در ایران در این چارچوب یاری می‌رسانند.

این گروه فکر می‌کنند تنها کسانی را که به دلیل فعالیت‌های سیاسی مسالمت‌آمیز به زندان جمهوری اسلامی افتاده‌اند باید زندانی سیاسی خواند و هر کسی را که برای پیگیری علایق سیاسی و یا تامین اهداف سیاسی خود اقدام به فعالیت خشونت‌آمیز و یا غیرقانونی کرده باشد را باید مجرم عادی خطاب کنند.

در قوانین ایران جرم سیاسی تعریف نشده است و تنها موادی در قانون مجازات اسلامی وجود دارد که به اقدام علیه امنیت ملی/محاربه و یاغی بودن برمی‌گردد و مواردی که ذیل آن‌ها تعریف شده است، عموما همان مواردی است که در بیشتر کشورهای دموکراتیک دنیا یا اصولا جرم نیست و یا جزو جرایم سیاسی تعریف شده است.

زندانی سیاسی در معنی درست خود، شخصی است که جرمی سیاسی مرتکب شده و جرم سیاسی یعنی عملی قانونا مجرمانه که با انگیزه‌ها و اهداف سیاسی صورت گرفته است. به این ترتیب هم کسی که علیه نظام سیاسی مستقر دست به اسحله می‌برد مجرم سیاسی است و هم کسی که علیه نظام سیاسی اقدامات خراب‌کارانه انجام می‌دهد.

مرگ های مشکوک، بازداشت های گسترده و تبعید ناخواسته فعالان کارگری افزایش فشارهای امنیتی بر فعالان کارگری در ایران

فشارهای امنیتی از سوی دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی، روزبه‌روز عرصه را بر فعالین کارگری و سندیکالیست‌هایی که تمام خواسته‌شان داشتن حقوق برابر برای کارگران و زحمتکشان جامعه ایران است را تنگ‌تر کرده است.

مرگ «شاهرخ زمانی» از رهبران جنبش کارگری در زندان «رجایی شهر کرج»، ضایعه بزرگی برای این طیف از جامعه بود. با مرگ دیگری از این دست، شوک ناشی از فقدان رهبران جنبش کارگری در روزهای اخیر محسوس‌تر شد. «کورش بخشنده» فعال سرشناس و خوشنام کارگری در «سنندج»، روز جمعه ۱۵ آبان‌ماه سال ۱۳۹۴، بر اثر سکته قلبی درگذشت.
«کورش بخشنده» از اعضای هیات مدیره «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری» و عضو هیات اجرایی «کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد» و همچنین عضو چندین تشکل کارگری مستقل دیگر بود، که هر کدام در زمان خاکسپاری پیکر او در آرامستان «بهشت محمدی سنندج» تسلیت‌نامه، بیانیه و اطلاعیه خواندند و یادش را گرامی داشتند.

برخی از فعالان کارگری بر این باورند که مرگ «شاهرخ زمانی» در زندان و «کورش بخشنده» که منتظر فراخوانی برای اجرای حکم زندانش بود و با قرار وثیقه آزاد بود، بر اثر فشارهای رژیم و حکومت بر این انسان‌های آزادی‌خواه روی داده است. آن ها همچون دیگر فعالین صنفی تنها در پی احقاق حقوق صنفی خود و کارگران دیگر بوده‌اند. دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی با فشار بر طبقه کارگر جامعه، هر روز به نفع شرکت‌های دولتی و یا نیمه دولتی، به خصوص شرکت های بی شمار وابسته به نهادهای امنیتی و تحت نظارت مقامات حکومتی از جمله بیت رهبری عمل کرده و باعث بی صدا کردن و یا از بین بردن و یا فرار این کنشگران و سندیکالیست‌ها می‌شود.
«بهنام ابراهیم زاده» دیگر فعال کارگری که سال‌هاست در پی احکام ناعادلانه محاکم قضایی جمهوری اسلامی در زندان است، خانواده‌اش با شرایط اسفناکی در گذران زندگی مواجه است. از دیگر فعالین کارگری که مجبور به خروج از کشور شد می‌توان به «منصور اسانلو» فعال سرشناس کارگری اشاره کرد و یا از «مهرداد امین وزیری» دیگر فعال کارگری سنندجی که عضو «کمیته هماهنگی» بود نام برد که به دنبال صدور حکم ناعادلانه ۵ سال زندان، مجبور به ترک کشور شد.
در همین رابطه روز یکشنبه ۱۷ آبان‌ماه ۱۳۹۴، «جعفر عظیم زاده» یکی دیگر از فعالین کارگری ایران، خود را برای تحمل محکومیت به زندان «اوین» معرفی کرد. دبیرخانه هیات مدیره «اتحادیه آزاد کارگران» بیانیه‌ای در اعتراض به حکم صادره او صادر کرده که متن آن در پی می‌آید.
براساس ابلاغیه شعبه اول اجرای احکام کیفری دادسرای ناحیه ۳۳ اوین، جعفر عظیم‌زاده دبیر هیات مدیره اتحادیه آزاد کارگران ایران، امروز یکشنبه ۱۷/۸/۹۴ ساعت ده صبح، برای تحمل شش سال زندان به دادسرای مستقر در زندان اوین رفت.
تعدادی از دوستان و کارگران همراه ایشان و تعدادی نیز قبل از حضور وی به منظور اعتراض و دیدار با این کارگر مبارز سرشناس در محوطه زندان اوین حضور یافتند.
این کارگران که از نقاط مختلف از جمله سنندج، اصفهان، کرج و تهران برای مشایعت و قدرشناسی از این کارگر معترض که به جرم بیش از یک دهه تلاش‌های پیگیر در طرح مطالبات کارگران به ویژه افزایش مزد و به عنوان صدای رسای اعتراض کارگری اینک راهی زندان شده بود، در فضایی از اندوه و خشم و اعتراض و انزجار برای مدت کوتاهی گردهم آمدند تا این چهره خوشنام کارگری را همراهی کنند.
جعفر عظیم‌زاده نیز سخنان کوتاهی در میان همراهان ایراد کرد و گفت که با زندان کردن کارگران معترض، معضل و بن‌بست جامعه حل نخواهد شد و او را به جرم پیگیری بدیهی‌ترین حق یک انسان و پایمال شدن ابتدایی‌ترین خواست بشر که خواهان تامین معیشت و رفاه است به زندان می‌برند.
حضور این کارگران، نه تنها سمبل اعتراض به این فشارها و محدودیت‌ها به چهره‌های سرشناس کارگری که اخیرا شدت بیشتری گرفته است، بلکه نشان از عزم راسخ آنان برای ادامه راه نمایندگان زندانی خود در دفاع از سطح زندگی و معیشت کارگران در مقابل تعرض دایم ناقضان حقوق کارگران در ایران است.