اعتصاب غذا و محرومیت از درمان فواد یوسفی، زندانی سنی مذهب زندان رجایی شهر

وضعیت فواد یوسفی زندانی سنی مذهب زندان رجایی شهر کرج پس از شش سال تحمل حبس از لحاظ اعصاب و روان نامساعد گزارش می شود. این زندانی شامگاه چهارشنبه به دلیل وخامت حالش به یک مرکز درمانی خارج از زندان منتقل اما بدون بستری شدن به زندان بازگردانده شده است. آقای یوسفی از روز دوشنبه دست به اعتصاب غذا زده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، فواد یوسفی زندانی سنی مذهب در سالن ۱۱ اندرزگاه ۷۷ در زندان رجایی شهر کرج از روز دوشنبه بمتاثر از «بیماری مزمن روحی و روانی و عدم توان تحمل کیفر» از روز دوشنبه هفته جاری مورخ ۶۶ دی ماه دست به اعتصاب غذا زده است.

فواد یوسفی در سال ۸۹ دستگیر و به ۸ سال حبس محکوم شده است.

یک منبع نزدیک به این زندانی دراین‌باره به گزارشگر هرانا گفت: “تنها ۲۱ ماه به پایان حبس فواد باقی مانده، بارها تمام ظرفیتهای قانونی از جمله درخواستهای مکرر برای آزادی و مرخصی استعلاجی را داده اما با خواسته ایشان مخالفت بعمل آمده است.”

این منبع همچنین تاکید کرد: “شرایط روحی و روانی وی به حدی شدید است که بارها به صورت غیرارادی به خود آسیب و جراحت وارد کرده است.”

منبع نزدیک به آقای یوسفی درپایان تصریح کرد: “چهارشنبه شب پس از فشارهای شدید عصبی و روانی بصورت اورژانسی به بیرون زندان اعزام شد با اینحال صبح روز پنج شنبه با حالت جنون از بیمارستان به زندان عودت داده شد و با این حالش بستری نشده است.”

چندی پیش قاضی ناظر بر زندان با حضور در جمع زندانیان سنی مذهب زندان رجایی شهر کرج به آنان اعلام کرد بر اساس صلاحدید و اعلام وزارت اطلاعات هیچگونه حق یا امتیازی از جمله مرخصی، آزادی مشروط یا انتقال به زندان های محل سکونت برای آنان اعمال نخواهد شد. محروم کردن جمعی زندانیان از حقوق قانونی خود و نیز حق برخورداری از فرصت برابر برای بهره مندی از امتیازات قانونی با سایر زندانیان یک تبعیض آشکار و نقض حقوق بشر تلقی میشود.

مگر بهایی هم شهید می‌شود؟

سهیل روحانی جوان ۲۳ ساله از جمله صدها سرباز بهائی در ایران بود که پس از جنگ ایران و عراق جهت دفاع از کیان کشوری که هم برایش مقدس بود و هم موطن خود، راهی مناطق جنگی شد. او فارغ‌التحصیل دانشکده صدا وسیما بود اما به قصد دفاع از کشور، راهی سربازی با درجه افسری شد. برادر دیگر او نیز با درجه افسری در سقز مشغول به خدمت بود.سهیل روحانی متولد ۱۳۳۸ وقتی جهت اعزام به مناطق جنگی آماده می‌شد به مادر خود خانم مهین روحانی (شیرزادی) می گوید که ” من در این کشور به دنیا آمده‌ام و جهت ادای دین باید بروم و از آن دفاع کنم” .

سهیل روحانی از جمله نیروهای ایرانی بود که در فتح خرمشهر نیز حضور داشت.گفتگوی زیر در حالی با مادر این جوان بهایی که در جنگ ایران و عراق در راه دفاع از کشور خود کشته شد، انجام گرفته‌است که خانم روحانی در تمام گفتگو با صدای لرزان وگریان در مورد فرزند خود سخن می‌گوید.
این خانواده بهایی به دلیل فشارهای بسیار مجبور به مهاجرت از ایران شدند و هم اکنون در کشور کانادا سکونت دارند. ارتش جمهوری اسلامی در لوحی که آیت‌الله خامنه‌ای رئیس‌جمهوروقت آن را نیز امضا کرده‌است سهیل روحانی را به عنوان شهید جنگ محسوب کرد اما بنیاد شهید‌جمهوری‌اسلامی وی را به عنوان ایرانی کشته شده با عنوان “شهید جنگ در راه وطن” رد و مخالف آن شد.
دست کم هفت شهروند بهایی در جنگ ایران وعراق کشته شدند و سه سرباز دیگر( که بهایی بودند) طی سالهای گذشته به صورت مشکوکی در پادگان و یک سرباز بهایی دیگر در ماموریت کشته شده‌است. لازم به یادآوری است که دست کم ۲۲۵ بهایی پس از انقلاب در ایران به دلیل باورمند بودن به دیانت بهایی توسط جمهوری اسلامی ایران اعدام و هزاران بهایی دیگر پس از انقلاب بازداشت و بسیاری از اموال بهائیان مصادره شده‌است. گفتگوی انجام شده با مادر این شهروند بهایی کشته شده در جنگ ،که در خبرگزاری بهایی‌نیوز منتشر‌شده را در زیر بخوانید.

– فرزند شما چند مدت در جنگ ایران و عراق حضور داشت و چطور ایشان توسط نیروهای عراقی کشته شدند؟
مهین روحانی (شیرزادی): ممنونم از تماس شما، سهیل در اولین روز، گذشت ۲۳۳ ماه حضورش در جنگ دقیقا یک ماه مانده به اتمام دوران سربازی در حالی که رانندگی می‌کرد و در حال انتقال نیروها بود ساعت ۵ صبح کشته شد آنطور که شنیدیم فرمانده سهیل با وجود آنکه پسرم گفته بود الان زمان حرکت نیست به اصرار می‌گوید باید حرکت کنید و در حین مسیر کشته می‌شود آن هم درست در تاریخ ۱۳۶۱/۱۰/۳.
– آیا در مناطق جنگی میدانستند که سهیل بهایی است؟
مادرسهیل : خیر پس از کشته شدن پسرم در جنگ و کش و قوس جهت دفن وی با مراسم بهایی و عدم انتقال جسد به بهشت زهرا ما در منزل خودمان مراسمی برای او برگزار کردیم و دوستان پسرم تازه در آنجا متوجه شده بودند که سهیل بهایی است و می‌گفتند که تازه متوجه شدیم چرا اینقدر سهیل به دیگر رزمندگان کمک می‌کرد و دائما با روی خوش به همه مهربانی می‌کرد ، سهیل با همه در مناطق جنگی خوب بود و سعی می‌کرد به همه خوبی کند.
– شما اشاره به کش و قوس جهت دفن فرزندتان در گلستان جاوید کردید مگر مشکلی جهت دفن وی وجود داشت؟
مادرسهیل : بله مامورانی بودند که اصرار داشتند که سهیل در بهشت زهرا باید دفن شود و ما نیز می‌گفتیم که سهیل بهایی است و باید در همین جایی که ما می‌گوییم دفن کنیم اما آنها اجازه نمی‌دادند که در گلستان جاوید دفن کنیم در نهایت ما توانستیم فرزندمان را دفن کنیم و بدون سرو صدا جنازه را در منزل خواهرم غسل دادیم و نماز میت را خواندیم.
– آنطور که به صورت عمومی است وقتی فردی در جنگ کشته می‌شود و وی را به عنوان شهید جنگ خطاب می‌کنند نام وی را در بنیاد شهید ثبت می‌شود ایا مشکلی در عنوان شهید جنگ بودن سهیل پیش نیامد؟
مادرسهیل : فکر می‌کنم از کمیته سپاه بود ویا بنیاد شهید درست یادم نمی‌آید چون سال‌ها از آن روز گذشته، اما در نوشهر به ما گفتند که فرزند شما شهید محسوب نمی‌شود من گفتم که یعنی چی؟ که پس از پیگیری، بنیاد شهید نوشهر به ما گفت که : مگر بهایی هم شهید می‌شود؟ بخاطر همین با برخورد خوبی هم که نداشتند ما رفتیم و اینطور جواب‌مان را گرفتیم البته به ما هیچ زمان امکاناتی هم ندادند که بگوییم که سهمیه شهید جنگ گرفته باشیم آنها اینگونه نه تنها قصد دادن چیزی را نداشتند بلکه می‌گفتند که مگر بهایی هم شهید می شود و این را به حالت مسخره بیان می‌کردند.
– خانم روحانی پس از این جریانات چه مسایلی پیش آمد که حال شما مجبور به مهاجرت از ایران شدید؟ آیا این اتفاق موجب مشکلاتی برای شما شد؟
مادرسهیل : بله پدر سهیل که قبلا افسر ارتش بود طی حکمی از سوی ارتش احضار شده بود و حتی به پدرش گفته بودند تا الان هر چقدر حقوق دریافت کرده باید پرداخت کند زیرا بهایی است و این حکم در مورد تمامی بهایی‌های بود که در ارتش خدمت می‌کردند یعنی هر چه تا الان پول گرفته بود می‌بایست برمی‌گرداند.
اما مشکل از اینجا شروع شد که دادگاه انقلاب اصفهان پدر سهیل را از طریق شهربانی نوشهر که چند سالی بود آنجا سکونت داشتیم احضار کرد ، یعنی چند ماه پس از (کشته شدن) سهیل دادگاه انقلاب پدر سهیل رو خواست. بخاطر همین پدرش مجبور به خروج از کشورشد.من هم به سپاه انقلاب اصفهان رفتم تا ببینم موضوع چیست که سربازی که جلوی در بود گفت که من الان رفتم بالا و پرسیدم. اما بهتر است شما از اینجا بروید چون آنجا می‌گفتند که ” هر کجای دنیا باشند کت بسته به دادگاه می آوریم‌شان ” که این باعث شد ما هم از ایران خارج بشیم زیرا قصد آنها بازداشت ما هم بود .
منبع: خبرگزاری بهایی‌نیوز /

احضار اعضای خانواده آتنا دائمی به دادسرای اوین

در پی پرونده سازی جدید علیه آتنا دائمی، فعال حقوق بشر محبوس در زندان اوین امروز سه عضو خانواده دائمی از جمله دو خواهر و یک شوهر خواهر او به دادسرای شهید مقدس زندان اوین احضار شدند. در برگه احضاریه در توضیح علت احضار صرفا به ذکر “در خصوص گزارش ضابطین علیه شما” بسنده شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز هفتم دی ماه ۹۵، دو خواهر آتنا دائمی و یکی از دامادهای این خانواده، با احضاریه کتبی توسط بازپرس شعبه چهارم دادسرای شهید مقدس اوین احضار شدند و بایستی ظرف ۵ روز آینده در این محل حضور یابند.
بر اساس احضاریه صادره، علت حضوراین سه عضو خانواده دائمی، «گزارش ضابطین» ذکر شده است.
یک منبع نزدیک به خانواده دائمی با تاکید بر اینکه این شعبه بازپرسی همان شعبه ای است که پرونده جدید آتنا دائمی با اتهامات جدید شکایت سپاه ثارالله، ارگان بازداشت کننده وی، تحت بررسی است، خواهران و داماد آتنا هیچ کار غیرقانونی نداشتند و تنها هنگام بازداشت غیرقانونی آتنا در منزل پدری شان حضور داشته اند.”
این منبع مطلع در ادامه خاطرنشان کرد “پیش از این نیز برای تحت فشار قرار دادن آتنا دائمی برای پدر و مادرش پرونده سازی شده بود، به نظر می رسد این اقدام نیز در همان راستا انجام شده. ضمن اینکه پنج روز آینده مصادف است با روز یکشنبه که جلسه بازپرسی یا دادگاه آتنا نیز هست.”
پیش‌تر، آتنا دائمی با شرح اتهامات مطرح شده توسط سپاه ثارالله در پرونده جدید مفتوحه علیه خود «دفاعیه ای» سرگشاده در مقابل آن نوشته بود. خانم دائمی در این نوشتار به رفتارهای غیرقانونی نیروهای بازداشت کننده خود و چگونگی پرونده سازی خلاف واقعیت آنان پرداخته است.
خانم دائمی در قسمتی از دفاعیه سرگشاده خود در خصوص رفتارهای غیرقانونی هنگام بازداشت خود توضیح می دهد “پدر و مادرم که صاحب خانه هستند در مسافرت بودند. من، خواهرم و همسرش در خانه را باز کردیم و علت آمدن آنها سپس حکم بازداشت را خواستیم. بی هیچ پاسخی به داخل آپارتمان و سپس خانه هجوم آوردند. من تازه از خواب بیدار شده بودم و فرصت حتی بیرون آمدن از اتاق را به من ندادند و جلوی درب اتاق خواب ایستادند و گفتند باید با ما بیایی! گفتم حکم یا کارت شناسایی نشانم بدهید. چندین و چندبار به آنها گفتم تا حکم را نشان من بدهند. از کجا باید می دانستم واقعا مامور هستند یا دزد و جنایتکارانی که نسبت به شرایط بنده آگاه بودند و جهت سوء استفاده با الگوبرداری صحیح از ماموران سپاه به منزل ما هجوم آورده اند؟! پاسخ درخواست چندباره ام برای رویت حکم یا کارت شناسایی ماموران و حتی اختیار کردن پوشش مناسب، ضرب و شتم من و خواهرم و اقدام به استفاده از گاز فلفل بود. سریعا با ۱۱۰ تماس گرفتیم و ۲ مامور آمدند. موضوع را برای آنها توضیح دادم و یکی از ماموران سپاه به آنها برگه ای نشان داد که خشم یکی از ماموران نیروی انتظامی را برانگیخت و گفت این برگه مجوز ورود به مخفیگاه متهم در تاریخ ۸ آذر است نه امروز. به چه دلیل ۲ روز زودتر برای بازداشت او آمده اید؟ و در ضمن اینجا مخفیگاه نیست بلکه منزل مسکونی و شخصی این خانواده است! و همچنین گفت چرا شما سپاهیان هرگز بازداشت هایتان را با کلانتری محل هماهنگ نمی کنید؟”

در پی همکاری نکردن با نهاد‌های اطلاعاتی، نصر‌الله لشنی به زندان بازگشت

نصر‌الله لشنی، فعال ملی_مذهبی، که به مرخصی آمده بود، بار دیگر به زندان بازگشت.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از زیتون، یکی از نزدیکان لشنی گفته است که پس از مرخصی او از زندان، وزارت اطلاعات در تماسی گفته بود که اگر لشنی فعالیت نکند، به زندان باز نخواهد گشت. چند روز بعد او به وزارت اطلاعات احضار شد و در آن دیدار به او گفتند: «باید با ما همکاری کنی یا به زندان برگردی. اگر هم این پیشنهاد را نپذیری دیگر باید یک نفس تا آخر زندانت را بکشی و از مرخصی خبری نیست. آن‌ها هم‌چنین گفته بودند ما جلوی آزادی مشروط پس از تحمل مدتی از حبست را هم خواهیم گرفت.»
نصرالله لشنی که در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۲ بازداشت شده بود، بعد از دو ماه انفرادی و اتمام بازجویی، با قرار وثیقه آزاد شد. اما قاضی صلواتی وی را به جرم اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس و دو سال محرومیت از فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی محکوم کرد. حکم لشنی در دادگاه تجدید‌نظر توسط قاضی زرگر نیز تایید شد.

Weniger anzeigen

مسئولان شهر ضمن ضرب و شتم، گورخواب‌ها را از گورستان بیرون راندند

آهای حسن روحانی پس کو اون حقوق شهروندی که ازش دم میزنی مراسم رونمایی برپا میکنی و در همان ماده دوم آن حقوق شهروندی که مدعی شدی هر شهروند ایرانی باید از حق زندگی شایسته و لوازم آن همچون آب بهداشتی، غذای مناسب،ارتقای سلامت بهداشت، ،محیط درمان مناسب، دسترسی به دارو تجهیزات،کالاها و خدمات پزشکی، درمانی و بهداشتی منطبق با معیارهای دانش روز و استانداردهای ملی،شرایط محیط‌زیستی سالم و مطلوب برای ادامه زندگی برخوردارند . چشمان کور خود را بسته ای و نمیبینی اینها در همین کشور زندگی میکنند زندگی که نه نفس میکشند حتی در گور هم از دست شما و عمالتان راحتی ندارند آن.منشور را بذار در کوزه آبش را بخور چشمانت را باز کن اینها شهروند همین کشور هستند که طبق قانون اساسی که خودتان تدوین کردی و رییس‌جمهور شدی موظف هستی تا از حقوق ملت دفاع کنی اما میدانم که اینها تبلیغاتی بیش نیست چرا که نه قرار است حقوق شهروندی رعایت شود و نه تو در پی احقاق حقوق مردم هستی انتخاباتی دیگر در راه است و تو نیاز به توده مردم داری همین بس.

پس از انتشار گزارش گورخواب‌ها در روزنامه شهروند، مسئولان این شهر صبح امروز با ضرب و شتم، کارتن‌خواب‌ها را از گورستان بیرون راندند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل ازقانون، بازهم به‌جای حل مسئله صورت مسئله را پاک کردند، پس از انتشار گزارشی در روزنامه شهروند درباره گورخواب‌های شهرنصیر‌آباد شهرستان شهریار، مسئولان این شهرستان دریک طرح ضربتی صبح امروز با ضرب و شتم این کارتن‌خواب‌ها اقدام به بیرون راندن آنها از این گورستان کردند. نکته جالب توجه اینجاست شهرباغستان که گورستان نصیرآباد در آن واقع شده است؛ دارای بیشترین کمپ‌های ترک اعتیاد در استان تهران است.
صبح امروز بسیاری از خبرنگاران و انجمن‌های خیریه برای رسیدگی به‌وضعیت این کارتن‌خواب‌ها به گورستان نصیرآباد مراجعه کردند که با گورستانی خالی مواجه شدند. پس از جست‌وجو‌های فراوان تنها یکی از این کارتن‌خواب‌ها را پیدا کردند که او نیز با ترس و دلهره به خبرنگاران و انجمن‌های خیریه گفت:« تنهایمان بگذارید صبح زود یکسری از مسئولان آمدند و ما را با کتک بیرون کردند، الان همین گور را برای خوابیدن نداریم.»
این کارتن‌خواب‌ها پس بیرون رانده شدن از گورستان به خانه‌ نیمه‌کاره‌ای در همان حوالی پناه برده‌اند.

یک نوشته کوتاه در مورد کودکانی که مجبور هستند بسیار زودتر از دیگر هم سن و سالان خود بزرگ شوند

Bild könnte enthalten: eine oder mehrere Personen, Personen, die stehen und im Freien
(ضمن تشکر از دوستانی که در رساندن صدای این کودکان به گوش خیرخواهان، همیاری داشته و دارند لازم است گوشزد شود که: اگر خواننده قصد کمک نداشته باشد بهتر است از مطالعه این نوشته و نوشته های مشابه خودداری کند چراکه باعث آشفتگی ذهنش می گردد)
خشونت علیه کودکان کار و خیابانی؛
به طور معمول هویت و شخصیت انسان در دوران کودکی – و تا زمان رسیدن به بلوغ – شکل می گیرد و سالهاست که طبق اصول علمی، ریشه مشکلات انسان ها را در کودکی آنها جستجو می کنند. خشونت علیه کودکان و هر نوع کودک آزاری می تواند بعنوان یکی از شدیدترین انواع خشونت قلمداد شود که می تواند جراحاتی پایدار را پدید آورد.
کودکانی که در میان خیابان ها، محروم از سرپرست و محیط آموزشی مناسب و همراه با فشار ها و محدودیت های فراوان رشد می کنند جزو آسیب پذیرترین کودکان هستند؛ این کودکان – چه پسر و چه دختر – که این روزها در بسیاری از مناطق باید با سرما و فشارهای شدیدتر جسمی نیز مقابله کنند در معرض انواع و اقسام آسیب ها و حتی آزارها و خشونت های جنسی قرار دارند و تا به اینجا هنوز نتوانسته ایم کار زیادی برای حل این مشکلات انجام دهیم.
هر چند آمار ثابت و دقیقی وجود ندارد اما جدیدترین آمارهای رسمی که توسط مراکز آمار ایران و نهادهای مسئول یا مرتبط یعنی بهزیستی، شهرداری و شورای شهر، و … اعلام شده است، وجود بین هفت تا بیست هزار کودک کار در تهران را تایید کرده اند. این در حالی است که ان جی او ها، جمعیت ها و مراکز غیردولتی فعال در زمینه کودکان کار از تعداد بالاتری خبر می دهند که البته متفاوت بودن فاکتورهای آماری، یکی از علل این اختلاف است.
اما خشونت چیست؟ خشونت می تواند به شکل های ملموسی نظیر سیلی زدن یا وادار کردن کودک به انجام هر کاری همراه با زور و ارعاب و یا در شکل های دیگر و پنهانی خشونت، نظیر: تحقیر، بی توجهی، گرسنگی دادن و… اعمال شود که هر چند عوارض نوع دوم مانند خشونت و برخورد مستقیم فیزیکی، قابل مشاهده نیست اما اثر مشابهی در روح و روان کودک دارد.
گاهی مشاهده می شود که برخی از مردم، بعنوان مثال بعضی رانندگان یا مغازه داران و اهل کسب که از یک طرف این کودکان را مزاحم کسب و کار و زندگی خود می بینند و از طرف دیگر به این نکته علم دارند که این کودکان از پشتیبانی قانونی و حقوقی برخوردار نیستند به راحتی این کودکان را مورد توهین، تحقیر، خشونت فیزیکی و یا حتی تحقیر یا آزار جنسی قرار می دهند. در موارد دیگر این کودکان توسط افرادی که به مشکلات و ناهنجاری های جنسی و روحی مبتلا هستند مورد سوءاستفاده و یا تجاوز قرار می گیرند بدون آن که راهی برای پیگرد وجود داشته باشد، خصوصا که غالب این موارد گزارش و ثبت نمی شوند. حتی امکان دارد که کودک بعلت عدم بلوغ یا عدم شناخت نسبت به ماهیت اتفاقی که تجربه کرده است و یا حتی برای جلوگیری از به خطر افتادن و از دست ندادن جایگاهش در میان جمع کودکان همسن یا بزرگتر که در کنار او کار می کنند، و یا از ترس تنبیه…، از ابراز و بیان آن هم خودداری کند. مسلما می دانید که متاسفانه تاخیر در افشا شدن آزارها و سوءاستفاده های جنسی در مورد کودکانی که در شرایط معمول تری قرار دارند نیز مساله ای طبیعی محسوب می شود.
در اینجا باید توجه داشت که وقتی گفته می شود “آزار جنسی” یا “سوءاستفاده جنسی”، لزوما به معنای تجاوز نمی باشد و می تواند به شیوه های مختلفی دیده شود. آزار جنسی به هر رفتار و عملی گفته می شود که با ماهیت غیر انسانی و همراه با ضربه زدن به جسم یا شخصیت قربانی و در شکل روابط و رفتارهای جنسی باشد. تحقیر و آزار جنسی ممکن است تنها به شکل کلامی باشد یا به هر شکل دیگر که تعریف و توضیح آنها طولانی و تخصصی می باشد. در هر صورت اثر هر نوع آزار جنسی در کودکان بسیار عمیق خواهد بود.
کودکان بی سرپرست و بدسرپرستی که در خیابانها کار می کنند، مجبور هستند که بسیار زودتر از دیگر همسن و سالان خود بزرگ شوند!
خشونت علیه این کودکان تا حدی عادی شده است و خود من نیز شخصا شاهد موارد زیادی بوده ام که یک راننده، یا مغازه دار، یک رهگذر و حتی کارتن خواب یا دستفروشی بزرگسال بدلایل مختلف، به عنوان مثال بعد از سماجت این کودکان در فروش اجناسشان یا پاک کردن شیشه یک خودرو یا حتی بعلت نشستن در محلی نامناسب و مشاهده دعواهای کودکانه و شنیدن سر و صدای بلند این کودکان، براحتی کودکی را مورد فحاشی های رکیک یا حتی ضرب و شتم قرار می دهد؛ و بعضا اتفاق می افتد که کودک بزرگتر یا کسی که سرپرست کودکان است و می خواهد آنها را به خانه یا محل استراحتشان ببرد ناگهان می گوید “یکی از دخترها نیست!”… به همین راحتی اتفاق می افتد و شاهد مواردی بودم که برادر که خود نیز مشغول کار و دستفروشی بوده سراسیمه دنبال خواهرش می گردد. بعد از چند ساعت و یا گاهی پس از چند روز دختر گمشده باز می گردد اما صحبتی از آنچه گذشته نمی کند. در موارد دیگر راننده سعی در سوار کردن دختربچه می کند اما پس از بلند شدن صدای جیغ و گریه دختربچه و حضور پسرهای بزرگتر، منصرف می شود و محل را ترک می کند. از طرف دیگر در موردهایی وحشتناک تر خانواده یا اطرافیان کودک، عمدا و به قصد درآمد بالاتر کودک را مورد سوءاستفاده قرار می دهند.
مشاهدات و اتفاقات ناگوار زیاد است اما بیان همه آنها نه دردی را دوا می کند و نه از تکرار اینگونه مسائل جلوگیری می کند. حل هر معضل اجتماعی نیاز به تصمیم و حمایت جمعی و اقدام دارد. این که چند درصد این کودکان ایرانی هستند و چند درصد مهاجر یا از اتباع غیرقانونی، تغییری در صورت مساله ایجاد نمی کند و نمی تواند هویت انسانی و حقوق این کودکان را زیر سوال ببرد. اینجاست که باید از مردم و از مجموعه ها و نهاد های مسئول درخواست یاری نموده و توقع پاسخ مثبت داشته باشیم. اهدای پول نقد به یک کودک بدسرپرست، کمکی به زندگی او نمی کند و حتی می تواند شرایطش را بدتر کرده یا باعث ترویج کار کودک شود، اما لااقل می توانیم همه کودکان را برابر بدانیم و با رفتاری مناسب در کنار آنها باشیم. هر شهروندی که قصد کمک به این کودکان را داشته باشد می تواند از راه یک تحقیق مختصر یا جستجوی اینترنتی با سازمان ها و جمعیت های فعال در این زمینه و مراکز بهزیستی آشنا شود و بدون اینکه زمان زیادی صرف کند وظیفه انسانی خود را انجام دهد و سهم مهمی در این حرکت جمعی داشته باشد. در پایان باید خاطر نشان کرد که حرکات سمبلیک و سطحی که از سر ترحم و توسط برخی افراد و جمعیت ها انجام می شود نیز می تواند باعث ادامه یافتن این معضلات شود. مبارزه ریشه ای با این معضل خصوصا از طریق آموزش و فرهنگ سازی چیزی است که نیاز امروز ما می باشد. همینطور باید در نظر داشت که آموزش مسائل جنسی و اجتماعی به کودکانی که بیشتر در معرض فشار و آسیب قرار دارند می تواند مانع بسیاری از اتفاقات شود. زمان زیادی برای نجات یک کودک خیابانی وجود ندارد؛ پس از آنکه خشونت خیابانها او را به جنون برساند یا به بیماری های سخت و پیشرفته روحی و جسمی دچار شود کار ما بسیار سخت و یا حتی غیرممکن می گردد. پس همین حالا شروع کنید؛ وظیفه شما بسیار آسان خواهد بود.

سعید حسین زاده موحد – دی ۹۵

زندان در پی زندان ! دربندی سیاسی که به مرگ خاموش در زندان جمهوری اسلامی محکوم است !

پس از پرونده سازی جدید؛ صدور حکم حبس و تبعید برای
مهدی فراحی شاندیز، زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر، در آخرین پرونده خود مجددا به حبس و تبعید به زندان بویین زهرا محکوم شده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، مهدی فراحی‌شاندیز، زندانی سیاسی، پس از محاکمه شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام شکستن شیشه نگهبانی و پاره کردن عکس علی خامنه‌ای، از سوی این دادگاه به سه سال و نیم حبس و تبعید به زندان بویین زهرا محکوم گشته و به این زندانی سیاسی ابلاغ شده که حکم تبعید وی طی روز های آتی اجرا خواهد شد.
گفتنی‌است که آقای فراحی‌شاندیز پیش‌تر در شهریور ماه سال جاری، در پی یک درگیری در بند ۱۰ رجایی‌شهر به صورت تنبیهی به انفرادی منتقل و برای وی پرونده جدیدی تشکیل شد. این زندانی سیاسی درروز چهارشنبه ۳۱ شهریورماه برای نخستین بار برای رسیدگی به این پرونده جدید محاکمه گردید.
مهدی فراحی‌شاندیز پیش از این نیز در سه پرونده جداگانه به “توهین به رهبری” متهم شده و جمعا به ۹ سال حبس محکوم گردیده بود.
این زندانی سیاسی، نخستین بار در ۱۱ اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۸۸ در مراسم روز جهانی کارگر در پارک لاله تهران بازداشت و به ۹ ماه حبس محکوم شد که بیشتر آن را در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ اوین گذراند و بهمن‌ماه ۸۸ از زندان آزاد شد. در پی این دستگیری مدارک، وسایل شخصی و کتب وی ثبت و ضبط گردید.
آقای فراحی‌شاندیز در خردادماه سال ۱۳۸۹ در پی مراجعات مکرر به دادگاه انقلاب برای گرفتن لوازم و مدارک توقیف‌شده‌اش، دستگیر و در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به اتهام “توهین به رهبری” و “اخلال در نظم” به ۳ سال حبس تعزیری محکوم شد؛ حکم سه سال حبس اول وی سوم آبان‌ماه سال ۹۲ به پایان رسید، اما با پرونده‌سازی نیروهای امنیتی علیه این زندانی سیاسی، شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی وی را به سه سال حبس تعزیری دیگر محکوم کرد.
یک منبع مطلع درباره دومین پرونده مهدی فراحی‌شاندیز در مصاحبه‌ای اظهار داشته است: ”مهدی را بعد از مدتی از بند ۳۵۰ به بند هشت زندان اوین فرستادند، آنجا به بهانه‌های مختلف به انفرادی منتقل می‌شد و کتکش زده بودند، در همین حین حفاظت اطلاعات زندان اوین، باز به دلیل شعار مرگ بر خامنه‌ای دو پرونده دیگر علیه او تشکیل داد.”
مهدی فراحی‌شاندیز، در سومین پرونده از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، طی حکمی به تاریخ صدور پنجم خردادماه سال ۱۳۹۴ باردیگر به اتهام “توهین به رهبری” و “اخلال در نظم عمومی” به ۳ سال حبس محکوم شده است.
گفتنی‌است که آقای شاندیز در هیچ‌کدام از این پرونده‌ها به وکیل دسترسی نداشته و در یکی از این پرونده‌ها در حالی به سه سال حبس قطعی محکوم شده که حتی به دادگاه احضار نشده، حکمی به او ابلاغ نشده و فرصت تجدیدنظرخواهی نیز نداشته است، ولی حکم قطعی شده و به اجرای احکام زندان فرستاده گردیده است.
این زندانی سیاسی هم‌اکنون ششمین سال از دوران محکومیت خود را سپری می‌کند

Weniger anzeigen

نامه گروهی از فعالان سیاسی و مدنی ایرانی به ترامپ: تحریم‌های خامنه‌ای و سپاه را تشدید کنید

گروهی از فعالان سیاسی و مدنی ایرانی که در خارج از کشور به سر می‌برند، در نامه‌ای به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهوری منتخب آمریکا، خواستار تشدید تحریم‌ها علیه علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران شدند.
متن فارسی این نامه، شنبه ۲۴ دسامبر در سایت شبکه خبری فاکس نیوز آمریکا منتشر شده است. این سایت، امضا کنندگان نامه را «گروهی از اپوزیسیون ایرانی» توصیف کرده و نوشته است که قصد تماس تلفنی و دیدار با ترامپ را دارند.
در این نامه آمده است: «در سال ۲۰۰۹، میلیون‌ها ایرانی خواهان دمکراسی به خیابان‌های تهران آمدند و خواستار حمایت رئیس‌جمهور اوباما از اعتراضاتشان شدند. در پاسخی ناامیدکننده، دولت رئیس‌جمهور اوباما در یک جهت‌گیری غیرقابل باور و با چرخشی ۱۸۰درجه‌ای نسبت به همه ارزش‌های بنیادین ایالات متحده آمریکا، هم‌زمان با به گلوله بسته شدن تظاهرکنندگان در خیابان‌های تهران، مشغول نامه‌نگاری پنهانی با خامنه‌ای رهبر مادام‌العمر ایران بو.».
در بخش دیگری از این نامه آمده است: «۳۴ سال قبل زمانی که «احمد قصیر» جوان ۱۸ساله لبنانی با دستور رهبران جمهوری اسلامی ایران و حزب‌الله، نخستین بمب‌گذاری انتحاری قرن بیستم را با قتل خود و ده‌ها انسان دیگر به اجرا درآورد، هنوز خبری از القاعده و داعش نبود. قتل‌عام نویسندگان «شارلی ابدو» را نیز می‌بایست تنها حلقه دیگر زنجیره‌ای دانست که با فتوای قتل سلمان رشدی، نویسنده بریتانیایی توسط خمینی آغاز شد و امروز جایزه دولتی تعیین‌شده برای آن به میلیون‌ها دلار رسیده است».
امضا کنندگان نامه به رئیس جمهوری منتخب آمریکا ابراز عقیده کرده‌اند: «تقسیم تروریست‌ها به خوب و بد و مذاکره و امضای قرارداد با حکومتی که در کنار حمایت کامل از گروه‌های تروریستی نظیر حماس و حزب‌الله و عملکردی مؤثر در مرگ هزاران سرباز جان برکف آمریکایی در عراق و لبنان، هنوز بر جایزه قتل نویسندگان و روزنامه‌نگاران در کشورهای دیگر اصرار دارد فقط و فقط زمینه‌ساز فجایعی به مراتب دردناک‌تر خواهد بود».
آن‌ها ادامه داده‌اند: «داعش و حکومت اسلامی ایران، دو روی سکهٔ تروریسم بنیادگرانه اسلامی هستند. کابوس جهانی تروریسم بنیادگرای اسلامی تنها زمانی پایان خواهد یافت که خلافت اسلامی (داعش) و حکومت اسلامی در ایران جای خود را به نظام‌های منتخب مردمی طرفدار صلح و رفاه دهند».
در این نامه که برای دونالد ترامپ فرستاده شده، آمده است: «متأسفانه ایرانیان یکی از قربانیان اصلی رویکرد زیان‌بار هشت سال گذشته دولت آمریکا در خاورمیانه بوده‌اند. نمونه‌ای از این سیاست‌های زیان‌بار، تحویل پنهانی صد‌ها میلیون‌ها دلار پول نقد به فرماندهان سپاه پاسداران و امپراطوری مالی آیت‌الله خامنه‌ای در ازای آزادسازی گروگان‌ها بود که جمهوری اسلامی را به سرکوب بیشتر در داخل و دخالت افزون‌تر در منطقه ترغیب کرد؛ به طوری که امروز کشور ما در آستانه جنگی تمام‌عیار با همسایگان عرب و دیگر متحدان آمریکا قرار دارد».
امضا کنندگان نامه، خواستار تشدید تحریم‌ها علیه خامنه‌ای و سپاه پاسداران شده و در آن آمده است: «ما از رئیس‌جمهور منتخب می‌خواهیم که این پیام آشکار را بفرستد که ایالات متحده افزایش تهدیدات جمهوری اسلامی ایران علیه شهروندان خود و همسایگانش را تحمل نخواهد کرد. دولت جدید در همکاری با کنگره، باید تحریم‌های موجود علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و امپراتوری مالی خامنه‌ای را گسترش دهد و از وزارت خزانه‌داری بخواهد که این تحریم‌ها را به شدت به اجرا درآورد».
نگارندگان نامه با تاکید بر ضرورت فشار بر نظام حاکم بر ایران، نوشته‌اند: «ما از دولت آینده می‌خواهیم که یک رژیم جامع تحریم را علیه آن گروه از مقامات ایرانی که ناقض حقوق ایرانیان در ۴ دهه گذشته بوده‌اند تدوین کند. برنامه موشک‌های بالستیک ایران، یک تهدید نه فقط برای منطقه که برای جهان است؛ ما از رئیس‌جمهور منتخب می‌خواهیم که یک ائتلاف بین‌المللی را برای فشار بر جمهوری اسلامی ایران و وادار کردن این رژیم برای متوقف کردن برنامه موشک بالستیک دوربردش تشکیل دهد».
آن‌ها همچنین افزوده‌اند: «ما معتقدیم که ایالات متحده باید با رفتار مخرب سپاه در منطقه، در تمام جبهه‌ها، و با تمام ابزارهای موجود مقابله کند. پاشنه آشیل رژیم اسلامی این است که مردم ایران دیگر از آن حمایت نمی‌کنند. ما از دولت جدید می‌خواهیم که از ایرانیان طرفدار دمکراسی که هدفشان جایگزین کردن رژیم خمینیست تهران با یک حکومت مبتنی بر دمکراسی لیبرال است، پشتیبانی کند».
در پایان این نامه آمده است: «زمان آن فرا رسیده که ایالات متحده به جای مذاکرات محرمانه با حاکمان فاسد و بنیادگرای اسلامی، در کنار مردم ایران بایستد. ایرانِ بعد از حکومت اسلامی، ظرفیت آن را دارد که یکی از ثابت‌قدم‌ترین متحدان آمریکا در جهان باشد. ما امیدواریم که آمریکا تحت رهبری شما، به مردم ایران کمک کند تا کشورشان را از تندروهایی که چهار دهه است بر آن حکومت می‌کنند، پس بگیرند».
این نامه به امضای ۳۰ تن از فعالات سیاسی، فعالان مدنی و زندانیان پیشین در زندان‌های ایران رسیده است.
هنوز مشخص نیست واکنش ترامپ به این نامه چه خواهم بود و تیم ترامپ چه رویکردی در قبال ایران خواهد داشت؛ اگرچه ترامپ از مخالفان توافق هسته‌ای با تهران بود.
احمد باطبی، فعال حقوق بشر و زندانی سیاسی پیشین، عبدالرضا احمدی، فعال سیاسی و زندانی سیاسی پیشین، سیاوش صفوی، زندانی سیاسی پیشین و عضو دانشجویان و دانش‌آموختگان لیبرال ایران، آرش سبحانی، موزیسین و فعال حقوق بشر، و نیما راشدان، پژوهشگر دمکراسی دیجیتال از جمله امضا کنندگان نامه به ترامپ هستند.

قطع انگشتان دست دو زندانی در ارومیه


26 دسامبر زندان مرکزی ارومیه, قطع دست, فرامرز بی غم, مجید بی غم

سازمان حقوق بشر ایران اجرای احکام غیر انسانی را به شدت محکوم کرده و خواستار محکومیت بین المللی برای جلوگیری از تکرار اجرای چنین مجازات‌هایی در ایران است
بیشتر بخوانید

قطع دست یک زندانی در ملایر
قطع انگشتان دست دو زندانی در ارومیه
حقوق بشر ایران، ۶ دی ماه ۱۳۹۵: صبح روز یکشنبه که در اکثر کشورهای جهان جشن‌های مربوط به کریسمس برگزار می‌شد ۴ انگشت دستان راست دو زندانی با اتهام سرقت در زندان ارومیه قطع شد.
بنا به گزارش سازمان حقوق بشر ایران، صبح روز یکشنبه ۵ دی ماه ۴ انگشت دستان راست دو زندانی در زندان مرکزی ارومیه (دریا) به اتهام سرقت قطع شد.
این دو زندانی که نسبت برادری با هم دارند “فرامرز و مجید بی‌غم” نام داشته و در سال ۱۳۹۰ به اتهام سرقت بازداشت و به قطع دست و رد مال محکوم شده بودند.
در هنگام اجرای این حکم به دستور دادستان ارومیه زندانیانی که اتهام مشابه داشتند جهت آنچه «درس عبرت» عنوان شد به محل اجرای حکم آورده شده و شاهد قطع انگشتان دست این دو زندانی بودند.
این دو زندانی پس از اجرای حکم برای درمان به بیمارستان منتقل شدند.
سازمان حقوق بشر ایران اجرای احکام غیر انسانی را به شدت محکوم کرده و خواستار محکومیت بین المللی برای جلوگیری از تکرار اجرای چنین مجازات‌هایی در ایران است.

شرایط وخیم چند تن از شاگردان محمد علی طاهری در زندان فشافویه و انتقال آنها به بند پنج قرنطینه

شرایط وخیم چند تن از شاگردان محمد علی طاهری در زندان فشافویه و انتقال آنها به بند پنج قرنطینه
شرایط چند تن از شاگردان محمد علی طاهری در زندان فشافویه نامساعد گزارش شده است

در چند روز و هفته های اخیر شاهد کوچ دسته جمعی تنی چند از شاگردان محمد علی طاهری بنیانگذار مکتب عرفان حلقه به زندان اوین بودیم.

کوچ کنندگان گروه اول و دوم دستگیر شدند که جمعی از آنها شرایط بسیار وخیمی دارند

یک منبع مطلع از زندان فشافویه تهران به رادیو فرهنگ می گوید : حال تعدادی از این افراد بسیار وخیم است و در شرایط بسیار بدی هستند

وی می گوید پنج روز است که آنها را از بند دو قرنطینه فشافویه به بند پنج منتقل کرده اند, آنها را به حال خود رها کرده اند و هیچ کس به وضع آنها رسیدگی نمی کند.

این منبع مطلع در ادامه می گوید این نوع انتقال برای این است که شرایط زندانی را بدتر کنند و او را تحت فشار بیشتری بگذارند چرا که شرایط بند پنج قرنطینه فشافویه بسیار بدتر از سایر بند ها می باشد

در ادامه نام کسانی را که از بند دو این زندان به بند پنج انتقال داده اند می آوریم :

علی عبدالمالکی

رضا غنی

احسان حدادی

محسن باقری

امیرحسین میرخلیلی

حمید محمدی

علیرضا رشوند

امیر نصری

جعفر نجفی خسروشاهی

محمد آباریان

ابراهیم سلامت

علی گروسی

محمدحسین دلیری