پاسخ جناب جواد صنم راد در مورد سوال شنونده راديو: اعتقاد به دنيای پس ازمرگ و درمورد سوسياليسم وسرمايه داری.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
پاسخ جناب جواد صنم راد در مورد سوال شنونده راديو: اعتقاد به دنيای پس ازمرگ و درمورد سوسياليسم وسرمايه داری.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
بابک دادبخش، شهروند ساکن تهران در آبان ۹۷ توسط پلیس امنیت تهران بازداشت و به وزارت اطلاعات تحویل داده شد. این زندانی در ایام بازداشت شرایط متفاوتی را در بازداشتگاههای مختلف از جمله ۲۰۹ اوین و فشافویه تهران سپری کرده و همچنین به دلیل مشکلات اعصاب و روان برای مدتی در آسایشگاه نگهداری شده است. آقای دادبخش که به اتهامات سنگینی مانند فساد فی الارض و محاربه متهم شده نامه ای خطاب به دخترش شرحی از زندگی خود و چرایی محکومیتش به زندان ارایه داده است. وی در بخشی از این نامه با انتقاد به محرومیت اش از حقوق اولیه به عنوان یک زندانی و اشاره به وضعیت نامناسب اجتماعی ایران می گوید “شرمنده ام که نمی توانم عدالت را گدایی کنم و یا با پول و یا با تک تلفنی مطیع شوم. شرمنده ام که تو را در زمانی تنها گذاشتم که دیگر فقرا حق درس خواندن ندارند. حق دانشگاه رفتن ندارند. حق مریض شدن ندارند…”.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بابک دادبخش، شهروند ساکن تهران که از آبان ماه سال گذشته در بازداشت به سر می برد با نگارش نامهای خطاب به دخترش درد دل می کند و وضعیت زیستی و دلایلی که نهایتا وی را به شرایط کنونی سوق داده است، را شرح می دهد.
در بخشی از نامه آمده است: “خلاصه بزرگ شدیم. پدربزرگت کارگر رسمی شهرداری ناحیه ۴ شوش بود. بیمار شد و بعد از چند روز از دنیا رفت، مادر بزرگت هم مدتی بعد از رفتن پدربزرگ، ما را تنها گذاشت. من ماندم و دو عمه ات و عمویت. کاری بلد نبودم. دولت هم حق و حقوق پدر بزرگ را پس از مرگش نداد. کارگر شدم ولی نمی شد دخترها را تنها گذاشت. از سر اجبار شدم پاسور فروش، مال خر و نوچه هر کسی که تکه نانی بدهد تا ببرم خانه. ولی در قلب آلودگی ها با عمو فرمان بودم. به هیچ آلودگیای آلوده نشدیم. اما علی رغم آلوده نشدن تا دلت بخواهد سابقه های ریز و درشت و خرده خلافکاری دارم. بعد از مدتی شدم عشق اسلحه، عشقی که بین من و عمو فرمانت سالیان سال تقسیم شد. عشقی که کاش تبدیل می شد به پرنده بازی، عتیقه بازی، عشق به حیوان…، عشق اسلحه، عشقی که بخاطرش سه بار مجازات شدم و امروز مرا از عزیزترین و تنها کسم جدا کرد”.
وی در نهایت اینگونه به دخترش توصیه می کند: “خلاصه دخترم اگر عمرم به دنیا بود و دروغ پردازی و پروژه سازی دستگاه امنیتی در مورد پدرت شکست خورد و عدالت و انصاف پیروز شد مثل دو تا پدر و دختر خوشبخت با هم زندگی خواهیم کرد ولی اگر با مشکلات(پرونده سازی ها) و مریضی هایی که من دارم عمرم به دنیا نبود، دستت را از دست عمه ات رها نکن. همیشه به خاطرات خوب فکر کن. دخترم اگر تا بزرگ شدنت این حکومت سرنگون شده بود به آینده ات خوشبین باش و با کارگری هم که شده درس بخوان و زندگی کن. ولی اگر ظلم پایدار بود، دخترم من را فراموش کن و به چند تکه عکس بسنده کن و از این وطن که زورگویان ادعای تملکش را دارند برو”.
“سلام به عزیزترین و نجیب ترین وارث ملکه قلبم، آماندای عزیزم
عزیزم دور نبود همان دوران که من و تو و مادر و برادرت در اوج خوشبختی کنار هم بودیم، ولی دست تقدیر نگذاشت که شیرین ادامه دهیم. شرمنده ام که در سوگ مادرت تک فرشته رویاهای دست نیافتنی ام و برادر کم زبانت تو را تنها گذاشتم. گلم شاید این هم یکی از آزمون های الهی ست. چگونه با تویی که هنوز ۸ سال داری درد و دل کنم! چگونه از خاطراتم با تو صحبت کنم! چگونه بگویم که با بی رحم ترین و بی عدالت ترین افراد طرفم! چگونه تو را امانت بسپارم به عمویی که نداری! به پدر بزرگ و مادر بزرگی که نداری! به که بسپارم جز خدا که مطمئنم نزول و وقوع این بلا بی حکمت نیست. گلم شرمنده که به من مثل سایر زندانیان ملاقات حضوری نمی دهند. شرمنده که نیستم وقتی که زمین می خوری و چشمت به دنبال دستی می گردد تا دستت را بگیرد، نیستم. دخترم فقیر بودیم ودر فقیرترین محله شهر، بزرگ شدیم. والدین مان زحمتکش و شرافتمند بودند و در دوران خود آموخته بودند نجابت را، قناعت را. چه بگویم از دوران کودکی، دورانی که می گفتند شاهی بود و شاهزاده های مثل قصه، من و مرحوم عمو شهرام ات کوچک بودیم و در محله دروازه غار کوچه رجبعلی خیاط مستاجر بودیم. بعدش رفتیم گود عرب ها، روبروی باشگاه کارگران. هنوز خوب یادم هست مادر بزرگ و پدر بزرگت ما را می بردند سالن باشگاه کارگران برای دیدن فیلم هندی(سنگام).
خلاصه بزرگ شدیم. پدربزرگت کارگر رسمی شهرداری ناحیه ۴ شوش بود. بیمار شد و بعد از چند روز از دنیا رفت، مادر بزرگت هم مدتی بعد از رفتن پدربزرگ، ما را تنها گذاشت. من ماندم و دو عمه ات و عمویت. کاری بلد نبودم. دولت هم حق و حقوق پدر بزرگ را پس از مرگش نداد. کارگر شدم ولی نمی شد دخترها را تنها گذاشت. از سر اجبار شدم پاسور فروش، مال خر و نوچه هر کسی که تکه نانی بدهد تا ببرم خانه. ولی در قلب آلودگی ها با عمو فرمان بودم. به هیچ آلودگیای آلوده نشدیم. اما علی رغم آلوده نشدن تا دلت بخواهد سابقه های ریز و درشت و خرده خلافکاری دارم. بعد از مدتی شدم عشق اسلحه، عشقی که بین من و عمو فرمانت سالیان سال تقسیم شد. عشقی که کاش تبدیل می شد به پرنده بازی، عتیقه بازی، عشق به حیوان…، عشق اسلحه، عشقی که بخاطرش سه بار مجازات شدم و امروز مرا از عزیزترین و تنها کسم جدا کرد.
در عوض همه رنج هایی که از بچگی کشیدم خدا مامانت را به من داد. بهترین زنی که تو کل عمرم دیده بودم. گلی از گل های باغ بهشت، زنی خارق العاده، انتهای نجابت و شرافت. گفتن و نوشتن از خوبی های مادرت در حد این قلم نیست. ای که صاحب زیباترین نامی، که مادرت برایت انتخاب کرد، شرمنده ام که در غیاب برادر نازنینت که در آغوش بهترین نقطه این کره زمین در بستر خاک آرام گرفت کنارت نیستم. دخترم یک ماه است که هر روز در نگهبانی زندان التماس می کنم که عکس ارسالی قبر مادر و برادرت را به من بدهند ولی راه به جایی نمی برم و از این حداقل هم، برای شکنجه هرچه بیشتر استفاده می کنند.
شرمنده ام که نمی توانم عدالت را گدایی کنم و یا با پول و یا با تک تلفنی مطیع شوم. شرمنده ام که تو را در زمانی تنها گذاشتم که دیگر فقرا حق درس خواندن ندارند. حق دانشگاه رفتن ندارند. حق مریض شدن ندارند و حق…
شرمنده ام علیرغم اتهام سیاسی که به من می زنند سیاسی نیستم. شرمنده ام با این که بچه دروازه غار هستم، بزدل و ترسو هستم و هیچ وقت نتوانستم مثل بچه های این بند از حقم دفاع کنم. نتوانستم بپرسم چرا من باید بر اثر فقر و بی کسی و احساس ضعف و نیاز و علاقه داشتن به چیزی که شاید در خیلی از کشورهای متمدن جرم نیست در زندان باشم و چرا نتوانستم راه قانونی برای داشتن این علاقه شخصی داشته باشم. راستی دخترم به تو نگفتم بخاطر عشق اسلحه حاضر شدم تکاور لشکر ۲۳ تکاوری بشوم. در سال ۷۱ در آزمون تکاوری شرکت کردم و نفر اول شدم، ولی بخاطر سابقه قصد خروج از مرز در سن ۱۵ سالگی، در این مجموعه پذیرفته نشدم. البته جای بعدی برای یک عاشق اسلحه بسیج محله بود که آنجا هم پذیرفته نشدم.
عاشق موتور بودم و دوست داشتم موتور سنگین داشته باشم و تو، مادر و برادرت را با آن به گردش ببرم. ولی چون باید مخبر می شدم یا مزدور و یا پلیس افتخاری از خیر آن عشقم هم گذشتم.
خلاصه دخترم اگر عمرم به دنیا بود و دروغ پردازی و پروژه سازی دستگاه امنیتی در مورد پدرت شکست خورد و عدالت و انصاف پیروز شد مثل دو تا پدر و دختر خوشبخت با هم زندگی خواهیم کرد ولی اگر با مشکلات(پرونده سازی ها) و مریضی هایی که من دارم عمرم به دنیا نبود، دستت را از دست عمه ات رها نکن. همیشه به خاطرات خوب فکر کن. دخترم اگر تا بزرگ شدنت این حکومت سرنگون شده بود به آینده ات خوشبین باش و با کارگری هم که شده درس بخوان و زندگی کن. ولی اگر ظلم پایدار بود، دخترم من را فراموش کن و به چند تکه عکس بسنده کن و از این وطن که زورگویان ادعای تملکش را دارند برو.
و اما دخترم، در مورد انتشار نامه ام در فضای مجازی باید بگویم مجبور بودم نامه ام را به این شکل به دستت برسانم. اگر من هم طبق قانون بازداشت متهمان در بازداشتگاه اوین بازداشت می شدم و امکان استفاده از امکانات پستی و سایر امکانات رفاهی دیگر متهمان را داشتم از فضای مجازی استفاده نمی کردم ولی چه کنم که با اعمال سلایق شخصی از زندان رجایی شهر و بندی سر در آوردم که از حداقل امکانات نیز برخوردار نیست.
از عمق وجود، دوست دار همیشگی ات، پدرت
بابک دادبخش/ خرداد ۹۸/ زندان رجایی شهر کرج”
لازم به یادآوری است بابک دادبخش پیش تر نیز در اوایل اردیبهشت ماه سال جاری طی نامه ای سرگشاده خطاب به رییس قوه قضاییه، ضمن تشریح شرایط زندگی و بازداشت خود، اتهامات مطروحه را واهی و ساختگی خوانده و خواهان رسیدگی این مقام قضایی به پروندهاش و پایان بی عدالتی شده است.
در تاریخ ۵ خردادماه نیز خواهر بابک دادبخش طی نامه ای خطاب به رییس قوه قضاییه، به شرح وضعیت زیستی برادرش خصوصا وضعیت سلامت روان وی پرداخته و معتقد است که وی نه محارب بلکه انسانی منزوی بوده که در خلوت خود دلخوشیهایی نیز داشته است و با توجه به اینکه مصداق اتهامات مطروحه در موردش وجود ندارد، بی گناه است.
در ارتباط با بابک دادبخش گفتنی است، وی شهروند ساکن تهران است که در آبان ۹۷ توسط پلیس امنیت تهران بازداشت و به وزارت اطلاعات تحویل داده شد. این زندانی در ایام بازداشت شرایط متفاوتی را در بازداشتگاههای مختلف از جمله ۲۰۹ اوین و فشافویه تهران سپری کرده است. او همچنین برای مدتی در آسایشگاه امین آباد که مختص بیماران روحی-روانی است نگهداری شده . وی نهایتا در ۲۷ بهمن ماه ۹۷ به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد اما به خاطر شرایط بسیار نامناسب جسمی و روحی ابتدا به بند بیماران روانی و صعب العلاج این زندان و مدتی بعد به سالن ۱۰ بند ۴ این زندان که به سالن زندانیان سیاسی معروف است منتقل شد. آقای دادبخش به اتهامات سنگینی مانند فساد فیالارض و محاربه متهم شده است.
گفته میشود که وضعیت سلامتی بابک دادبخش به شدت وخیم است و مسئولان زندان رجایی شهر نیز در زمینه رسیدگی پزشکی به وضعیت سلامتی روحی وی بیتوجهی میکنند.
بابک دادبخش ۳۷ ساله، متولد و اهل اردبیل متاهل و دارای فرزند است پیش از این نیز در سالهای ۸۶ تا ۸۸ در زندان اوین به سر تحمل حبس کرده بود که با غیبت در زمان مرخصی کماکان با پرونده باز روبرو است.
امروز، در سایه فقدان ایمنی محیط و شرایط کار، یک کارگر معدن در استان مازندران بر اثر ریزش آوار جان خود را از دست داد. ایران در زمینهی رعایت مسائل ایمنی کار در میان کشورهای جهان رتبه ۱۰۲ را به خود اختصاص داده که رتبه بسیار پایینی است.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایرنا، امروز شنبه ۲۵ خرداد ۹۸ روابط عمومی مرکز فوریت های پزشکی مازندران، از مرگ یک کارگر بر اثر ریزش معدن در این استان خبر داد.
روابط عمومی مرکز فوریت های پیش بیمارستانی دانشگاه علوم پزشکی مازندران در تشریح این خبر بیان کرد، این حادثه حوالی ساعت ۱۸ امروز در معدنی واقع در جاده چمستان به آمل رخ داد.
بر اساس این گزارش، بلافاصله تیم پایگاه اورژانس بنفشه ده به محل حادثه واقع در که معدن همصفا نام دارد، اعزام شد.
در این حادثه یک مرد ۶۵ ساله که در حین کار در داخل معدن بود در اثر ریزش آوار بر روی سرش دچار خفگی شده بود که توسط افراد حاضر از داخل معدن خارج شد و تیم اورژانس هم پس از ورود به صحنه و ارزیابی مصدوم دریافتند که مصدوم فاقد هرگونه علائم حیاتی است و بلافاصله اقدامات پیشرفته احیا قلبی ریوی را آغاز کردند و این اقدامات در مرکز درمانی هم ادامه یافت ولی فایده ای نداشت.
وجود دهها معدن شن و ماسه و واریزه های کوهی در شهرستان های ۲۲ گانه مازندران علاوه بر مشکلات زیست محیطی، تجاوز به منابع طبیعی و ایجاد آلودگیهای مختلف، در سالهای اخیر مشکل جدیدی به نام ریزش به خاطر بهره برداری غیر اصولی نیز به استان اضافه کردهاند.
مسیر جاده آمل به چمستان ، جاده هراز و جاده سوادکوه بالاترین تراکم معادن شن و ماسه و واریزه های کوهی مازندران را دارند.
اواخر اردیبهشت ماه سال گذشته نیز ریزش معدن در منطقه لاویج شهرستان نور سبب مرگ یک کارگر و زخمی شدن سه نفر دیگر شده بود.
امروز شنبه، شماری از کارگران نانوایی در شهرستان دزفول و جمعی از کارگران فضای سبز شهرداری کوت عبدالله، در تجمعاتی اعتراضی خواستار رسیدگی به مطالبات خود شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایرنا، امروز شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸؛ جمعی از کارگران فضای سبز شهرداری کوت عبدالله، در اعتراض به معوقات مزدی خود، در مقابل ساختمان استانداری خوزستان، برای چندمین بار طی ماه جاری، دست به تجمع اعتراضی زدند.
کارگران معترض گفتند که از تاریخ ۷ خردادماه تاکنون دست از کار کشیده و در اعتصاب به سر میبرند.
یکی از این کارگران با بیان اینکه حقوق پرداختی کفاف زندگی ما را نمیدهد اما همین حقوق نیز به موقع پرداخت نمیشود گفت: “هیچ فیش حقوقی به ما داده نشده است که بدانیم مبلغ حقوق ما چه میزان است از سویی دیگر از اسفند پارسال تاکنون حق بیمه کارگران هم پرداخت نشده است”.
این فرد خاطر نشان کرد: “از عید نوروز تاکنون منتظر پرداخت حقوق هستیم اما هیچ مبلغی تاکنون پرداخت نشده است؛ شرایط اقتصادی سخت است و این تاخیر در پرداخت حقوق بیشتر ما را زیر فشار قرار میدهد”.
روز دوشنبه هفته گذشته یکی از کارگران فضای سبز شهرداری کوت عبدالله هنگام خدمت دچار عارضه شد و سپس فوت کرد؛ دیگر کارگران دلیل این حادثه را فشارهای عصبی ناشی از مشکلات اقتصادی عنوان کرده بودند.
شهردار کوت عبدالله در خصوص عدم پرداخت به موقع حقوقها مدعی شد: “به عنوان شهردار این شهر سه ماه است که حقوق دریافت نکردهام، در تمام کشور شرایط پرداخت ارزش افزوده به شهرداریها مناسب نیست و از آنجایی که شهرداری کوت عبدالله نیز درآمدی ندارد و وابسته به این اعتبارات است پرداخت حقوق به تعویق میافتد”.
به ادعای وی: “حتی شهرداری اهواز نیز که درآمد دارد هنوز حقوق اردیبهشت ماه را به کارگران خود پرداخت نکرده است”.
کارگران شهرداری کوت عبدالله مرکز شهرستان کارون در اردیبهشت و خرداد امسال چند بار برای دریافت معوقات خود مقابل ساختمان استانداری خوزستان تجمع کردهاند، به گفته این کارگران حقوق آنها از اسفندماه تاکنون پرداخت نشده و تنها مبلغ ۱۰ میلیون ریال علیالحساب پیش از عید به حساب آنها واریز شده است.
حق بیمه آنها نیز از اسفندماه پرداخت نشده است، واحد فضای سبز این شهرداری حدود ۲۵۰ کارگر دارد.
شهرستان کارون به مرکزیت شهر کوت عبدالله در سال ۹۱ از شهرستان اهواز جدا شد. کوت عبدالله استیشن، خزامی، درویشیه، شریعتییک، کوت نواصر، کوی منتظری، گاومیش آباد، گندمکار و هادیآباد از توابع شهرستان کارون هستند.
به گزارش ایرنا، امروز شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸؛ شماری از کارگران نانوایی در دزفول، در اعتراض به بی توجهی اتحادیه نانوایان در خصوص افزایش دستمزد خود، در مقابل ساختمان اداره تعاون، کار و رفاه اجتماعی این شهر دست به تجمع زدند.
کارگران نانوایی دزفول از سال گذشته در نشستهای مختلف نارضایتی خود نسبت به حقوق و دستمزدی که از سوی کارفرمایان دریافت میکنند را اعلام کرده و بارها خواستار همکاری مسئولان شدند.
از طرفی پایین بودن کیفیت نان تولیدی دزفول یکی از دغدغههای هر شهروندی است که پرداخت نشدن دستمزد کافی میتواند عاملی در بی انگیزگی کارگران و یا پایین بودن کیفیت مطرح باشد.
نایب رئیس انجمن صنفی کارگران نانوایی دزفول در جریان این تجمع گفت: “از ۱۹ دیماه که نرخ نان افزایش یافته هیچ اقدامی برای افزایش دستمزد کارگران نانوایی صورت نگرفته و با وجود پیگیریهای فراوان هیچ ارگانی پاسخگوی ما نیست”.
فرخ منصوبیان با بیان اینکه حقوق دریافتی کفاف مخارج زندگی در این وضعیت گرانی را نمیدهد گفت: “در نشستی در فرمانداری دزفول مقرر شد حقوق کارگران نانوایی طبق قانون اداره کار پرداخت شود و در این خصوص ضربالعجل ۲۰ روزهای به کارفرمایان داده شد ولی با گذشت زمان مقرر هیچ اقدامی صورت نگرفته است”.
وی افزود: “ابلاغیه فرمانداری به اداره کار ارسال شده و اداره کار نیز این ابلاغیه را به اتحادیه رسانده ولی هیچ اقدامی در این خصوص از سوی اتحادیه صورت نگرفته است”.
نایب رئیس انجمن صنفی کارگران نانوایی دزفول افزود: “کارگران تمایلی به شکایت از کارفرمایان ندارند ولی خواستار حل مشکل و افزایش حقوق و دستمزد هستند تا بتوانند مخارج زندگی را تأمین کنند”.
منصوبیان با بیان اینکه برخی کارگران نانوایی حدود ۶ میلیون ریال کمتر از قانون اداره کار دستمزد دریافت میکنند گفت: “کارفرمایان باید توجیه شوند و مشکلات کارگران را درک کنند و حداقل حقوق قانون اداره کار را برای کارگران در نظر بگیرند”.
پایین بودن دریافتی کارگران و به صرفه نبودن دستمزد تاکنون نیمی از این قشر را مجبور به رهاسازی این شغل کرده این در حالی است که طبق گفته اتحادیه، دریافتی کارگران نانوایی با افزایش ۲۶ درصدی نرخ نان تا ۵۵ درصد افزایش و افزایش حقوق بیش از این میزان خارج از توان است.
حدود ۱۵۰ واحد نانوایی در دزفول فعال است که حدود ۴۰۰ کارگر در این واحدها مشغول کار هستند.
سخنگوی قوه قضاییه از صدور کیفرخواست برای دو تن از بازداشت شدگان تجمع روز جهانی کارگر و ارسال پرونده آنان به دادگاه خبر داد. وی بدون اشاره به نام متهمین تعداد افرادی که از این میان کماکان در بازداشت ماندهاند را ۵ تن اعلام کرده و مدعی شده است که تا پایان هفته جاری دادسرا تصمیم نهایی را در ارتباط با ۳ تن دیگر نیز خواهد گرفت. ۴ تن از این افراد کیوان صمیمی، مرضیه امیری، عاطفه رنگریز و ندا ناجی هستند، هویت شخص پنجم تاکنون احراز نشده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، به نقل از ایسنا، امروز سه شنبه ۲۱ خردادماه ۹۸، سخنگوی قوه قضاییه از صدور کیفرخواست علیه دو تن از بازداشت شدگان روز جهانی کارگر خبر داد.
علامحسین اسماعیلی در نشست خبری روز جاری تعداد در بازداشت ماندگان را ۵ نفر اعلام کرده و گفته است: “در این زمینه اکثر قریب به اتفاق آنها آزاد شدند و عدد بازداشتیها ۵ نفر است و برای دو نفر آنها کیفرخواست صادر شده و به دادگاه ارسال شده و هنوز تعیین وقت نشده است و احتمالاً تا پایان هفته هم دادسرا برای سه نفر دیگر تصمیم نهایی را میگیرد.
کیوان صمیمی، مرضیه امیری، ندا ناجی و عاطفه رنگریز، از بازداشت شدگان تجمع روز جهانی کارگر، علیرغم گذشت بیش از ۴۰ روز کماکان در بازداشت هستند.
اواسط ماه جاری و با پایان قرار بازداشت یک ماهه کیوان صمیمی با تمدید قرار بازداشت یک ماهه و سه بازداشت شده دیگر با تمدید قرار بازداشت ۱۲ روزه روبرو شدند.
با پایان قرار بازداشت ۱۲ روزه، مرضیه امیری و ندا ناجی پس از حضور در شعبه بازپرسی مجددا با تمدید قرار بازداشت یک ماهه روبرو شده و قرار بازداشت عاطفه رنگریز نیز به قرار کفالت تغییر پیدا کرد. علیرغم صدور قرار کفالت برای عاطفه رنگریز، مسئولین دادسرای اوین به بهانه های مختلف از پذیرش قرار کفالت خودداری کرده و مانع آزادی موقت وی شدند.
گفته می شود مسئولین دادسرای اوین دلیل عدم قبول قرار کفالت عاطفه رنگریز را اضافه شدن اتهامی جدید به پرونده وی عنوان کرده اند.
کیوان صمیمی، سردبیر مجله ایران فردا نیز کماکان در بازداشتگاه اداره اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می برد، مرضیه امیری به بند عمومی منتقل شده و ندا ناجی نیز علیرغم پایان بازجویی ها از سلولهای چند نفره مجددا به سلول انفرادی منتقل شده است. از سوی دیگر عاطفه رنگریز نیز که به بازپرسی اوین منتقل شده بود به زندان قرچک ورامین بازگردانده شده است.
نیروهای امنیتی به همراه کیوان صمیمی، در تاریخ ۲۲ اردیبهشت به محل نشریه ایران فردا رفته و ضمن تفتیش محل بسیاری از اسناد و مدارک موجود از جمله هاردهای کامپیوتر را با خود برده بودند.
روز چهارشنبه ۱۱ اردیبهشتماه ۱۳۹۸، همزمان با روز جهانی کارگر، دهها تن از شرکت کنندگان در تجمع اعتراضی در مقابل ساختمان مجلس در پی ورود نیروهای امنیتی و به خشونت کشیده شدن این تجمع بازداشت شدند.
علیرغم آزادی تعدادی از بازداشت شدگان، تعدادی دیگر از جمله مرضیه امیری، کیوان صمیمی، عاطفه رنگریز و ندا ناجی کماکان تحت بازداشت هستند.
امروز سه شنبه، جمعی از مالباختگان سایت طلای ثامن در تهران، جمعی از مالباختگان موسسه کاسپین و ثامنالحجج در مقابل ساختمان دادسرای رسیدگی به جرایم پولی و بانکی در تهران و گروهی از خریداران خودروهای ثبت نامی از شرکت رامک خودرو، در تجمعاتی اعتراضی خواستار رسیدگی به مطالبات خود شدند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز سه شنبه، ۲۱ خرداد ۱۳۹۸، جمعی از مالباختگان سایت طلای ثامن، در اعتراض به برآورده نشدن مطالبات خود در مقابل ساختمان دادستانی در تهران، اقدام به برگزاری تجمع کردند.
این افراد در اعتراض به برآورده نشدن مطالبات و مجوزهای داده شده به این موسسه و عدم نظارت و پاسخگویی و درخواست تسریع در روند رسیدگی به پرونده اقدام به برگزاری تجمع کردند.
به گزارش هرانا، امروز سه شنبه، ۲۱ خرداد ۱۳۹۸، گروهی از خریداران خودروهای ثبت نامی از شرکت رامک خودرو، در اعتراض به گرانی قیمت های اعلام شده، عدم تحویل خودرو و نسبت به برآورده نشدن مطالباتشان، در مقابل ساختمان سازمان حمایت مصرف کنندگان و تولید کنندگان در تهران اقدام به برگزاری تجمع اعتراضی کردند.
به گزارش هرانا، روز گذشته، ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، جمعی از مالباختگان موسسه کاسپین و ثامنالحجج، در اعتراض به برآورده نشدن مطالبات خود، در مقابل ساختمان دادسرای رسیدگی به جرایم پولی و بانکی در تهران، تجمع و راهپیمایی کردند.
اعتراض سپرده گذاران موسسههای مالی و اعتباری از سه سال پیش آغاز شد و دولت و بانک مرکزی پرداخت مطالبات سپرده گذاران از طریق بانکهای دولتی و خصوصی را متعهد شدند.
بر اساس ادعای بانک مرکزی تا به حال مطالبات بیش از ۹۵ درصد سپرده گذاران پرداخت شده است.
سحرگاه امروز یک زندانی که پیشتر از بابت اتهام “قتل” به اعدام محکوم شده بود، در مکانی نامعلوم در شهرستان بیله سوار اعدام شد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایران، امروز چهارشنبه ۲۲ خرداد ۹۸ رئیسکل دادگستری استان اردبیل، از اجرای حکم اعدام یک زندانی در شهرستان بیلهسوار خبر داد.
به گفته ناصر عتباتی این فرد اردیبهشت ماه سال ۹۳ با اسلحه گرم موجب کشته شدن ۲ تن از مأموران نیروی انتظامی به اسامی حسین ولینژاد و علی شجاع و همچنین دو شهروند دیگر شده بود.
وی افزود: این پرونده بررسی و در دادگاه کیفری یک و دیوان عالی کشور حکم قطعی یعنی اعدام صادر و پس از طی تشریفات قانونی اجرا شد.
رئیس کل دادگستری استان مدعی شد: درگیری این فرد با ماموران نیروی انتظامی در حین قاچاق میراث فرهنگی و تلاش ماموران برای متوقف کردن خودرو بود و قاچاقچی با شلیک با اسلحه گرم موجب کشته شدن این افراد شده بود که در کمترین زمان مورد بررسی دقیق دستگاه قضایی قرار گرفت.
بیلهسُوار شهری در بخش مرکزی شهرستان بیلهسوار در استان اردبیل میباشد.
بنا بر گزارش نهادهای بینالمللی، ایران به تناسب سرانه جمعیت و میزان اعدام، رتبه نخست اعدام شهروندان خود در دنیا را دارد”.
بنا بر همین گزارش بیش از ۷۲ درصد اعدام های صورت گرفته در ایران توسط دولت یا نهاد قضایی اطلاع رسانی نمیشوند که اصطلاحا آن را اعدام “مخفیانه” میخوانند.
پیمان میرزاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان ارومیه توسط دادگاه عمومی این شهر به دو سال حبس محکوم شد، این حکم روز گذشته به وی ابلاغ شد. گفته می شود که این حکم با توجه به محکومیت پیشین آقای میرزاده و استناد به ماده ۱۳۷ قانون مجازات اسلامی صادر شده است که به قاضی اجازه می دهد در صورت تکرار جرم، حکمی را بیش از اشد تعیین شده صادر کند. با احتساب حکم صادره جمع محکومیتهای این زندانی به چهار سال افزایش یافت.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز یکشنبه ۱۹ خردادماه ۱۳۹۸، حکم دو سال حبس پیمان میرزازاده توسط دادگاه عمومی ارومیه صادر و در زندان به وی ابلاغ شد.
گفته میشود که پیمان میرزازاده در جلسه دادگاه از حق دسترسی به وکیل مدافع محروم بوده است.
این شهروند اهل ارومیه روز پنجشنبه ۲ اسفندماه توسط نیروهای ادارهی اطلاعات ارومیه بازداشت و روز ۶ اسفند به زندان مرکزی این شهر منتقل شده بود.
آقای میرازاده در تاریخ ۱۳ اسفندماه سال گذشته از بابت اتهام “همکاری با یک از گروههای مخالف نظام” توسط شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به دو سال حبس محکوم شده بود و سایر اتهامات او در پرونده دیگری در دادگاه عمومی به شرح مندرج در این گزارش بررسی شد.
آقای میرزاده علاوه بر دو پرونده اخیر پیشتر نیز بازداشت و محکوم شده است. از جمله در تاریخ ۲۷ آذر ۹۶ نیز توسط نیروهای امنیتی در این شهرستان بازداشت شد. او در ارتباط با این پرونده هفتهی دوم دیماه ۹۶ توسط شعبهی سوم دادگاه انقلاب ارومیه به اتهام “تبلیغ علیه نظام” از طریق سرودن ترانههایی در حمایت از احزاب کرد مخالف نظام بدون داشتن وکیل به شش ماه حبس تعزیری محکوم شد.
وی از بابت پرونده پیشین مورخ ۱۸ خردادماه سال گذشته با اتمام مدت محکومیت خود از زندان ارومیه آزاد شده بود.
بیش از ۵ ماه از بازداشت ساناز اله یاری، از متهمین پرونده اعتراضات هفت تپه و از اعضای هیئت تحریریه نشریه گام می گذرد. ساناز اله یاری پس از بازداشت به دلیل ابتلا به بیماری نامشخصی دچار ضعف جسمی، لرزش شدید اندام ها، مشکلات گوارشی و درد شدید معده شده است. وی اخیرا با کاهش وزن ۱۰ کیلوگرمی نیز مواجه شده است. با این حال علیرغم پیگیری های مکرر خانواده از اعزام وی به بیمارستان خارج از زندان و رسیدگی مناسب پزشکی محروم مانده است. وی در تاریخ ۱۹ دی ماه ۹۷ به همراه همسر خود امیرحسین محمدی فر بازداشت شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ساناز اله یاری، از متهمین پرونده اعتراضات هفت تپه و از اعضای هیئت تحریریه نشریه گام با وجود بیماری از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی محروم مانده است.
به گفته یکی از نزدیکان خانواده این شهروند، خانواده وی اخیرا در این رابطه با نگارش نامه ای به مجلس مراجعه کرده اند با این حال نه تنها مامورین از ورود ایشان به ساختمان جلوگیری شده است بلکه نامه را نیز جهت بررسی در مجلس تحویل نگرفته اند.
لازم به ذکر است ساناز اله یاری به همراه همسرش امیرحسین محمدی فر در تاریخ ۱۹ دی ماه ۹۷، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شده و علیرغم گذشت بیش از ۵ ماه کماکان در زندان اوین نگهداری می شوند. این دو شهروند در اردیبهشت ماه سال جاری از بازداشتگاه اداره اطلاعات موسوم به بند ۲۰۹ زندان اوین به بند عمومی منتقل شدند.
لازم به یادآوری است در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه این دو شهروند به همراه دیگر متهمین پرونده، سپیده قلیان، اسماعیل بخشی و امیر امیرقلی در شعبه ۷ بازپرسی جهت تفهیم اتهامات جدید و آخرین دفاع در دادسرای اوین حاضر شده بودند. پس از آن نیز در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ماه عسل محمدی و علی نجاتی نیز به همین شعبه احضار شده و در جلسه دفاع آخر بازپرسی مورد تفهیم اتهامات جدید نیز قرار گرفتند. پرونده متهمین اخیرا به دادگاه انقلاب تهران ارسال شده است.
گفته میشود “ارتباط با یکی از گروههای مخالف نظام” از جمله اتهامات جدیدی است که در ارتباط با متهمین پرونده هفت تپه در این جلسات دادرسی مطرح شده است.
این زوج تاکنون از داشتن وکیل محروم بوده و از شرایط سخت ناشی از بازداشت موقت طولانی رنج می برند از جمله اینکه از ملاقات آنها ممانعت به عمل می آید.
جمعی از فعالان سیاسی و مدنی طی بیانیهای ضمن انتقاد از عملکرد قوه قضاییه، به بازداشت و زندانی شدن مهدی حاجتی، عضو شورای شهر شیراز، که در روز یکشنبه هفته گذشته جهت اجرای حکم یک سال حبس بازداشت و به زندان منتقل شده بود، اعتراض کردهاند. حاجتی به دلیل دفاع از دو شهروند بهایی، به یک سال حبس و دو سال اقامت اجباری در طبس محکوم شده است. آقای حاجتی مهرماه سال گذشته در پی انتشار یادداشتی با اتهام حمایت از بهاییان توسط نیروهای امنیتی بازداشت و پس از ده روز با تودیع قرار وثیقه آزاد شده بود. همچنین وی به دنبال آزادی موقت به مدت ۱۳۰ روز با قرار نظارت دادسرا از حضور در شورای شهر منع شده بود.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز دوشنبه، ۲۰ خرداد ۱۳۹۸، شماری از فعالان سیاسی و مدنی طی بیانیهای به بازداشت و زندانی شدن مهدی حاجتی، عضو شورای شهر شیراز، که در روز یکشنبه ۱۲ خردادماه، جهت اجرای حکم یک سال حبس بازداشت و به زندان منتقل شده بود، اعتراض کردهاند.
در بخشی از این بیانیه میخوانیم: “با مهدی حاجتی است که درمییابیم چقدر هر روز ادای راستین حقِّ نمایندگی و وکالت مردم دشوارتر میشود تا آنجا که منتهیالیه این راستگویی و بیمجامله از حقوق مردم دفاع همهجانبه کردن، حبس و زندان است. مدتی پیش به او تاختند که چرا از حقوق دو شهروندِ بهایی دفاع کردهاست؛ و احتمالا فراموش کرده بودند که در هر مجمع بینالمللی یا داخلی، خود نیز اینگونه ادعا میکنند که بهاییان از حقوق شهروندی برخوردارند”.
“به نام خدا
متهمان سیاسی و عقیدتی در نظام قضایی ایران بیپناهترین هستند. آنها با پشتوانه شجاعت و شرافت اخلاقیشان در برابر اتهامهای ناروا میایستند و میدانند که در این محکمهها نه از هیات منصفه خبری است و نه از”داد-گستری”که عدالت را در مقام راستینش پاس دارد.
این، تعدّی آشکاری است که به نام قانون میشود و سرنوشت تمامی کسانی که به چنین محکمههایی فراخوانده میشوند نیز پیشاپیش روشن است؛ حبس و زندان.
مهدی حاجتی، عضو شجاع و جوان شورای شهر شیراز نیز در زمره همین گروه است که چند روز پیش بدون هیچ احضاریهای به خانهاش رفتند و او را راهی زندان کردند.
با مهدی حاجتی است که درمییابیم چقدر هر روز ادای راستین حقِّ نمایندگی و وکالت مردم دشوارتر میشود تا آنجا که منتهیالیه این راستگویی و بیمجامله از حقوق مردم دفاع همهجانبه کردن، حبس و زندان است.
مدتی پیش به او تاختند که چرا از حقوق دو شهروندِ بهایی دفاع کردهاست؛ و احتمالا فراموش کرده بودند که در هر مجمع بینالمللی یا داخلی، خود نیز اینگونه ادعا میکنند که بهاییان از حقوق شهروندی برخوردارند.
سپس پرونده قضایی تشکیل دادند و او را متّهم به تبلیغ علیه نظام، نشر اکاذیب بهقصد تشویش اذهان عمومی، و آخرین آنها، عضویت در”گروهک معاند ملّی- مذهبی”کردند.
امّا آیا باید باور کنیم در پس تمامی این اتهامها نهادهای قدرت و ثروتی وجود ندارند که با تجاری سازی و ویرانی بافتهای حیاتی شهر، هستی اجتماعی اکثریت شهروندان را قربانی منافع خود میکنند؟
حاجتی در مدت کوتاه نمایندگی خود، هیچگاه در برابر این ویرانگری و تجاوز سکوت نکرد و گویا چاره این بود که با اتّهامات واهی سیاسی، شورای شهر شیراز را از این صدای رسا و دلیر تهی گردانند.
و اکنون او به یک سال حبس و دو سال اقامت اجباری در طبس محکوم شدهاست.
هر روز شاهد خبر جدیدی از فشار در زندانها و به زندان افکندن صداهای آزاد و عدالت طلب به دستور محکمههای قضایی هستیم:
از مخالفت با درمان رویین عطوفت و نرگس محمدی، تا تداوم بازداشت کیوان صمیمی، مرضیه امیری، مسعود کاظمی. و … بالاخره آخرین آنها اجرای حکم مهدی حاجتی.
این کارنامه دستگاهی است که هرگز استقلال آن به رسمیت شناخته نشدهاست. با چنین پیشینه و کارنامهای شاید که درخواست آزادی همه این بیگناهان که جز سخن حق نگفتند و هرگز قدمی فراتر از دفاع از حقوق شهروندان برنداشتند، جز گره بر باد زدن نباشد،
اما این ما را بازنمیدارد که همچنان مصرّانه آزادی همه زندانیان عقیدتی و سیاسی از جمله مهدی حاجتی -که با نقض آشکار اصول قانون اساسی، بویژه اصل ۱۶۸ آن محاکمه و زندانی شدهاند- و تجدید دادرسی آنان را در دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه خواستار نباشیم.
اسامی امضا کنندگان بیانیه: هاشم آقاجری، قربان بهزادیاننژاد، مصطفی تاجزاده، محمد توسلی، محمد حسینی نیا، بهزاد حق پناه، خسرو دلیرثانی، محمود دردکشان، علیرضا رجایی، بهمن رضاخانی، محمد رضایی، احد رضایی، حسین رفیعی، رضا رییسی طوسی، عبدالفتاح سلطانی، احسان شریعتی، فیروزه صابر، هاشم صباغیان، محمود عمرانی، غفار فرزدی، ابوالفضل قدیانی، نظامالدین قهاری، محمد کیانوشراد، فاطمه گوارایی، محمد محمدیاردهالی، سعید مدنی، محمد مقیسه، عبدالله مومنی، علی نیکجو
۲۰ خرداد ۱۳۹۸”
لازم به ذکر است که مهدی حاجتی، مهدی حاجتی متولد ۱۳۵۸، نایب رئیس کمیسیون عمران، حمل و نقل و ترافیک و عضو کمیسیون حقوق شهروندی دوره پنجم شورای شهر شیراز است.
این عضو شورای شهر شیراز در تاریخ ۵ مهرماه ۹۷، به دلیل حمایت از بهاییان توسط یکی از نهادهای اطلاعاتیبازداشت و پس از ۱۰ روز در تاریخ ۱۵ مهرماه با تودیع قرار وثیقه و تا پایان مراحل دادرسیآزاد شده بود. آقای حاجتی با انتشار یادداشتی از ۲ تن از شهروندان بهایی که اواخر شهریورماه در شیراز دستگیر شدند، حمایت کرده بود.
وی پس از آزادی تا ۱۴ بهمن ماه همان سال، یعنی به مدت ۱۳۰ روز، به دلیل حمایت از بهاییان و با قرار نظارت دادسرا از حضور در شورای شهراجازه نیافته بود که در شورای شهر شیراز حضور داشته باشد.
با لغو این قرار آقای حجتی از تاریخ ۱۴ بهمن ۹۷، در شورای شهر شیراز حضور یافت.
وی در نهایت در روز یکشنبه ۱۲ خرداد سال جاری، جهت اجرای حکم یک سال حبس که به گفته همسرش روز قبل دستگیری، از طریق پیامک به ایشان اطلاع داده شده بود، در منزل شخصیاش بازداشت و به زندان منتقل شد.