اوین و رجایی شهر؛ تداوم اعتصاب غذای دو نوکیش مسیحی در اعتراض به صدور احکام ناعادلانه برای مسیحیان

امین افشار نادری و ابراهیم فیروزی، دو نوکیش مسیحی محبوس در زندان‌های اوین و رجایی شهر، به ترتیب نوزدهمین و هشتمین روز از اعتصاب غذای اعتراضی خود را پشت سر گذاشتند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، امین افشار نادری که اخیراً به ۱۵ سال محکوم گشته ، در اعتراض به نقض مکرر قانون از سوی مسئولین زندان و دستگاه قضایی و صدور احکام ناعادلانه ، از چهاردهم تیرماه دست به اعتصاب غذا زده است و ابراهیم فیروزی نیز در اعتراض به احکام صادر شده برای شهروندان مسیحی از ۲۶ تیرماه در اعتصاب غذا به سر می‌برد.
شایان ذکر است؛ مسئولین زندان اوین پس از گذشت ۱۹ روز از اعلام اعتصاب غذای امین افشار نادری همچنان از رسیدگی به درخواست وی و برگزاری یک دادگاه عادلانه خودداری می‌کنند.
در آخرین مراجعه آقای افشار نادری به بهداری وزن وی ۸۲.۵  (وزن اولیه ۹۰) و فشارخون او هشت و نیم روی پنج و نیم اعلام شده است.
در ماه گذشته ۱۲ تن از مسیحیان به نام‌های یوسف ندرخانی، محمدرضا امیدی، محمدعلی مسیب زاده، زمان فدائی، کشیش ویکتور بت تمرز، ناصر نوردگل‌تپه، بهرام نسیبوف الخان‌اوغلو، یوسف فرهادوف تالت اوغلو، الدار قربانوف و کاویان فلاح محمدی به جمعاً ۱۲۵ سال حبس گشته‌اند. برخی از آنان با قید وثیقه آزاد هستند و برخی دیگر علیرغم قطعی نشدن حکم هم اکنون در زندان به سر می‌برند.
امین افشار نادری در روز جمعه پنجم شهریورماه سال ۹۵ به همراه چند تن دیگر از نوکیشان مسیحی، در یک باغ خصوصی در فیروزکوه به اتهام «عضویت در کلیسای خانگی» بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. این نوکیش مسیحی بعد از گذشت سه ماه و اتمام بازجویی به اندرزگاه چهار، سالن سه زندان اوین منتقل و تاکنون در این بند نگهداری شده‌است. وی با اتهام «اقدام علیه امنیت ملی به‌واسطه تشکیل کلیسا» به ده سال حبس، و به اتهام «توهین به مقدسات» به پنج سال حبس و دو سال ممنوع‌الخروجی از کشور محکوم شده است.
ابراهیم فیروزی که سابقه بازداشت متعددی دارد، آخرین بار در سال ۹۲ بازداشت و در سال ۹۴ به اتهام «تشکیل گروه به قصد بر هم زدن امنیت کشور» به پنج سال حبس محکوم شد؛ این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز به تأیید رسید.

انقلاب اسلامی و روایت یک مصادره مشروع

 کوهیار آبدانان

از ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن روحانیون و اسلام سیاسی، تصرف بسیاری از اموال منقول و غیرمنقول مخالفین و کسانی که در دوره پهلوی از نزدیکان شاه بودند، آغاز شد. “شورای انقلاب” وظیفه شناسایی و ضبط این اموال را در همان فردای انقلاب…

از ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ و روی کار آمدن روحانیون و اسلام سیاسی، تصرف بسیاری از اموال منقول و غیرمنقول مخالفین و کسانی که در دوره پهلوی از نزدیکان شاه بودند، آغاز شد. “شورای انقلاب” وظیفه شناسایی و ضبط این اموال را در همان فردای انقلاب برعهده گرفت. روزنامه اطلاعات در ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۸، فهرستی از اسامی افراد بسیاری که اموالشان شامل طرح مصادره می‌شده را منتشر کرد. گستره این دست‌اندازی‌ها، تنها به مخالفان سیاسی و عوامل دخیل در حکومت پهلوی محدود نشده و طیف‌های مختلفی در ایران از نزدیک با این معضل روبرو ماندند. این نوشتار با محوریت اشاره به “ستاد اجرایی فرمان امام”، به برخورد حاکمان اسلامی با اتینیک‌های قومی و مذهبی‌ چون اعراب، بهاییان، مندائیان و غیره از ابتدای انقلاب ۵۷ تاکنون پرداخته است.

 

قانون اساسی، ستاد اجرایی فرمان امام و بیت رهبری:

از جمله کسانی که مصادره اموالشان بنابر حجت شرعی ـ فتوای مراجع تقلید،  مواد و بندهای قانون اساسی مانند اصل ۴۹ و بهانه‌هایی از این دست ـ مشروع قلمداد شد، بهاییان، مندائیان، دراویش گنابادی و مردم خوزستان بودند. در ابتدای انقلاب ۵۷ همه نگاه‌ها متوجه دست‌اندرکاران و بزرگان حکومت پهلوی بود و پس از فروکش کردن تب انقلاب در سال ۶۸، اداره و دفتری برای رسیدگی به این اموال و مایملک تأسیس شد که “ستاد اجرایی فرمان امام” نام گرفت.

 

این ستاد دارای فعالیت گسترده مالی در بسیاری از حوزه‌ها بوده و پس از “بنیاد مستضعفان” دومین نهادی است که هیچ‌گونه “نظارتی” بر آن اعمال نمی‌شود. نظارت‌هایی که معمولاً سازمان برنامه و بودجه و سازمان بازرسی کشور بر همه سازمان‌های دولتی و غیردولتی اعمال می‌کند، بنابر دستور اولیه آیت‌الله خمینی و سپس آیت‌الله خامنه‌ای، بر این سازمان صورت نمی‌گیرد.

 

این نهاد خود را مسئول اجرایی اصل ۴۹ قانون اساسی می‌داند. این اصل دولت را مؤظف نموده تا: “ثروت‌های ناشی از ربا، غصب، رشوه، اختلاس، سرقت، قمار، سوءاستفاده از موقوفات، سوءاستفاده از مقاطعه‌كاری‌ها و معاملات دولتی، فروش زمين‌های اموات و مباحات اصلی، دایر كردن اماكن فساد و ساير موارد غير‌مشروع را گرفته و به صاحب حق رد كند و در صورت مشخص نشدن هویت صاحب مال، آن را به بيت‌المال بدهد”. نکته دقت‌برانگیز در این باره این‌ست که تاکنون هیچ‌گونه رد مالی که در این ماده قانونی آمده است، صورت نگرفته و این ستاد به نوعی در نقش ضابط قوه قضاییه عمل کرده و اموالی را که مصادره می‌کند را، یا به نزدیکان رهبری داده و یا با فروش آن‌ها، در معاملات و فعالیت‌های اقتصادی دیگری وارد می‌شوند. همین امر نیز نهایتاً باعث گسترده شدن دامنه قدرت رهبری و اطرفیانش شده است که خود را محق در برابر قانون اساسی می‌دانند.

 

اصل ۴۵ قانون اساسی عنوان می‌دارد: “انفال‏ و ثروت‌های عمومی‏ از قبيل‏ زمين‌های موات‏ يا رها شده‏، معادن‏، درياها، درياچه‌ها‏، رودخانه‏‌ها و ساير آب‌های‏ عمومی‏، كوه‏‌ها، دره‏‌ها، جنگل‌ها، نیزارها، بيشه‏‌های‏ طبيعی، مراتعی‏ كه‏ حريم‏ نيست‏، ارث‏ بدون‏ وارث‏، و اموال‏ مجهول‏‌المالك‏ و اموال‏ عمومی‏ كه‏ از غاصبين‏ مسترد می‌شود، در اختيار حكومت‏ اسلامی‏ است”. اگرچه این اصل از قانون اساسی چنین دارایی‌ها و املاکی را در اختیار حاکمیت قرار می‌دهد،‌ اما همان‌گونه که محرز نیز می‌باشد، این اصل هیچ‌گونه حقی را به ولایت فقیه و نهادهای ذیربط نمی‌دهد.

 

ستاد اجرایی فرمان امام تاکنون با استناد و در حقیقت سوءاستفاده از این اصل قانون اساسی، تمامی اموال و املاک مشمول را به نفع خود مصادره نموده است و به هیچ‌کس و یا هیچ نهادی، اجازه بررسی این بخش از دارایی‌های بیت رهبری را نداده است. خبرگزاری رویترز نیز در همین رابطه اخیراً گزارش مبسوطی را منتشر و از ثروت‌های عظیمی خبر داده است که از طریق این نهاد در اختیار بیت رهبری جمهوری اسلامی قرار می‌گیرند.

بهاییان و ستاد اجرایی فرمان امام:

بسیاری از پیروان دیانت بهایی از همان ابتدای انقلاب اسلامی تا هم‌اکنون که ۳۹ سال از عمر آن می‌گذرد، مستقیماً گرفتار ناعدالتی‌های ستاد اجرایی فرمان امام و سویه‌های ناروشنی شده‌اند که در اصل ۴۵ و ۴۹ قانون اساسی می‌باشد. بنابر آمار “جامعه بین‌المللی بهایی” که سازمانی غیردولتی‌ و در راستای احقاق حقوق جامعه بهایی در مجامع بین‌المللی فعالیت می‌کند، از ابتدای انقلاب تا سال ۲۰۰۳ میلادی، ستاد مذکور ۷۳ قطعه ملک به ارزش ۱۱ میلیون دلار از جامعه بهاییان ایران را مصادره کرده است. از معروف‌ترین نمونه مصادره اموال بهاییان توسط این ستاد متعلق به بیت رهبری، می‌توان به ساختمان تجاری “حبیب‌الله ثابت (پاسال)” در تهران اشاره کرد که هنگام مصادره جنجال‌هایی را به دنبال داشت.

 

اعراب و ستاد اجرایی فرمان امام:

پس از پایان جنگ ۸ ساله، بلافاصله غصب زمین‌های اعراب در خوزستان ـ مانند طرح امیرکبیر در جنوب اهواز، منطقه جفیر و پادگان حمید ـ  به بهانه طرح‌های کشت و صنعت شدت یافت؛ طرح‌های پرمصرفی که هم آب را از مردم گرفت و هم خاکشان را و بجای آن هزاران تن گردوخاک را در قالب ریزگرد‌ها برای ریه‌هایشان به ارمغان آورد. طرح‌های مرازع نیشکر خوزستان که توسط جمهوری اسلامی نیز اجرا شد، نیز نهایتاً نتوانست “اشتغال‌زایی” را برای بومیان منتطقه به ارمغان بیاورد. تنها نتیجه‌ای که این طرح‌ها به دنبال داشت، تغییر دموگرافی و بافت قومی مناطق عذب‌نشین و هجوم خیل عظیمی از افراد غیربومی به این سرزمین بود. در یکی از همین طرح‌هایی که ظاهراً با هدف اشتغال‌زایی در حومه جنوب اهواز به اجرا درآمده، نهایتاً باعث شده است تا تالاب بین‌المللی شادگان خشکیده، و تشدید بحران آب و آلودگی هوا (آتش زدن نی‌های تر هنگام برداشت محصول) را شاهد باشیم. طرح هشتم نیشکر که با وسعت ۲۰ هزار هکتار از زمین‌های زراعی خوزستان در اهواز (حومه روستای طویل) انجام شده، نه تنها باعث اشتغال‌زایی رای اعراب ساکن منطقه نشد، بلکه همزمان هجوم افراد غیربومی، آلودگی هوا و تشدید بحران آب را به دنبال داشته است.

 

تعاونی‌های کشاورزی بسیجیان:

از دیگر راه‌های غضب زمین‌های کشاورزی ملت عرب در استان خوزستان و جنوب استان ایلام (منطقه عرب‌نشین دشت عباس)، ایجاد “تعاونی‌های ۷ نفره بسیجیان” و واگذاری هزاران هکتار زمین به شرکت کنندگان در آن طرح‌هاست. احداث بیش از ۱۵۰ حلقه چاه کشاورزی در جنوب ایلام (مناطق دشت‌عباس، دویرَج و ام‌الدبس) و نیز شمال خوزستان (فکه، دهلاویه و حاشیه رود) که پس از پاکسازی میادین مین به رزمندگان و ایثارگران صورت گرفت، از دیگر طرح‌های ناعادلانه حاکمیت در قبال خلق عرب و تغییر دمکرافی سرزمین آ‌ن‌ها می‌باشد. امری که نهایتاً مهاجرت معکوس را در این منطقه ایجاد نموده است. اعراب برای زنده‌ ماندن و رهایی از فقر مفرط مجبور به ترک سرزمین مادری خود می‌شوند و در عوض عناصر حکومتی (بیسجیان و مددفعان جمهوری اسلامی) برای ثروتممند شدن به این سرزمین هجوم می‌آورند.

 

غصب سرزمین مادری اعراب به بهانه اصل ۴۵:

از دیگر ناعدالتی‌هایی که در حق خلق عرب در جنوب استان ایلام و استان خوزستان انجام می‌شود، خرید ارزان قیمت زمین‌های کشاورزی اعراب بوده است. این درحالی‌ست که درصورت مخالفت اعراب با فروش این زمین‌ها، معمولاً در طی نقشه‌ای حساب شده، زمین‌های اعراب با استناد به ماده ۴۵ قانون اساسی به اشغال ستاد اجرایی فرمان امام و عوامل خود نظام در می‌آیند. غصب زمین‌های اعراب و تأسیس چاه‌های نفت در سرزمین اعراب، از همان اوان روی کار آمدن جمهوری اسلامی ادامه داشته است. منطقه هورالعظیم خوزستان را می‌توان از نمونه‌های بارز این غصب‌های بیت‌رهبری عنوان نمود.

 

صائبین مندایی:

اقلیت “صائبین مندایی” که یکی از ادیان بسیار قدیمی ساکن در ایران و اکثراً در استان خوزستان و در شهر اهواز ساکن هستند، نیز به مانند بسیاری از ملت‌ها و ادیان ایران از گزند دست‌اندازی‌های ستاد اجرایی فرمان امام در امان نمانده‌اند. این اقلیت دینی را شاید بتوان از مواردی دانست که تاکنون به دلایل بسیاری صدایشان به گوش کسی نرسیده است. ترس از تعقیب قضایی و نیز عدم امنیت جانی، باعث شده است تا تمامی کسانی که تاکنون اموالشان توسط ستاد مذکور غصب شده، در برابر این ناعدالتی سکوت نموده و صدایشان به جایی نرسد. دست‌اندازی ستاد اجرایی فرمان امام حتی به اماکن مقدس این اقلیت دینی نیز انجام شده و در نتیجه آن، اخیراً یکی از عبادتگاه‌های این مذهب مصادره شده است. ملک مذکور که در شهر اهواز قرار دارد، بنا بر اسناد موجود در سال ۱۲۹۵ (اواخر دوره قاجاریان)، از والی اهواز و نماینده “شیخ خزعل”، برای ساخت یک مندی (عبادتگاه) خریداری شده که در نهایت در سال ۱۳۶۹، بنابر رأی دادگاه به طرفیت شهرداری اهواز، از انجمن منداییان ستانده شده است.

 

متأسفانه عدم اهمیت رسانه‌ها و نهادهای حقوق بشری به اقلیت دینی مندایی، نهایتاً باعث رقم خوردن یک تراژدی در شهر اهواز گردید. طبق رأی دادگاه، تنها به این بهانه که “نامی از قوم مندایی در قانون اساسی برده نشده و مشروعیتی ندارند”، عبادتگاه تاریخی آن‌ها تخریب و زمین آن برای احداث یک پارک به شهرداری اهواز واگذار گردید. متأسفانه تراژدی این قوم دینی پس از تخریب عبادتگاه مقدس‌شان پایان نیافت و حاکمیت بار دیگر آرامگاه خریداری شده توسط انجمن منداییان در “بهشت آباد اهواز” را غصب نمود و پیروان این دین هم‌اکنون ناچارند تا متوفیان خود را در خارج از شهر و مکانی دورافتاده بخاک بسپارند. فشارهای حاکمیت بر این اقلیت نیز باعث شده است تا پیروان این دین مجبور به کتمان دین واقعی خود و یا مهاجرت از ایران شوند؛ امری که بدون‌شک ستاد اجرایی فرمان امام و اصل‌های ناعادلانه در قانون اساسی جمهوری اسلامی مسبب اصلی آن‌ست.

محل کسب دستکم ۱۶ شهروند بهایی در اهواز پلمب شده است

طی دو هفته اخیر محل کسب دستکم شانزده شهروند بهایی در شهر اهواز از سوی مأموران اداره نظارت بر اماکن عمومی استان خوزستان پلمب گردیده است.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، مأموران اداره اماکن عمومی در شهر اهواز از تاریخ ۱۸ تیرماه ۱۳۹۶ تا ۲۳ تیر ۱۳۹۶ محل کسب تعدادی از شهروندان بهایی ساکن این شهر را به دلیل تعطیلی در ایام تعطیلات آئین بهایی پلمب کردند.
یک منبع مطلع به پیام نیوز گفته است: «طی سه روز گذشته صاحبان محل کسب پلمب شده با وجود مراجعه مکرر به دادستانی خواهان دیدار با دادستان شهر شدند اما تاکنون موفق به دیدار این مقام قضایی در شهر اهواز نشده‌اند.»
منبع نزدیک به صاحبان محل کسب در اهواز همچنین می‌گوید: «مأموران اداره اماکن نیروی انتظامی عنوان کردند که چون این محل‌های کسب در تاریخ ۱۸ تیرماه ۱۳۹۶ تعطیل بوده‌اند با پلمب روبرو شدند.»
بنابر این گزارش، محل کسب رستم درخشان، سام درخشان، سهراب فیروزمندی، فرزاد افشار، فرشید افشار، خسرو زهدی، ورقا درخشان، سهراب درخشان، جمشید نجفی، فیض‌الله قنواتیان، کیانوش افشار، بهروز زهدی، نصرالله قنواتیان، سعید افشار، انیس افشارزاده و نفیس افشارزاده توسط مأموران اداره اماکن پلمب شده است.
به گفته یک منبع آگاه به روی برگه ابلاغیه عنوان شده است که پلمب های صورت گرفته به دستور مقام قضایی و معاون دادستانی توسط پلیس نظارت بر اماکن عمومی بوده است.
در سال گذشته بیش از ۳۰۰ محل کسب شهروندان بهایی تنها به دلیل تعطیلی محل کسب آنان در ایام تعطیلی دیانت بهایی و همچنین باورمند بودن آنان به آئین بهایی با پلمب روبرو شده است.
در سالهای گذشت اداره اماکن بارها محل کسب شهروندان بهایی در شهرهای مختلف کشور را با پلمپ از سوی این اداره دولتی روبرو ساخته است.

زنجیر کردن یک زندانی به میله پرچم در زندان اردبیل

روز دوشنبه ۲۶ اردیبهشت‌ماه یک زندانی در زندان مرکزی اردبیل از سوی مسئولین زندان جهت تنبیه برای چندین ساعت به میله‌های زندان زنجیر شد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، یک زندانی با هویت «افشین زینالی» از ساعت ۳ بعد از ظهر روز دوشنبه به صورت تنبیهی به میله‌های زندان زنجیر شده و در نخستین ساعات روز سه شنبه به بند بازگردانده شده است.
پیش از این نیز زندانیان دیگری از جمله عباس علیپور و محمد صابر ملک رئیسی در این زندان به این صورت از سوی مسئولین تنبیه شده بودند.
افشین زینالی با اتهام «سرقت» در اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۳ بازداشت شده و پیش‌تر نیز به صورت تنبیهی به میله‌های زندان زنجیر شده بود.

بازداشت ۱۱ تن از هواداران عرفان حلقه توسط سپاه پاسداران

سپاه پاسداران با صدور اطلاعیه‌ای از بازداشت ۱۱ تن از هواداران عرفان حلقه در نجف‌آباد خبر داد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، معاونت اطلاعات سپاه صاحب‌ الزمان استان اصفهان در اطلاعیه‌ای از دستگیری ۱۱ نفر از هواداران «عرفان حلقه» در نجف‌آباد خبر داد.
طی ماه‌های اخیر فشار بر طرفداران عرفان حلقه بیشتر شده است درحالی‌که تنها در شهرستان مشهد بیش از ۲۷ تن از شاگردان و مربیان عرفان حلقه از سوی نیروهای امنیتی بازداشت شدند.

اعدام سه زندانی در زندان‌های زاهدان و ایرانشهر

سحرگاه روز جاری، سه زندانی با اتهامات مربوط به «مواد مخدر» و «قتل» در زندان‌های زاهدان و ایرانشهر اعدام شدند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، بامداد امروز یکشنبه ۲۵ تیرماه، دو زندانی با اتهام قتل در زندان مرکزی زاهدان و یک زندانی با اتهامات مربوط به مواد مخدر در زندان مرکزی ایرانشهر، به دار آویخته شدند.
کمپین فعالین بلوچ در این خصوص گزارش کرد؛ هویت اعدام‌شدگان در زندان مرکزی زاهدان، «یوسف بزرگ‌زاده» و «ابراهیم دامنی» احراز شده است این دو زندانی با اتهام «قتل عمد» به اعدام محکوم شده بودند.
یوسف بزرگ‌زاده، ۴۶ سال سن داشته و از یازده سال پیش، و ابراهیم دامنی از شش سال پیش، به اتهام قتل در زندان مرکزی زاهدان محبوس بودند.
هویت زندانی اعدام شده در زندان مرکزی زاهدان، «عبدالجلیل شهلی» احراز شده که از ۷ سال پیش با اتهامات مربوط به مواد مخدر در این زندان به سر می‌برد.

عدم رسیدگی پزشکی در زندان رجایی شهر منجر به فوت یکی از زندانیان شد

روز جاری، یک زندانی در زندان رجایی‌شهر کرج به علت عدم رسیدگی پزشکی، بر اثر حمله قلبی درگذشت.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، صبح امروز دوشنبه ۲۶ تیرماه ، یکی از زندانیان زندان رجایی‌ شهر به نام « سید رضا موسوی خدیو » که دچار حمله قلبی شده بود ، بر اثر اهمال مسئولین این زندان برای اعزام این زندانی به بیمارستان درگذشت.
ساعت نه صبح امروز سیدرضا موسوی خدیو دچار حمله قلبی شده و توسط دیگر زندانیان به بهداری زندان منتقل می‌شود؛ پس از آن، به دلیل عدم هماهنگی‌های لازم جهت اعزام بیمار به بیمارستان‌های خارج از زندان و اتلاف وقت برای درمان این زندانی نهایتاً در ساعت ۴ بعدازظهر فوت این زندانی توسط پرسنل بهداری زندان رجائی شهر کرج اعلام می‌گردد.
شایان ذکر است؛ به هنگام شکایت خانواده‌های زندانیان در خصوص عدم رسیدگی‌های پزشکی، سازمان زندان‌ها و پزشکی قانونی که هر دو از سازمان‌های زیرمجموعه دستگاه قضائی هستند، در اقدامی هماهنگ علت مرگ زندانی را در مصرف مواد مخدر نامرغوب و یا آوردوز اعلام می‌نمایند.

صفیه قره‌ باغی ، فعال حقوق زنان در زنجان ، بازداشت شد

صبح روز جاری، صفیه غره باقی، فعال مدنی و حقوق زنان در زنجان، از سوی ماموران امنیتی بازداشت شد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران،  دوشنبه ۲۶ تیرماه ، صفیه غره باقی ، در هنگام خروج از منزل ، توسط ماموران اداره اطلاعات زنجان ، بازداشت شد.
یکی از نزدیکان این فعال مدنی در گفت‌ و گو با وب‌سایت زیتون اعلام کرد: « این فعال مدنی چند ساعت بعد از دستگیری ، او به همراه سه مامور برای بازرسی به منزلش بازگشته‌اند. در طی این بازرسی لپ‌تاپ ، چندین دفتر ، کتاب و مدارک شخصی این فعال مدنی ضبط شده است.»
صفیه غره‌باقی به خانواده خود گفته است که به «تبلیغ علیه نظامم، «تشویش اذهان عمومی» و «نشر اکاذیب» متهم شده است.

برادر قاتل آتنا اصلانی « مردم ما را آزار و اذیت می‌کنن د، ما همدست او نبودیم.»

رسیدگی به پرونده اسماعیل رنگرز « قاتل آتنا اصلانی » در حالی ادامه دارد که خانواده قاتل به‌رغم اینکه در کشف راز این جنایت کمک زیادی کرده‌اند و برای این اتفاق داغدارند، اما از سوی مردم شهر مورد بی‌مهری قرار گرفته‌اند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، برادر اسماعیل رنگرز در گفتگویی با روزنامه اعتماد از بی‌مهری مردم نسبت به خانواده‌اش سخن گفته و افزوده است: « ما می خواهیم که مردم حساب ما را از او جدا کنند» سخنگوی قوه قضاییه نیز روز گذشته در یک نشست خبری از همکاری همسر اسماعیل رنگرز برای پیدا کردن پیکر آتنا خبر داده بود.
‌چه شد که جسد را در خانه برادرتان پیدا کردید؟
آن روز من رفته بودم دنبال زن داداشم تا او را به خانه‌مان بیاورم. زن برادرم گفت یک بشکه در خانه پیدا کرده که خیلی بو می‌دهد. من بشکه را باز کردم و دیدم که داخل آن جسد یک دختربچه است که دست و پایش شکسته شده و پوستش هم کبود و سیاه است. به زن داداشم گفتم حالا که جرم برادرم به ما ثابت شده و او آتنا را کشته، باید به نیروی انتظامی خبر بدهیم تا او را به‌سزای اعمالش برساند و قانون برای او تصمیم بگیرد. دل‌مان به حال خانواده آتنا می‌سوخت که ٢٠ روز در حسرت دیدن اولادشان بودند و حالا باید جسد دخترشان را تحویل بگیرند. اول خانمش با بازپرس پرونده تماس گرفت. به محض اینکه ما خبر را دادیم ماموران آگاهی آمدند و جسد را از خانه برادرم بردند.
مگر ماموران نیروی انتظامی جسد آتنا را در خانه کشف نکرده بودند؟
آنها چند بار به خانه برادرم و حتی خانه ما آمدند اما نتوانستند بشکه‌ای را که برادرم جسد آتنا را داخل آن گذاشته بود پیدا کنند. ما هم خبر نداشتیم که چنین چیزی داخل خانه برادرم هست. می‌گفتیم شاید برادر ما بیگناه است.
هیچ‌وقت به رفتارهای برادرتان شک نکرده بودید که خلافکار است؟
برادرم انگار دو زندگی متفاوت داشت. ما هیچ‌وقت به او شک نکردیم چون سرش به کار خودش بود و با ما صحبت نمی‌کرد. مردم پارس‌آباد خیال می‌کنند که ما هم در قتل آتنا دست داشته‌ایم یا اینکه کارهای برادرم را از چشم ما هم می‌بینند اما این طور نیست. ما خانواده آبروداری هستیم. اگر با او همدست بودیم که هیچ‌وقت به اداره آگاهی خبر نمی‌دادیم. برادر من خیلی کم‌حرف بود. می‌رفت بیرون و می‌آمد و هیچ حرفی هم به ما نمی‌زد. ما نمی‌دانستیم در مغازه‌اش چه کارهایی انجام می‌دهد. ما را قربانی برادرمان نکنند. بچه‌هایش در این شهر زندگی کرده‌اند و آبرو دارند. زندگی ما نابود شده. برادرم در پارس‌آباد کار اداری داشته الان یک هفته است همه‌چیزش را گذاشته و فرار کرده چون مردم هر وقت ما را می‌بینند آزار و اذیت‌مان می‌کنند. ما نمی‌توانیم برای خریدن چندتا نان از خانه بیرون برویم همسایه‌ها برای ما نان می‌خرند و جلوی در خانه می‌آورند. یک جوری آبرو و حیثیت‌مان رفته که نمی‌توانیم سرمان را بلند کنیم.
خانواده برادرتان الان کجا هستند؟
آنها الان رفته‌اند شهرستان پیش خانواده همسر برادرم.
مادر اسماعیل رنگرز نیز گفت:
او در حالی که به‌شدت پشت تلفن اشک می‌ریخت گفت: با اینکه پسر من قاتل است من خوشحالم که خودمان توانستیم جسد را پیدا کنیم و به پلیس برای روشن شدن قضیه کمک کنیم. همسایه‌ها ما را خیلی اذیت می‌کنند. من به امام‌جمعه پارس‌آباد گفته‌ام که روی منبر هم بگوید که خانواده ما به جز پسرم هیچ نقشی در قتل آتنا نداشته است. ما می‌خواهیم که او را محاکمه کنند. ما عذاب وجدان داریم برای کارهایی که پسرم انجام داده. ما می‌خواهیم که مردم حساب ما را از او جدا کنند. مردم آمده‌اند در خانه ما را شکسته‌اند و وقتی ما را می‌بینند ناسزا می‌گویند. بالاخره ما در این شهر زندگی کرده‌ایم و می‌خواهیم در همین شهر به زندگی‌مان ادامه بدهیم.

مجید قناد: «تلویزیون اجازه دهد در بحث آموزش جنسی فراتر برویم»

مجید قناد درباره لزوم آموزش‌ ایمنی جنسی به کودکان در رسانه و اینکه تلویزیون تا چه میزان خود را موظف می‌داند مسائل آموزشی را پررنگ‌تر به کودکان آموزش دهد مطالبی را بیان کرد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، این برنامه‌ساز پیشکسوت تلویزیون در گفت‌وگو با خبرنگار سرویس رسانه ایسنا گفت: تلویزیون رسانه‌ای است که باید به شکل خاص خود این آموزش‌ها را به کودکان ارائه دهد؛ به عنوان مثال در برنامه‌هایی که تاکنون داشته‌ایم تلاش کرده‌ایم، قدرت نه گفتن را به مخاطب کودک یاد بدهیم؛ اینکه کودک بتواند در برابر درخواستی که از او می‌شود این قدرت را داشته باشد که پاسخ دهد البته باید این جنس مسائل پله پله شکافته شود.
قناد با تاکید بر اینکه آموزش برای کودکان در وهله‌ی اول باید از طریق خانواده کودک صورت بگیرد، گفت: آموزش‌های اولیه ایمنی جنسی باید در وهله‌ی اول از سوی والدین و خانواده‌ها به کودک اطلاع‌رسانی شود؛ چراکه بسیاری از مسائل از خود خانواده نشأت می‌گیرد. بنابراین والدین باید با ظرافت خاص بچه‌ها را با این مقوله آشنا کنند.
این برنامه‌ساز قدیمی تلویزیون با اعتقاد بر اینکه تلویزیون هم به عنوان یک معلم می‌تواند نقش موثری در آموزش کودکان ایفا کند، بیان کرد: تلویزیون باید اجازه بدهد تا برنامه‌سازان ما تا جایی که احساس کنند به جایی لطمه‌ نمی‌خورد، بازتر حرف بزنند و در برخی مباحث آموزشی فراتر پیش بروند. رسانه مثل یک معلم است و می‌تواند با حضور کارشناسان به خوبی بچه‌ها را آموزش دهد. به راحتی می‌توان با بچه‌هایی که در مسابقات تلویزیونی شرکت می‌کنند، فراتر از این مسائل حرف زد اما برخی اوقات فکر می‌کنیم این عیب است و نباید به این مسائل پرداخت. به همین دلیل بارها و بارها در برنامه‌های تلویزیونی حاشیه‌هایی از این قبیل پیش آمده است که مجری تلویزیون به دلیل ترس از حاشیه‌های پیش‌آمده نتوانسته است مسائل را موشکافانه و با احتیاط جمع کند.
وی با تاکید بر اینکه ضرورت انتقال آگاهی و آموزش ایمنی به کودکان در برنامه‌های کودک بسیار احساس می‌شود، گفت: شاید اگر پیش از این کودکان را آگاهتر کرده بودیم و قدرت نه گفتن را به آنها آموزش می‌دادیم، کودکی مثل آتنا که توسط دوست پدرش ربوده شد، به خوبی می‌توانست قدرت نه گفتن را نشان بدهد؛ بنابراین وظیفه ما رسانه‌ها اینجاست که سنگین‌تر است.
قناد سپس با یادآوری اینکه مدرسه و رسانه هر کدام در نوع خود می‌توانند آموزش‌های لازم را به کودکان ارائه دهند، اظهار کرد: در وهله اول جای آموزش مسائل ایمنی جنسی برای کودکان، در خانواده است.
این مجری برنامه‌های کودکان درباره نقش تلویزیون در آموزش مسائل ایمنی جنسی به کودکان، تاکید کرد: این میزان آموزش به کارشناسان تلویزیون برمی‌گردد. صداوسیما کارشناسانی دارد که با آموزش و پرورش و برنامه‌سازان در ارتباط هستند و ما به عنوان برنامه‌ساز در حد خودمان می‌توانیم به خردسالان، کودکان و نوجوانان آموزش‌های لازم را بدهیم اما در نهایت بهترین راه پیشنهاد کارشناسان است که با همکاری سایر ارگان‌ها به ما هم دیکته کنند که با چه شیوه‌هایی مسائل را به کودکان آموزش دهیم و در این میان تجربه تهیه‌کننده، کارگردان و مجری برنامه تلویزیون لازم و ضروری است.
قناد در پایان با ابراز امیدواری نسبت به اینکه دیگر اتفاقاتی از جنس آتنا در کشورمان رخ ندهد، گفت: این اتفاقات دل آدم را به درد می‌آورد و بیش از هر چیزی نشأت‌گرفته از خود خانواده‌هاست چرا که بیش از هر کسی آنها می‌دانند بچه‌هایشان چه جایگاهی دارند و چگونه باید آموزش ببینند. همه اینها تلنگری است که خانواده‌ها و برنامه‌سازان بیشتر آگاه شوند و پله پله این آموزش صورت بگیرد، از خانواده شروع می‌شود تا مهد کودک، مدرسه و دانشگاه هر کدام از این مقاطع باید به میزان خود آگاهی‌های لازم را به فرد ارائه دهند.