به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از ایسنا، دیروز، ۲ مرداد ۱۳۹۶، علی باقرزاده، رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، گفت:بررسیها نشان میدهد فقر اقتصادی از دلایل اصلی ترک تحصیل است. مطالعهای بر روی جمعیت کلاس اول، دوم و سوم که ترک تحصیلکرده بودند داشتیم و ۵۳ درصد علت اصلی ترک تحصیل را فقر اعلام کردهاند. ۳۵ درصد به علل فرهنگی و اجتماعی و ۱۲ درصد به علت نبود امکانات آموزشوپرورش ترک تحصیلکرده بودند.
باقرزاده ادامه داد: ۹۸ درصد کودکان ۶ تا ۱۱ سال وارد مدارس ابتدایی میشوند و عمدتاً دربزرگسالان بالای ۱۰ سال مشکلاتی داریم زیرا این گروه دیگر فرصت مدرسه رفتن را ازدستدادهاند.
و نیز اضافه کرد، اکنون آمار بیسوادان زیر ۵۰ سال ما ۲میلیونو۶۹۰هزار نفر است که البتهبخشی از اینها اتباع و بخشی دیگر سواد ناپذیرند. اما درمجموعپنج درصد بیسواد مطلق در جامعه داریم و امیدواریم در آینده نزدیک یکمیلیونو۶۰۰هزار ایرانی سواد پذیر بیسواد را هم تحت پوشش ببریم.
روحانی اهل سنت بلوچ باوجود تبرئه از اتهامات پیشین بار دیگر بازداشت شد.
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، مولوی بسم الله براهوی که از اتهامات پیشین تبرئه شده بود با پرونده سازی جدید وزارت اطلاعات محاکمه و بازداشت شد.
مولوی براهوی پیش از این بهمن ماه سال گذشته (۹۵) به اتهام فعالیت های مذهبی بازداشت شده بود وی ابتدا به مدت ۱۵ روز در بازداشت وزارت اطلاعات تحت فشار و تهدید بوده و پس از آن به بند ۶ زندان مرکزی زاهدان و از آن پس به بند ۸ منتقل شده بود.
پرونده وی اما با ارجاع به دادگاه ویژه روحانیت مشهد، توسط این دادگاه با اعلام تبرئه مختومه شد و حکم آزادی وی صادر گردید.
این روحانی بار دیگر بازداشت و باپرونده سازی جدیدی از سوی وزارت اطلاعات تحت عنوان “جعل اسناد” رو به رو شده است.
قاضی پرونده به وی گفته:” وزارت اطلاعات پشت پرونده شما ایستاده ما نمی توانیم کاری بکنیم”.
این قاضی به وی گفته:” شما نزدیک عید قربان برای اجرای حکم زندان به زندان بروید امیدواریم که عفو عیدی شامل حال شما بشود و شما عفو بخورید”.
منابع نزدیک به این روحانی وی را “سخنران و واعظ توانمند”ی خطاب کرده اند که در زاهدان به فعالیت های مذهبی مشغول بوده است.
شورای عالی استانها اعلام کرده که ایلام رتبه اول خودکشی و پایتخت خودکشیهای کشور است. استان ایلام با جمعیت ۵۸۵ هزار نفر در غرب ایران قرار دارد. حدود ۲۰ درصد از جمعیت این استان تحت پوشش نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی قرار دارند. استان ایلام رتبه نخست «خط زیر فقر مطلق» را در کشور دارد. ایلام همچنین از نظر میزان بیکاری در رتبههای نخست قرار دارد.
متن پیش رو گزارشی از شهر ایوان در استان ایلام است که گفته میشود یک سوم از مردگانش خودکشی کردهاند:
هر روز میآمد سر قبر زنش مینشست. زنش پارسال خودش را کشته، به خاطر بیکاری شوهرش. یک روز آمده بود تمام عکسها و لباسهای زنش را سر قبر او چیده بود و بعد آمده بود همین جا توی دستشویی قبرستان، با شلنگ آب خودش را دار زده بود. اتفاقی بود که چند جوان همان موقع آمده بودند برای کارگذاشتن سنگ قبر و توی دستشویی دیده بودنش. وحشت کرده بودند؛ نجاتش دادند. فردایش دوباره آمد نشست سر قبر زنش.» قبرستان «ایوان» زیر نور کم رمق دم غروب، آرام به نظر میرسد. نشسته بر دامنهای با صفا؛ آرامِ آرام. آرامش همان چیزی است که همه دنبالش هستند. گاهی اما تلخترین و دردناکترین راه را برای رسیدن به آن انتخاب میکنند؛ مرگ؛ مرگ خودخواسته، خودکشی. اینجا واژه غریبی نیست. آدمها از شنیدنش تعجب نمیکنند. خود شما چند نفر را بین اقوام و آشنایان سراغ دارید که خودشان را کشته باشند؟! حتماً باید فکر کنید. به ذهنتان فشار بیاورید تا موردی پیدا کنید. خدا را شکر اگر موردی پیدا نمیکنید که برای بیشتریها هم حتماً همینطور است. در ایلام اما قضیه فرق میکند. وقتی جایی زندگی کنید که رتبه نخست خودسوزی دنیا و رتبه نخست خودکشی ایران را داشته باشد، قطعاً برای یافتن افراد، زیاد به ذهنتان فشار نخواهید آورد.
«برادرم، دختر داییام، دختر عمویم» اینها در جواب این سؤال. میگوید «کسی را سراغ دارید که خودکشی کرده باشد؟» آب را ریخته روی سنگ قبر سفید مرمر و دارد آن را با دست پاک میکند. از اهالی ایوان است. همان شهری که میگویند بیشترین آمار خودکشی استان ایلام را دارد. مرد جوان چشمهای روشناش را به نقطهای دور میدوزد؛ همان جا که بلوطها با فاصله کمی از هم قرار گرفته و نواری سبز را به وجود آوردهاند: «برادرم نخستین بار ۲۴ سالش بود که خودکشی کرد، با قرص. نجاتش دادند. بعد از آن دوبار دیگر هم خودکشی کرده به خاطر بیکاری. باز هم نجات پیدا کرد. الان ۳۴ سالش است؛ افسرده و بیکار. اینجا مردها به خاطر بیکاری و بیپولی خودشان را میکشند، زنها هم یک جور دیگر. دختر داییام ۲۴ سالش بود، طلاق گرفته بود. برادرهایش دائم سرکوفت میزدند که تو طلاق گرفتهای و برای ما بد است. قرص خورد و خودش را کشت؛ ۳ سال پیش.
دختر عمویم هم از دست شوهرش خودکشی کرد. دو سال و نیم پیش بود. ۲۵ ساله بود. شوهرش میخواست زن دوم بگیرد، طاقت نیاورد خودش را حلق آویز کرد. هردویشان همین جا دفن هستند.» قبرهای پلکانی روی دامنه پردرخت، حتماً هرکدام برای خودشان حکایتی دارند. زن، روی سنگ سیاه براق خم میشود تا ظرف شکلات را تعارف کند. ۶۰ ساله به نظر میرسد؛ گرچه سن آدمهای اینجا معمولاً کمتر از آن است که به نظر میرسد. به زبان کردی قربان صدقه پسرش میرود که زیر سنگ سیاه است. تاریخ فوت: ۱۳۹۴٫ تاریخ تولد: ۱۳۶۲٫ زن میانسال که کنار او ایستاده، اهل ایوان است. میگوید: «اهالی ایوان و روستاهای اطراف مردههایشان را همین جا دفن میکنند. پسر این مادر هم مال همین روستای آن طرف جاده بوده. یک قبرستان دیگر هم هست. اما این قدیمیتر است. قبرهای این طرف جدید هستند.»
طرفی که میگوید، ضلع شرقی قبرستان «حاجی حاضر» است؛ چند کیلومتر بعد از ایوان. زن سربند سیاهش را مرتب میکند و ادامه میدهد: «اینجا خیلیها خودشان را میکشند. آدم جرأت نمیکند بچه نوجوانش را در خانه تنها بگذارد. پسر خودم دوم راهنمایی بود که میخواست خودش را بکشد، ۱۵ سال پیش. دیر رسیده بودیم کار خودش را تمام کرده بود. بعد از آن خیلی مراقبش بودیم. اینجا جوانها زیاد خودکشی میکنند. همهاش مال بیکاری است. هیچ تفریحی ندارند. در کل استان یک سینما پیدا نمیشود. بچههای ما در عمرشان سینما نرفتهاند.» تفریح نداشتن، یعنی اینکه جوانها عصر که میشود، چندتایی دور هم جمع میشوند. کجا؟ دم در خانهها. گاهی قلیانی چاق میکنند و این، دیگر آخرِ تفریحشان است. مشکلشان اما فقط همین نیست؛ از هر که دلیل بپرسید میگوید: «بیکاری.» علی میگوید: «اینجا قبلاً زنها بیشتر خودکشی میکردند. الان مردها بیشتر خودشان را میکشند.» لابه لای قبرها دنبال مزار پدربزرگش میگردد، پدربزرگ مادریاش. جوان است؛ ۳۲ ساله، لیسانسه. خودش «چرداول» زندگی میکند. در مسیری مخالف ایوان. هردو شهر از ایلام حدود ۴۰ دقیقه فاصله دارند. در دو جهت مختلف. آنجور که میگوید، بارها به خودکشی فکر کرده: «آمار خودکشی اینجا بالاتر است، دره شهر هم همینطور. اینجا جوانها بیشترشان تحصیلکردهاند، مردم باهوشی دارد. من خودم لیسانس عمران دارم. به خاطر بیکاری مجبور بودم چند سال وردست کسی کارگری کنم که سواد نداشت. خیلی برایم سخت بود، ناچار بودم. حالا در یک شرکت پیمانکاری کار میکنم. مادرم ایوانی است. زبان ایوانیها، کلهر است. یکی از شاخههای زبان کردی. اینجا آب و هوای خوبی دارد اما محروم است. امکاناتش از جاهای دیگر کمتر است. تقریباً هیچ امکاناتی ندارد. به اینجا نمیرسند. انگار ایوان از روی نقشه محو شده. حتی مسیر عبور زائران را جوری قرار دادهاند که از اینجا گذر نکنند. در این شرایط تنها کاری که به ذهن خیلیها میرسد، خودکشی است. اصلاً خیلی وقتها جوانها که دور هم جمع میشوند، وقتی میخواهند از هم خداحافظی کنند، به شوخی میگویند: خب من بروم خودم را از دره پرت کنم. این شوخیها را بارها عملی کردهاند. دوست دوران بچگی خودم چند سال پیش به همین شکل خودش را کشت. درست روز عقدکنانش. روزی که باید بهترین روز زندگی آدم باشد. نامزدش گفته بود من خانه پدرت نمیآیم زندگی کنم. او هم چون پول نداشت برای زنش خانه بگیرد، خودش را کشت. اگر جوانها کار داشته باشند، اگر پول داشته باشند، زن میگیرند و به زندگی امید پیدا میکنند.»
امید به زندگی همان چیزی است که وقتی نباشد، آدمها به مرگ فکر میکنند؛ خصوصاً جایی که مرگ خودخواسته برایشان یک جورهایی به شکل یک سنت قدیمی درآمده. «قبلاً زنها بیشتر خودکشی میکردند. حالا اما خودکشی میان مردها بیشتر است. زنها بیشتر خودسوزی میکردند. حالا خودسوزی کمتر شده. نه اینکه نباشد.» مرد این را میگوید و به سمت بالای قبرستان اشاره میکند: «دو تا خواهرم اینجا هستند که به فاصله کمتر از یک سال از هم خودسوزی کردهاند. هردو هم به خاطر آزار و اذیت شوهرهایشان. بیست و سه چهار ساله بودند. فاطمه و زهرا.» قبرهای فاطمه و زهرا را نشان میدهد؛ با فاصله کمی از هم. «اینجا بیشتر کسانی که خودکشی میکنند، زیر ۳۰ سال هستند. آدمهای مسنتر هم داریم که خودکشی کنند. یک پیرمرد ۸۰ ساله بود که خودش را حلق آویز کرد. همان روز از مصالح فروشی طناب گرفته بوده. کسی فکر نمیکرده که بخواهد خودش را بکشد. الان بیشتر خودشان را حلق آویز میکنند. بعضیها هم با اسلحه خودکشی میکنند.»
مرد جوان خودش هم به خودکشی فکر کرده. ۳۸ ساله است. لیسانس مدیریت دارد. میگوید: «خود من اگر درآمد داشته باشم، ازدواج میکنم. اینجا خیلیها سنشان بالای ۴۰ سال میرود و نمیتوانند ازدواج کنند. مجبورند خودشان را بکشند. بعضیها حتی زن و بچه هم دارند و خودکشی میکنند. همسایه خودمان با دو تا بچه خودش را کشت. پولی که برای تهرانیها پول خرد ته جیبشان است، برای مردم اینجا زیاد هم هست. طرف آنقدر قرض میگیرد که دیگر میبیند نمیتواند پساش بدهد و چارهای نمیبیند جز اینکه خودش را بکشد. حالا این قرضی که میگویم فکر نکنید خیلی زیاد است، طرف برای اینکه ۱۰ میلیون قرض داشته، خودش را دار زده. الان جوانهای ایوان اگر خیلی شانس آورده باشند، عسلویه و بندرعباس مشغول شدهاند. آنهایی که اینجا هستند بیکارند. خیلیهایشان معتاد شدهاند. از بچه ۱۰ ساله اینجا معتاد داریم تا پیرمرد ۸۰ ساله.»
قبرستان، تفریحگاه مردم اینجاست
سوسوی چراغ مزارها در تاریکی واپسین دقایق غروب، حالتی روحانی به فضا داده است. صدای باد بین درختان میپیچد و بوی گیاهان را پخش میکند؛ بوی علف و گندم سوخته. خوشههای گندمِ پیرامون بعضی سنگ قبرها را سوزاندهاند تا مزار، پیدا باشد.
کارش در قبرستان است. میگوید: «شغلم را دقیق ننویسید، اسمم را هم نیاورید. اینجا کوچک است سریع معلوم میشود.» خودکشی برایش کلمهای آشناست. مثل خیلی دیگر از اهالی ایوان و شهرهای دیگر ایلام. مثل همان جوان مهرانی که آستینهایش را بالا زد و دستهایش را که جای سوختگیهای عمیق رویشان مشخص بود، نشانم داد و گفت: «یک روز بعد از ظهر در خانه تنها بودم. اعصابم خراب بود؛ پیت بنزین را توی حیاط روی خودم خالی کردم و کبریت کشیدم. همسایهها از بالای دیوار توی حیاط پریدند و نجاتم دادند. کاش نجاتم نمیدادند. الان بیکار و بدبختم. مرده بودم راحت میشدم. آن موقع ۲۹ سالم بود. خیلی شبها خواب میبینم که آتش گرفتهام. هراسان از خواب میپرم.»
برای مرد شاغل در قبرستان، خودکشی یعنی رفیقاش که تئاتر کار میکرد و یک روز قرص خورد و دیگر بیدار نشد. یعنی همان مردی که از عذاب وجدان مرگ زنش، خودش را در دستشویی قبرستان حلق آویز کرد. یعنی پسر همسایه که ورزشکار بود و هیکلی اما عمداً با ماشین کوبید به دیوار و جابهجا تمام کرد. خودکشی او را یاد سه رفیقی میاندازد که باهم قرار گذاشتند در فاصله یک ماه، یکی یکی خودشان را بکشند و همین کار را هم کردند؛ سم خوردند و حالا در همین قبرستان کنار هم آرمیدهاند. میگوید: «اینجا قرار خودکشی دسته جمعی میگذارند. شنیدهام که گروه تلگرامی درست میکنند و آنجا قرار میگذارند که از فلان تاریخ تا فلان تاریخ، خودشان را بکشند. همهاش هم از بیکاری و افسردگی. اینجا چند تا کارخانه داشتیم که تعطیل شده. حالا نه اینکه فکر کنید خیلی کارگر داشته، بعضیها با هزار بدبختی ماشین میخرند که مسافرکشی کنند، مسافر هم نیست. بعضیها رفتند آلمان پناهنده شدند. اگر مانده بودند، آنها هم خودشان را میکشتند. اینجا مثل تبعیدگاه است.»
تن آدم از شنیدنش میلرزد. خودکشی دسته جمعی! قراری عمومی برای مرگ خودخواسته: «میخواهند از زندگی انتقام بگیرند انگار. خیلیها هستند که قبلش اعلام میکنند که مثلاً فلان موقع میخواهیم خودمان را بکشیم. خیلی وقتها جدیشان نمیگیرند. خودشان را میکشند. تمام دردها تمام میشود؛ غصه بیکاری و بیپولی و سرکوفت بقیه. آخریناش همین ۴۰ روز پیش بود. پسر جوان تحصیلکرده و ورزشکار. قبلش هم یک خانم مسن بود. بچه و نوه داشت. او هم خودش را حلق آویز کرده بود. اصلاً یک سوم این قبرها که میبینید، خودشان را کشتهاند. اینجا آمار سکته هم بالاست. همهاش از غصه. نه کار هست و نه تفریح. مردم پنجشنبه و جمعه توی این گرما از دو بعدازظهر میآیند توی قبرستان مینشینند تا غروب، چون تفریح دیگری ندارند.»
بیشتر خودکشیکنندگان جوان بودهاند
در ایلام از هرکسی سؤال کنید، چند نفری را سراغ دارد که دست به خودکشی زدهاند. بالا بودن آمار خودکشی در این استان، بهانه پژوهشهای مختلف در این رابطه شده که نتایج حاصل از آنها، رابطه مثبت و معنیداری بین میزان خودکشی و نرخ بیکاری را در این استان نشان میدهد؛ استانی که از نظر موقعیت جغرافیایی، منزوی است و جزو کم برخوردارترین استانها به شمار میرود. رتبه اول ایلام در خودکشی در ایران و خودسوزی در دنیا، سبب اجرای طرح پژوهشی «مکانیابی خودکشی در استان ایلام» در چند سال گذشته شده است. هدف طرح این بود که با استفاده از اطلاعات خودکشیکنندگان ازقبیل سن، جنس، میزان تحصیلات، وضعیت تأهل، وضعیت اشتغال، وسیله مورد استفاده، نتیجه اقدام، محل سکونت، فصل، ماه و روز خودکشی، وضعیت دقیق خودکشی در استان ایلام در سطوح مختلف در قالب نقشه نشان داده شود. بر اساس نتایج حاصل از اجرای این طرح، بالاترین میزان خودکشی در شهرستانهای ایوان و درهشهر و پایینترین میزان هم در دهلران و مهران دیده شد. علی موسینژاد، عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی ایلام که از مجریان این طرح است در این باره میگوید: «میانگین سن اقدام به خودکشی در استان، ۲۵ سال است که البته در شهرستانهای ایلام، ایوان و آبدانان، میانگین سنی جوانتر است. میانگین تحصیلات اقدامکنندگان هم افزایش یافته تا جایی که حتی دارندگان مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و حتی پزشکی هم سهم عمدهای از اقدامها را به خود اختصاص میدهند.»
حساسیت این پدیده تا آنجا پیش رفت که امسال کمیته استانی بررسی وضعیت سلامت روان و پیشگیری از خودکشی در دانشگاه علوم پزشکی ایلام برگزار شد تا شاید راهکارهای مناسبی برای جلوگیری از این پدیده اندیشیده شود. دکتر علی دل پیشه، رئیس دانشگاه علوم پزشکی ایلام اطمینان میدهد که این دانشگاه، تمام توان و ظرفیت خود را برای اجرای سیاستهای ابلاغی وزارت بهداشت در زمینه سلامت روان به کار خواهد گرفت. همچنین در این راستا از توان و ظرفیت مراکزی همچون تحقیقات آسیبهای روانی و اجتماعی، دانشکده پزشکی و گروه روانشناسی و روانپزشکی دانشگاه برای تحقق اهداف مربوط به پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و روانی به کار گرفته خواهد شد تا از بروز خودکشی در استان پیشگیری شود.
محمدرضا مروارید، استاندار ایلام نیز با تأیید اینکه ایلام بالاترین نرخ خودکشی را در کشور دارد، میگوید: «افسردگی، دامنگیر جوانان ایلامی است. البته آمار خودکشی در سه سال اخیر کاهش داشته اما هنوز مواردی داریم.»
در شهرهای استان ایلام، در مهران و ملکشاهی و چرداول و سیروان، از هرکه در مورد خودکشی پرسیدم، گفتند برو ایوان. ایوان، شهر خوش آب و هوای استان با درختان بلوط که بیش از هرجای دیگر متراکم و پیوسته است، آنقدر قصههای غم انگیز دارد که آدم به خیالش هم نمیرسد روزهای شادی هم داشته است. تفریح برای جوانهای ایلامی یعنی همان چند ساعتی که دور هم جمع میشوند، حرفهایشان زود ته میکشد، خیره میشوند به مقابل. منظرههای تکراری، بیامید به آینده.
اعضای خانواده چهار آمریکایی زندانی در ایران که روز گذشته در جلسهای در کنگره شهادت دادند ، میگویند تهران از آنها برای گرفتن امتیازهای سیاسی و مالی استفاده میکند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از صدای آمریکا، روز سه شنبه کمیته فرعی مجلس نمایندگان میزبان اعضای خانواده آمریکاییهای زندانی در ایران بود.
بابک نمازی، برادر سیامک نمازی ۴۵ ساله و فرزند باقر نمازی ۸۰ ساله که حدود دو سال در زندان هستند، می گوید: «هر چه می شنوم روز به روز وحشت زده تر می شوم. تنها چیزی که می خواهم بازگشت سالم و فوری آن ها است، پیش از این که خیلی دیر شود. شرایط بردار و پدرم هولناک است».
بابک نمازی می گوید وقتی شنید محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، گفت پدرش «در زندان نیست، اما آزاد نیست که کشور را ترک کند.» شوکه شد چون این حرف «حقیقت ندارد».
فرزند عمر زاکا در جلسه شهادت در کمیته فرعی مجلس نمایندگان آمریکا گفت: «پدرم به دعوت ایران رفت ، با دعوت آنها. با مهمان چنین کاری نمی کنند.»
داگلاس لوینسون فرزند رابرت لوینسون گفت: «پدر من ۱۰ سال پیش در کیش ناپدید شد و تلویزیون پرس تی وی ایران اعتراف کرد که او اسیر ماموران ایرانی است.»
یک مقام ارشد وزارت خارجه آمریکا هفته پیش با مقام های ایرانی ملاقات کرد و خواستار آزادی آمریکایی های بازداشت شده از جمله زیو وانگ ، پژوهشگر دانشگاه پرینستون ، و رابرت لوینسون ، مامور سابق اف بی آی، شد.
پرزیدنت ترامپ در بیانیه هشدار آمیزی گفت اگر ایران تمام زندانی ها را آزاد نکرده و « گروگان گیری را به عنوان ابزار سیاست کشور » متوقف نکند « عواقب جدی » در انتظارش خواهد بود.
دولت آمریکا نمی خواهد یک آمریکایی دیگر متحمل سرنوشت رنج بار اوتو وارمبیر، دانشجوی آمریکایی، شود که پس از آزادی از زندان کره شمالی درگذشت.
حق امنیت از حقوق ذاتی و بنیادین بشر است که تأمین آن ابزاری برای تحقق دیگر حقوق انسانی میشود. امنیت گاه به معنای کیفیت، وضعیت و حالتی است که در آن رهایی از خطر، رهایی از تشویش و رهایی از خطر بیکاری آمده است و گاه امنیت به وضعیت مطمئن و امنی گفته میشود که شـخص در آن میتواند بـا آرامش زندگی کند.
محمد اولیایی فرد
برخی منابع نیز امنیت را حالت و احساس ایمنی داشتن یا چیزی که این احسـاس را به وجود میآورد، معنا میکنند. وجود عنصر خطر در تعریف امنیت بیانگر محوریت تهدید به عنوان بُعد مادی در شناسایی امنیت است. همچنین رهایی از تشویش و هراس در تعریف امنیت بیانگر بعد ذهنی آن است. به همین جهت میتوان امنیت را حالت یا وضعیتی معنا کرد که در آن فرد میتواند بدون هیچ خطر یا هراسی از آن، زندگی خود را با آسودگی خیال بگذراند. در واقع، همان اطمینان خاطری است که بر اساس آن افراد در جامعهای که زندگی میکنند، در حفظ حقوق مادی و معنوی خود بیم و هراسی نداشته باشند.
دوم: ابعاد امنیت
امنیت دارای دو وجه سلبی و ایجابی است اما وجه سلبی آن بطور سنتی بیشتر مورد توجه است زیرا معانی امنیت تهدید محورند و برای تأمین امنیت نیز باید این تهدیدات را از بین برد تا حداقل آن حاصل شود.
در واقع برای ایجاد امنیت گاه لازم است تا مجموعهای از اعمال سلبی تحقق یابد تا فرد در برابر تهدیدات و خطراتی که متوجه اوست مصونیت پیدا کند. در این صورت فرد ایمنی یافته و در وضعیت امن قرار میگیـرد. ممنوعیت شکنجه و مصونیت حریم از اقدامات سلبی برای ایجاد امنیت است. اما گاه با وجود مصونیت از خطرات و تهدیدات، امنیت به وجود نیامده و یـا حداقل فـرد آن را احسـاس نمیکند. این مسأله به خاطر آن است که خیلی اوقات، نبودن تهدیـد بـرای تـأمین امنیـت کـافی نیست و اعمالی ایجابی باید انجام شود تا امنیت به وجود آمده و توسط افراد احساس شـود.
دستگیری، محاکمه و مجازات متجاوزان به حقوق مردم، از جمله اعمال ایجابی اسـت که برای عموم مردم و به خصوص فردی که مـورد جنایـت واقع شـده، آرامـش خاطر میآورد. بنابراین برای تأمین امنیت، انجام اعمال سلبی و اعمال ایجابی ضرورت یکسانی دارد. از همین موضع میتوان وصفهای دیگری را بـرای امنیت انتـزاع کرد و آن، حداقلی و حداکثری بودن امنیت است. در امنیت حداقلی، مصونیت از تهدیدات و خطرات برای فـرد محقق میشود ولی در امنیت حداکثری علاوه بر اینکه مصـونیت بـرای هـدف امنیـت محقـق میشود، با عملکردی ایجابی نیز زمینه تهدیدات منتفی میگردد.
از سوی دیگر، امنیت دارای دو بعد عینی و ذهنی است که برای ایجاد آن تحقق این دو بعد ضرورری به نظر میرسد. برای بعد عینی امنیت میتوان به عدم بیماریهای واگیردار، کاهش آمار جرائم و مجرمین، رسانههای آزاد، شاخصههای مثبت اقتصادی و نبودن فقر و بیکاری مزمن و تامین اجتماعی قوی و کارآمد اشاره کرد. طبعاً وجود شاخصهای مثبت امنیت، بیانگر وجود عینی آن است، اما در موضـوع امنیـت، وجود بُعد ذهنی و در واقع همان احساس امنیت، امری جداییناپذیر از خود امنیت است.
با این حال، وجود بعد ذهنی امنیت، بسـیار سـیال و متغیر است و متغیرهای گوناگون و متعددی در به وجود آوردن آن دخیل هسـتند؛ از جمله این که تفاوتهای فردی انسانها مانند سن، جنسیت، سواد و سطح تحصیلات و موقعیتهای زمانی و مکانی افـراد، در تحقق و یا عدم تحقق احساس امنیت و وجود ذهنی آن مؤثرند .
سوم: حق امنیت در اسناد بینالمللی
در ماده ۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی را دارد.» در بند ۱ ماده ۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی نیز مقرر شده که «هر کس حق آزادی و امنیت فردی دارد. هیچ کس نباید تحت بازداشت و یا دستگیری خودسرانه قرار گیرد. هیچ کس نباید از آزادی خود محروم شود مگر در صورتی که قانون و مقررات آئین دادرسی حکم کند.» همچنین در ماده ۵ بند ۱ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر قید شده: «هر کس حق آزادی و امنیت شخصی دارد.» ماده نهم اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بیان میکند که «هیچ کس نمیتواند خودسرانه توقیف، حبس یا تبعید شود.»
از مجموعه این اسناد میتوان نتیجه گرفت که امنیت وضعیت مطلوبی است که در آن ضمن اطمینان خاطر از عدم تعرض به حقوق و آزادیهای فردی، زمینهای فراهم شده تا در فضایی منطقی، پیوسته این حقوق بهبود یابند. این نتیجهگیری از مضمون اسناد بینالمللی منطبق است با تعاریف حقوقی از امنیت که گفته میشود «امنیت عبارت است از اطمینان خاطری که بر اساس آن افراد در جامعهای که زندگی میکنند در حفظ جان، حیثیت و حقوق مادی و معنوی خود بیم و هراسی نداشته باشند.»
چهارم: حق امنیت در قانون اساسی ایران
از تعاریف مطرحشده درباره امنیت و شناسایی کلی آن در اسناد بینالمللی این نتیجه حاصل میشود که امنیت وضعیت مطلوبی است که در آن با اطمینان خاطر از عدم تعرض به حقوق و آزادیهای فردی شرایط بهرهمندی شایسته از حقوق فردی و زمینه ارتقاء آن فراهم شود. بنابراین محوریت امنیت بر پایهی عدم تعرض به حقوق و آزادیهای فردی و بهرهمندی و ارتقاء آن است که در امنیت فردی خلاصه میشود و همان مصونیت و تأمین حقوق فردی است.
به همین سبب در قانون اساسی ایران در بحث حقوق ملت، امنیت فردی بطور مستقل و مجزا مورد بحث قرار نگرفته بلکه از نظر قانون اساسی ایران امنیت به معنای فراهم بودن تمام حقوق فردی و اجرای آن در نظر گرفته شده. بنابراین از این منظر، امنیت فردی در گرو تأمین و تحقق همهی حقوق فردی است که همان پرهیز از ممنوعیتهای آن اعم از تعرض و تجاوز به حقوق فردی و نیز رشد و ارتقاء آنها یعنی رعایت مصونیتها و گسترش حقوق فردی است.
حقوق فردی که تحقق و ارتقاء آن تأمین امنیت محسوب میگردد، به حقهای مطلق (حقوق شخصی) و حقهای وابسته (حقوق اجتماعی) تقسیم میشود. منظور از حق مطلق به فرد، حقی است که بهعنوان یک شخص تعلق میگیرد و حقهای وابسته، حقهایی است که برای انسان بهعنوان عضوی از جامعه لحاظ میشود. حقوق شخصی افراد به دو بُعد مادی و معنوی و حقوق اجتماعی افراد نیز به دو حوزه مدنی و سیاسی تقسیم میشوند.
الف: حق امنیت در حقوق شخصی
۱- حقوق شخصی مادی
حفظ و رعایت حقوق شخصی جسمانی افراد بعنوان امنیت جسمانی از شاخصههای مهم تأمین امنیت فردی است. اصل بیست و دوم قانون اساسی در این مورد بیان میکند: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است؛ مگر در مواردی که قانون تجویز کند.»
احترام به حق حیات و منع تعرض به آن در موازین بینالمللی متعدد نیز پیشبینی شده است. در ماده ۳ اعلامیهی جهانی حقوق بشر در این مورد اینگونه آمده است؛ «هر کس حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی را دارد.» همچنین در بند ۱ ماده ۶ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی آمده است؛ «حق زندگی از حقوق ذاتی شخص انسان است، این حق باید به موجب قانون حمایت شود، هیچ فردی را نمیتوان خودسرانه (بدون مجوز) از زندگی محروم کرد.» در همین ارتباط، بند ۱ ماده ۲ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر مقرر میدارد؛ «حق حیات برای هرکس تحت حمایت قانون قرار دارد.»
بند الف ماده ۲ اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز اعلام میدارد: «زندگی موهبت الهی و حقی است که برای هر انسان تضمین شده است و بر همه افراد و جوامع و حکومتها واجب است که از این حق حمایت نموده و در مقابل هر تجاوزی علیه آنان ایستادگی کنند…» حق حیات مستلزم ضمانت اجراهای مدنی و کیفری است که در نظام حقوقی هر کشور باید مورد تأکید و احترام قرار گیرد؛ و تمام دولتها و حکومتها مکلف به صیانت و حفاظت از جان و زندگی اتباع خودند و پاسداری از این حق از وظایف اصلی حکومت بوده و بقای هر جامعه و اساس امنیت ملی و بینالمللی، وابسته با آن و فلسفه وضع و تصویب تمام قوانین جزایی در دنیا نیز، صیانت و حمایت از زندگی انسانها و مسایل مربوط به آن است.
از دیگر موارد حقوق شخصی جسمانی اصل سی و دوم است: «هیچکس را نمیتوان دستگیر کرد مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداکثر ظرف مدت بیست و چهار ساعت پرونده مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاکمه، دراسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.»
همچنین طبق اصل سی و هشتم قانون اساسی «هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع ست. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.» اصل سی و ششم نیز در این خصوص مقرر میدارد که «حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.»
در بند ۱ ماده ۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی نیز مقرر شده که «هر کس حق آزادی و امنیت فردی دارد. هیچکس نباید تحت بازداشت و یا دستگیری خودسرانه قرار گیرد. هیچ کس نباید از آزادی خود محروم شود مگر در صورتی که قانون و مقررات آئین دادرسی حکم کند.» ماده نهم اعلامیهی جهانی حقوق بشر نیز بیان میکند: «هیچ کس نمیتواند خود سرانه توقیف، حبس یا تبعید شود.»
تأمین نیازهای اساسی مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت، درمان، دراصل چهل و سوم حقی متفرع بر حق حیات است که جنبه ایجابی برای امنیت جسمانی دارد در حالی که عدم تعرض به جان و ممنوعیت شکنجه جنبه سلبی در امنیت جسمانی دارد.
۲- حقوق شخصی معنوی:
امنیت معنوی اشخاص در اصل سوم قانون اساسی تحت عنوان ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی و مبارزه با کلیهی مظاهر فساد و تباهی، طرد کامل استعمار، محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی و رفع تبعیضات ناروا مطرح شده است.
همچنین اصل نوزدهم نیز در خصوص برابری و مساوات بین همهی افراد به عنوان شاخصهای برای امنیت معنوی افراد، مقرر میدارد: «مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند، از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود.»
حفظ حریم خصوصی نیز در اصل بیست و پنجم، دربردارندهی امنیت معنوی اشخاص است. این اصل بیان میدارد: «بازرسی و نرساندن نامهها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشای مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هر گونه تجسس ممنوع است مگر به حکم قانون.»
بر اساس ماده ۱۲ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی: «احدی در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات خود نباید مورد مداخلههای خودسرانه واقع شود و شرافت و اسم و رسمش نباید مورد حمله قرار گیرد، هر کس حق دارد که در مقابل این گونه مداخلات و حملات، مورد حمایت قانون واقع شود.»
ماده ۸ کنوانسیون اروپایی حمایت از حقوق بشر نیز ضمن اشاره به حق برخورداری افراد از امنیت زندگی خصوصی و خانوادگی، اقامتگاه و ارتباطات (مکاتبات و مخابرات) قدرت عمومی را از هرگونه مداخلهی خودسرانه نسبت به زندگی خصوصی افراد بر حذر میدارد، مگر به موجب قانون و در جهت حفظ نظم عمومی، امنیت ملی، سلامت و اخلاق حسنه و رفاه اجتماعی و یا حمایت از حقوق دیگران باشد.
احترام به دین و آئین مسلمین و سایر ادیان و رعایت حقوق انسانی کسانی که متدین به هیچ دینی نیستند در اصول ۱۲ ، ۱۳ و ۱۴ قانون اساسی، از دیگر موارد امنیت معنوی اشخاص است. اصل دوازدهم میگوید: «مذاهب دیگر اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاه ها رسمیت دارند.»
طبق اصل سیزدهم: «ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند.» اصل چهاردهم نیز میگوید که «دولت جمهوری اسلامی ایران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غیر مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی عمل نمایند و حقوق انسانی آنان را رعایت کنند.»
حق تابعیت و ممنوعیت سلب آن مگر با تقاضای فرد در اصل ۴۱ ، ممنوعیت سلطهی بیگانگان در اصل ۱۵۳ و نیز مصونیت حیثیت افراد در اصل ۲۲ و ممنوعیت تفتیش عقاید در اصل ۲۳، در مجموعهی امنیت معنوی افراد قرار دارد.
اصل بیست و دوم میگوید: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند. اصل بیست و سوم: تفتیش عقاید ممنوع است و هیچکس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.»
ممنوعیت هتک حرمت و شکنجهی افراد نیز داخل در امنیت معنوی افراد است.
مطابق اصل سی و هشتم «هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است. اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات میشود.»
اصل سی و نهم نیز بیان میدارد که «هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.» لازم به ذکر است که شکنجه یا مواردی مانند محو استعمار ، استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی و تبعیضات ناروا هر چند آثار و لوازم مادی دارند و در مباحث امنیت جسمانی یا حقوق اجتماعی قابل طرح هستند، اما از آنجا که این امور مخالف و مغایر حیثیت ، کرامت و شخصیت معنوی افراد محسوب میشوند، لذا در بحث امنیت معنوی اشخاص نیز قابل طرحاند.
در ماده ۵ اعلامیهی جهانی حقوق بشر آمده است: «احدی را نمیتوان تحت شکنجه یا مجازات یا رفتاری قرار داد که ظالمانه و یا بر خلاف انسانیت و شؤون بشری یا موهن باشد.» یعنی شکنجه و رفتار تحقیرآمیز که موجب بیحیثیتی و بیحرمتی به شخص شود یا حیثیت و آبروی او را صدمه برساند، ممنوع است.
همچنین در ماده ۴ اعلامیهی اسلامی حقوق بشر در مورد حفظ حرمت و حیثیت یک انسان در دوران زندگی و پس از مرگ اینگونه اشاره شده است: «هر انسان حرمتی دارد و میتواند از شهرت خود در زندگی یا پس از مرگ پاسداری نماید، دولت و جامعه موظفاند که از پیکر و مدفن او پاسداری کنند.» و نیز ماده ۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی در این مورد اینگونه حکم میکند: «هیچ کس را نمیتوان مورد آزار و شکنجه و یا مجازاتها یا رفتاریهای ظالمانه یا خلاف انسانی قرار داد. مخصوصاً قرار دادن یک شخص تحت آزمایشهای پزشکی یا عملی بدون رضایت آزادانه او ممنوع است.»
لازم به ذکر است که احترام به دین و آئین مسلمین و سایر ادیان و رعایت حقوق انسانی کسانی که متدین به هیچ دینی نیستند، رشد فضایل اخلاقی، برابری و مساوات و حفظ حریم خصوصی و خانواده، از جنبههای ایجابی امنیت معنوی افراد است و ممنوعیت هتک حرمت و شکنجه یا مواردی مانند محو استعمار، استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی و تبعیضات ناروا، ممنوعیت استراق سمع، تفتیش عقاید و نفی سلطهی بیگانگان از موارد سلبی امنیت معنوی اشخاص است.
ب: حق امنیت در حقوق اجتماعی
۱- حقوق اجتماعی مدنی:
مصونیت اموال و ممنوعیت تعرض به آن به عنوان یکی از موارد امنیت اجتماعی – مدنی در اصل ۲۲ قانون اساسی مورد پیشبینی قرار گرفته است. اصل بیست و دوم «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز کند.»
مالکیت خصوصی نیز در اصل ۴۷ قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است. اصل چهل و هفتم میگوید: «مالکیت شخصی که از راه مشروع باشد محترم است. ضوابط آن را قانون معین میکند.» مالکیت اموال از جمله حقوق خصوصی افراد محسوب شده که در حقوق موضوعه همراه با احترام و تأکید است. مالکیت اموال از جمله حقوق و ضروریات اجتنابناپذیر حیات افراد بشر است. با این حال، مالکیت از حقوق اجتماعی مدنی اشخاص است که تضمین آن از وظایف اساسی دولت است و صاحب یا مالک آن نسبت به مال یا مایملک خود حق هرگونه تصرف و انتفاع را در چهار چوب قانون دارد.
در اسناد بینالمللی نیز به حق مالکیت پرداخته شده است. بر اساس ماده ۱۷ اعلامیهی جهانی حقوق بشر: «۱) هر شخص، منفرداً یا به طور جمعی حق مالکیت دارد. ۲) احدی را نمیتوان خودسرانه از حق مالکیت محروم نمود.»
همچنین به موجب ماده ۱۵ اعلامیه اسلامی حقوق بشر: «الف) هر انسانی حق مالک شدن از راههای شرعی را دارد و میتواند از حقوق مالکیت به گونهیی که به خود و یا دیگران و یا جامعه ضرر نرساند، برخوردار باشد و نمیتوان مالکیت را از کسی سلب کرد؛ مگر بنا بر ضرورت حفظ منافع عمومی و در مقابل پرداخت غرامت فوری و عادلانه. ب) مصادره اموال و ضبط آنها ممنوع است مگر بر طبق احکام شرع (قانون).»
داشتن شغل یکی دیگر از ضروریات اجتنابناپذیر حیات افراد بشر است زیرا تأمین نیازهای زندگی لازمهی حیات انسان بوده و مستلزم کسب درآمد و داشتن شغل مناسب و مطمئن و درآمدزا برای تأمین این نیازها است. به همین جهت امنیت شغلی عبارت است از داشتن اطمینان خاطر از بابت شغل مناسب و حفظ و استمرار آن است. اصل بیست و هشتم در مقام بیان امنیت شغلی در مجموعهی امنیت اجتماعی مدنی اشخاص، بیان میکند: «هر کس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست، برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون، برای همه افراد امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی را برای احراز مشاغل ایجاد نماید.» طبق ماده ۲۳ اعلامیهی جهانی حقوق بشر: «هر کس حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه انتخاب نماید، شرایط منصفانه و رضایتبخش برای کار خواستار باشد و در مقابل بیکاری مورد حمایت قرار گیرد» و در میثاق بینالمللی حقوق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی (ماده ۶) مورد توجه قرار گرفته است.
در اصل ۲۲ قانون اساسی امنیت نهتنها شامل جان، مال و حیثیت فرد است بلکه شامل مسکن او نیز میشود. مسکن شخص از هرگونه تعرض، مصون است. مسکن از موارد امنیت شخصی افراد است که عبارت است از محل سکونت و آرامش روزمره افراد و خانواده آنها که باید بتوانند در آن با امنیت خاطر و با فراغت زندگی و استراحت کنند. بنابراین، این شرایط وقتی محقق می گردد که علیالاصول باید از هرگونه تعرض مصون بوده باشد همچنین داشتن مسکن مناسب نیز از حقوق اجتماعی مدنی است که از موارد امنیت شخصی افراد محسوب میشود.
طبق اصل سی و یکم «داشتن مسکن متناسب با نیاز، حق هر فرد و خانواده ایرانی است. دولت موظف است با رعایت اولویت برای آنها که نیازمندترند به خصوص روستانشینان و کارگران زمینهی اجرای این اصل را فراهم کند.» از این اصل نیز برای آزادی اقامتگاه بعنوان حق اجتماعی مدنی یاد میشود.
در اسناد بینالمللی، مداخله خودسرانه نسبت به اقامتگاه افراد را اینگونه ممنوع اعلام میدارد: «۱) هیچکس نباید در زندگی خصوصی و خانواده و اقامتگاه یا مکاتبات مورد مداخلات خودسرانه (بدون مجوز) یا خلاف قانون قرار گیرد و همچنین شرافت و حیثیت او نباید مورد تعرض غیر قانونی واقع شود. ۲) هر کس حق دارد در مقام اینگونه مداخلات یا تعرضها از حمایت قانون برخوردار گردد.» (ماده ۱۷ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی) و در اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز در ماده ۱۸، جزء ج اینگونه بیان شده است؛ «مسکن در هرحالی حرمت دارد و نباید بدون اجازه ساکنین آن یا بصورت غیرمشروع وارد آن شد و نباید آن را خراب یا مصادره کرد یا ساکنینش را آواره نمود.»
امنیت اقامت در معنای کلی حق رفت و آمد و انتخاب مسکن عبارت است از اینکه شخص، هر وقت که بخواهد بتواند در داخل یک کشور رفت و آمد کند و در هر محلی که مایل باشد، سکونت اختیار کند و نیز بتواند هر موقع که بخواهد آن کشور را ترک کند یا به کشور خود بازگردد، هیچ مانعی نتواند این حق را از او سلب کند، امنیت محل اقامت یکی از حقوق اجتماعی مدنی است تا انسان بتواند مناسبترین محل را با ابتکار و سلیقه خود برگزیند و از مواهب و امتیازات آن در حدود قانون برخوردار باشد. بنابراین، هر کس باید از امنیت اقامت برخوردار باشد تا کسب اجازه قبلی اقامتگاه خود را انتخاب کند و یا آن را تغیر دهد و در آن رفت و آمد کند.
اصل سی و سوم در خصوص امنیت اقامت بیان میدارد: «هیچکس را نمیتوان از محل اقامت خود تبعید کرد یا از اقامت در محل مورد علاقهاش ممنوع یا به اقامت در محلی مجبور ساخت، مگر در مواردی که قانون مقرر میدارد.»
در بند۲ ماده ۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر آمده است: «هر کس حق دارد هر کشوری و از جمله کشور خود را ترک کند یا به کشور خود باز گردد.» این ماده تأکید بر آزادی اقامت افراد دارد و بندهای ۲ و ۴ ماده ۱۲ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی به همین موضوع اشاره کرده است. بند ۱ ماده ۸ کنوانسیون اروپایی حقوق بشر حق برخورداری افراد از احترام به محل اقامت را یادآور شده است.
آموزش و بالا بردن سطح آگاهیهای عمومی و رفع تبعیضات ناروا در اصل ۳، حقوق فرهنگی زبان و خط ملی و قومی در اصل ۱۵ ،سلامت محیط زیست در اصل ۵۰ ، اداره امور محلی در اصل ۱۰۰ و حق دادخواهی در اصل ۳۴ نیز از حقوق اجتماعی مدنی اشخاص محسوب میشود که تحقق آنها موجب تأمین امنیت افراد میگردد.
۲- حقوق اجتماعی سیاسی:
محو هرگونه استبداد و خودکامگی و انحصارطلبی، تأمین آزادیهای سیاسی و اجتماعی در حدود قانون، مشارکت عامهی مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در اصل سوم قانون اساسی از حقوق اجتماعی سیاسی افراد محسوب میشود. همچنین آزادی بیان و مطبوعات در اصل ۲۴ که مقرر میدارد «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند» و آزادی احزاب در اصل ۲۶ و حق تشکیل اجتماعات در اصل ۲۷ از حقوق اجتماعی سیاسی افراد است که تحقق آن موجب تأمین امنیت فردی میشود.
اصل بیست و ششم «احزاب، جمعیتها، انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط به این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساس جمهور اسلامی را نقض نکنند. هیچکس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.» اصل بیست و هفتم «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.»
حق تعیین سرنوشت در اصل ۵۶ از طریق شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، اصل ۶۲ و انتخابات مجلس خبرگان، اصل ۱۰۸ و انتخابات ریاست جمهوری اصل ۱۱۴ و نیز بازنگری و اصلاح قانون اساسی در اصل ۱۷۷، از حقوق اجتماعی سیاسی محسوب میشود.
نتیجه اینکه همهی حقوق فردی که تحت عنوان حقوق شخصی افراد اعم از مادی و معنوی و حقوق اجتماعی افراد اعم از اجتماعی مدنی و اجتماعی سیاسی مطرح شد، متعلق به حق امنیت افراد در عرصههای مختلف است. بنابراین از این منظر امنیت فردی در گرو تأمین و تحقق همهی حقوق فردی است که همان پرهیز از ممنوعیتهای آن اعم از تعرض و تجاوز به حقوق فردی و نیز رشد و ارتقاء آنها یعنی رعایت مصونیتها و گسترش حقوق فردی است.
پنجم: ضمانت اجرای امنیت در قانون اساسی ایران
قانون اساسی ایران در بحث تضمین حقوق و امنیت فردی به موضوع حاکمیت قانون در قانونگذاری و اقدامات قضایی توجه کرده است.
۱- حاکمیت قانون در قانونگذاری:
تضمین حقوق و امنیت فردی از طریق حاکمیت قانون در قانونگذاری بدین معناست که قانونگذار حق محدود کردن یا استثناء نمودن آزادیها و حقوق فردی که در قانون اساسی آمده را ندارد اصل نهم قانون اساسی در این مورد مقرر میدارد «در جمهوری اسلامی ایران آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت اراضی کشور از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حفظ آنها وظیفهی دولت و آحاد ملت است. هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادیهای مشروع را، هر چند با وضع قوانین و مقررات، سلب کند.» بنابراین قوانین مربوط حقوق مدنی و سیاسی افراد که قیودی بیش از قیود و محدودیتهای قانونی اساسی دارند، در مغایرت با قانون اساسی قرار دارند.
۲- حاکمیت قانون در قضاوت:
در پرتو قانون اساسی ، قوانین آئین دادرسی مدنی و کیفری و سایر قوانین قضایی وظیفه قانونی کردن فرایند قضاوت را برای دستیابی به عدالت بر عهده دارند. از آنجا که مهمترین ضمانت اجرا در نظریهی حاکمیت قانون، نظارت قضایی است به همین جهت این نوع نظارت در قانون اساسی به عنوان مهمترین تضمین برای امنیت فردی پذیرفته شده است؛ زیرا در اصل سی و چهارم مقرر میدارد: «دادخواهی حق مسلم هر فرد است و هر کس میتواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید. همه افراد ملت حق دارند اینگونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچکس را نمیتوان از دادگاهی که به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع کرد.» بنابراین یکی از گامهای مهم قانون اساسی برای تضمین حقوق فردی دادخواهی و لوازم حقوقی مربوط به آن است. حاکمیت قانون در قوه قضائیه اقتضاء میکند که اجرای قانون در ساختار قوه قضائیه بنابر اصل ۱۵۹ و در فرایند قضاوت و احکام قضایی بنابر اصول ۱۶۶ و ۱۶۷ الزامی باشد.
با این وصف حاکمیت قانون در قوه قضائیه فرایند امنیت قضایی را به دنبال دارد زیرا امنیت قضایی مفهومی است که بیشتر متوجه نهاد و دستگاه قضایی است و مؤلفههای امنیت قضایی در مواجهه با ساختار، وظایف و عملکرد قانونی دستگاه قضایی به دست میآیند. در اصول قانون اساسی حاکمیت قانون در قوه قضائیه و فرایند امنیت قضایی قابل ملاحظه است. مطابق اصل ۲۲ قانون اساسی «هیچکس را نمی توان دستگیر کرد، مگر به حکم و ترتیبی که قانون معین میکند». قانون، هم موارد دستگیری مجرمان یا متهمان را تعیین کرده و هم ترتیب دستگیری آنان را مشخص نموده است. از این رو، نهاد قضایی تنها در چارچوب قانون میتواند برخی از حقوق و آزادیهای فردی را به نام حفظ امنیت یا آزادی محدود سازد. همچنین قانون اساسی در مورد نحوه برخورد با متهمان و مجرمان نیز مسأله رعایت احترام و حقوق فردی را مورد توجه قرار داده است و رعایت حقوق مجرمان و متهمان را نیز لازم شمرده است.
همچنین مطابق اصول ۱۵۶ تا ۱۵۹ این قانون، دادگستری محل تظلمات عمومی است و نظارت بر حسن اجرای قوانین و تحقق عدالت بر عهده این نهاد است. به موجب قانون اساسی، محاکمات و مجازات باید علنی باشد، مگر در موارد استثنایی که قانون مقرر میکند. برابر اصل ۱۶۶ قانون اساسی، احکام دادگاهها باید مستند به مواد و قانون و اصولی باشد که بر اساس آن حکم صادر شده است.
اصل ۱۶۷ این قانون میگوید: «قاضی موظف است حکم هر دعوا را جستجو کند و به هیچ بهانهای نمیتواند از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع کند». مطابق اصل ۱۶۹ که اصل قانونی بودن جرم و مجازات است، هیچ فعل یا ترک فعلی به استناد قانون مؤخر، جرم به حساب نمیآید و در اصل ۱۷۱ قانون اساسی نیز جبران خسارت مادی و معنوی ناشی از این اشتباه قاضی، پیشبینی شده است.
بنابراین امنیت قضایی مطابق قانون اساسی صرف نظر از نژاد، مذهب، ملیت، رنگ، جنسیت از حقوق فردی بشمار میرود که بر اساس اصل ۱۵۶، توسط قوه قضائیه پشتیبانی میشود که با مصونیت، تأمین و ارتقاء آن امنیت فردی تحقق مییابد.
شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور درخواست دادرسی آرش صادقی و گلرخ ایرایی را رد کرد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، درخواست اعاده دادرسی آرش صادقی و همسرش گلرخ ایرایی که هم اکنون در حال گذراندن محکومیت خود در زندان اوین هستند، از سوی شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور به ریاست «نیازی» رد شد.
لازم به ذکر است قاضی «نیازی» پیشتر مسئول رسیدگی به پرونده قتلهای زنجیره ای بوده است.
آرش صادقی زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که در پی اعتصاب غذاهای طولانی مدت به بیماریهای عدیدهای مبتلا گردیده، همچنان در وضعیت نامساعد جسمی بسر میبرد.
آرش صادقی، زندانی سیاسی، پس از اعتصاب غذا، وزن وی به ۵۰ کیلوگرم کاهش پیدا کرده و کلیه راست او تا ۷۰% و کلیه چپ نیز تا ۲۰% از بین رفته است؛ قلب وی نیز در زمان اعتصاب غذا دچار آریتمی و همچنین به دلیل ابتلا به آسم باید روزانه سه بار از اسپری تنفسی استفاده کند.
در حالی پرونده آرش صادقی، فعال سیاسی و همسرش گلرخ ابراهیمی در شعبه ۳۳ دیوان عالی کشور را طی نمود که پرونده و حکم صادرشده بر اساس یک پرونده پر از نقص بوده است.
در پرونده آرش صادقی، فعال دانشجویی که یکی از اتهامات وی فعالیتهای شش سال پیش در دانشگاه علامه طباطبایی بوده است؛ اتهامی که باعث اخراج وی از دانشگاه نیز شده بود. بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی اعلام میدارد هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سرحدات خواه شفاهاً یا بهصورت نوشته یا چاپ یا بهصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود میباشد.
لازم به یادآوری است چندی پیش، بر اساس دیدار وی با مسئولین وزارت علوم به وی اعلام شد: «استعلامی که از نهادهای امنیتی برای بازگشت شما گرفتهشده منفی بوده و اعلام کردن شما صلاحیت ادامه تحصیل ندارید.»
در این پرونده در اتهامی بهعنوان «گروهک آرش صادقی» اسامی ۲۰ تن از فعالین از گرایشها مختلف آمده است که به استناد دفاعیه آرش صادقی، وی حتی با برخی از آنها حتی یک دیدار هم نداشته است.
اتهام دیگری که آرش صادقی بر اساس آن حکم ۱۵ ساله خود را گرفته است، شرکت در تجمعات در برابر زندان اوین بوده که از سوی شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی و شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، به ریاست قاضی پورعرب، جرم شناختهشده است؛ درحالیکه در اصل ۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی بهصراحت تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح و بهشرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد، آزاد شمردهشده است.
لازم به ذکر است حتی برای آرش صادقی احضاریهای جهت برگزاری جلسه دوم دادگاه از طرف شعبه ۱۵ ارسال نشده بوده است.
دادگاه تجدیدنظر این فعال سیاسی در یکم دیماه ۹۴ در شعبه ۵۴ به ریاست «بابایی» بود اما تائید حکم شخصاً توسط ریاست شعبه قاضی «پورعرب» انجام میگیرد. به نظر میآید فشار مسئولین امنیتی باعث تائید حکم توسط رئیس شعبه شده باشد.
در شعبه موردبحث در حالی برای گلرخ ابراهیمی حکم صادر میشود که این فعال مدنی در بیمارستان تحت عمل جراحی قرارگرفته بود و امکان دفاع از خود را نداشته است.
اطلاعات سپاه پاسداران در اقدامی دیگر پروندهای برای وکیل این دو فعال مدنی – سیاسی «پیمان حاج محمود عطار» تشکیل میدهد به اتهام «قبول وکالت» و این امر باعث ابطال وکالت این وکیل دادگستری میشود.
آرش صادقی، فعال سیاسی و دانشجوی اخراجی دانشگاه علامه طباطبایی به همراه همسرش گلرخ ابراهیمی در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ توسط قرارگاه ثارالله اطلاعات سپاه بازداشت و یکم دیماه سال جاری در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام «اجتماع و تبانی علیه نظام»، «توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی»، «تبلیغ علیه نظام» و «تشکیل گروه غیرقانونی» و همسرش به اتهام «توهین به مقدسات» و «تبلیغ علیه نظام» به ترتیب به پانزده سال حبس و شش سال حبس محکوم شدند.
پیشتر نیز در جریان مراجعه مأموران امنیتی به خانه مادر آرش صادقی برای بازداشت پسرش در سال ۱۳۸۹، مأمورین با واردکردن ضربهای به سر مادر وی باعث خونریزی مغزی شده که مادر این فعال دانشجویی پس از چند روز بستری بودن در بیمارستان درگذشت. لازم به توضیح است، پزشک بیمارستان علت مرگ را ایست قلبی تشخص میدهد اما با گذشت چهار ماه پس از مرگ، پزشک قانونی علت مرگ را «اصابت سر به شیء سخت» اعلام کرده است که باعث خونریزی داخلی و بعد ایست قلبی شده است.
با تغییر نسل به نظر میآید که توجیهات گذشته در مورد اجباری بودن حجاب (سنت و غیرت)، گروههایی از زنان حتی اعضای خانوادهٔ روحانیون و اسلامگرایان نزدیک به آنها را قانع نمیسازد. از همین جهت دستگاه تبلیغاتی حکومت به توجیهات غریب، شگفتانگیز و مغالطهآمیزی برای اعمال حجاب اجباری متمسک میشود.
این توجیهات را به شش گروه توجیهات شرعی، پزشکی، روانپزشکی، اجتماعی، زیباییشناختی و حقوقی میتوان دستهبندی کرده و مورد انتقاد قرار داد.
مجید محمدی
دستور الهی
این توجیه از جمله توجیهات شرعی یا دینی است که هنوز برای بخشهایی از جامعه که تفاوت میان اسلام (دین غیردولتی) و اسلامگرایی (دین دولتی) را متوجه نیستند کار میکند. روحانیون شیعه (بجز چند روحانی بسیار نادر که در سطوح عالیتر دیوانسالاری دینی حضوری ندارند) بر این باورند که بر اساس دستورات شریعت و قرآن حجاب باید توسط همه زنان در جامعهای که اکثریت آن را مسلمانان تشکیل میدهند و قدرت نیز به دست آنان است اجباری باشد. آنها دستور حجاب را صرفاً متوجه زنان مسلمان و باورمند نمیدانند. از این جهت حتی غیر مسلمانان ساکن و غیر مسلمانان مسافر و زنان مسلمانی که به حجاب باور ندارند باید حجاب را رعایت کنند و در غیر این صورت باید مجازات شوند. از نگاه آنها حجاب چیزی شبیه به ضرورت دین است که در هر صورت باید اعمال شود و اگر حکومت دینی آن را اعمال نکند حکومت دینی نیست. از این جهت نمیگذارند مسلمانی که بدان اعتقاد ندارد آزاد باشد و به مسیر خود برود.
اما اگر حجاب زنان دستور الهی است طبعاً تنها کسانی که به آن خدا و دستوراتش باور دارند باید آن را رعایت کنند و اگر نکنند مرتکب گناه شدهاند و همان خدا آنها را به طریقی که صلاح بداند مجازات میکند. خداوند مسلمانان کجا به تک تک مسلمانان وکالت داده که گناهکاران را مجازات کنند؟ جمهوری اسلامی البته همه گناهان را به جرم تبدیل کرده و در مقام خدایی نشسته است.
صدور اشعه
این توجیه ظاهراً پزشکی را برای اصل حجاب به اولین رئیس جمهور در جمهوری اسلامی یعنی ابوالحسن بنیصدر نسبت میدهند. گرچه نویسنده، خود این سخن را از وی شنیده اما وی در سالهای اخیر منکر آن شده است. در هر صورت گوینده کمتر از اصل سخن اهمیت دارد. بنا به این دیدگاه، اشعهای از موی زنان ساطع شده و مردان را تحت تأثیر قرار میدهد و آنها را از حالت عادی خارج میکند. کسانی که بخواهند حجاب را اجباری کنند یک گزارهٔ دیگر یعنی مسئولیت دولت در سلامت جامعه را بدان میافزایند.
روایت دیگر اشعهای برای توجیه حجاب آن است که اشعهای از چشمان مرد ساطع میشود که تنها حجاب مانع رسیدن آن به زن میشود. زنان برای حفاظت خود از این اشعه باید خود را بپوشانند. اجباری شدن حجاب نیز برای اطمینان از حفاظت زنان در برابر این مخاطره (نگاه سادهٔ مردان به زنان) است. مشکل این نظر آن است که اگر این اشعه وجود دارد چرا صورت و دستها و کف پاهای زن میتواند پوشیده نباشد. مشکل دیگر در معرض این اشعه قرار گرفتن زنان در برابر مردان محرم خود است مگر آن که فرض کنیم تنها اشعهٔ چشم مردان در مواجهه با زنان غیر محرم تولید میشود. با چند من سریشم نیز نمیتوان این توجیه را به علم و دانش و حفاظت و سلامتی ربط داد.
«رعایت حقوق دیگران»
این سنخ از توجیهات (ظاهراً) حقوقی برای اعمال حجاب اجباری با زور دولت از شگفتانگیزترین آنهاست چون با وقاحت تمام حجاب اجباری و نقض حقوق زنان در انتخاب پوشش را با منطق آزادی و رعایت حقوق دیگران توجیه میکند: «موضوعی که باعث شده است من شخصاً از اجباری بودن حجاب حمایت کنم به منطقی بر میگردد با محوریت «حقوق دیگران» که حتی در لیبرالیسم هم به آن تأکید شده است… بیحجابی… یا هر اقدامی که باعث شود سعادت انسانی دیگر از جامعه به خطر بیفتد یا کانون خانواده تضعیف شود، ممنوع است چرا که آزادی نباید «حقوق دیگران» را سلب کند. پس همانطور که حکومت به عنوان مثال وظیفه دارد اجازه ندهد مواد غذایی آلوده در جامعه توزیع شود چون سلامت دیگران لطمه میخورد، وظیفه دارد اجازه ندهد، فضای عمومی جامعه آلوده شود چون سعادت دیگران لطمه میخورد.» (مدیر مسئول روزنامه خراسان، خراسان، ۲۵ تیر۱۳۹۵)
با این منطق هیچ حقی باقی نمیماند چون همیشه کسانی پیدا میشوند که آزادیهای برخی افراد را آلودهکنندهٔ فضای جامعه میدانند. از نگاه مسلمانان برخی از انسانها نجس هستند و نفس وجود آنها آلودهکنندهٔ جامعه است و با همین منطق آنها را از میان میبرند. این هم حتماً به معنای آزادی لیبرال است. هیچ تحقیق علمی نشان نمیدهد تحکیم خانواده منوط به حجاب زنان است مگر آن که خانواده را فقط خانوادهٔ روحانیون و پیروان آنها بدانیم.
زیبایی برای پستو
این توجیه، وجه ظاهراً زیباییشناسانه دارد. این توجیه برای حجاب (به اضافه قدرت- برای حجاب اجباری) میگوید زیبایی زن باید در پس پرده و اختصاصی باشد تا بکر و دستنخورده باقی بماند و مورد سوء استفادهٔ دیگران قرار نگیرد. در این منطق زن نباید شیء جنسی در خیابان و محیط کار بلکه باید فقط کالای جنسی در اندرونی برای مالکش باشد. زنان در این منطق اصولاً باید از عرصهٔ عمومی حذف شوند مگر در گونی و پشت دیوار. البته اگر سهمی از درآمدهای نفتی به مرد خانواده برسد نیازی به کار زن نیست و میتوان با شل کردن سر کیسه، زن اندرونی را تا حدی راضی نگاه داشت.
ممانعت از تجاوز و سوء استفاده جنسی
این توجیه وجه اجتماعی دارد. بر اساس این توجیه هر گونه سوء استفادهٔ جنسی از زنان و دختران (حتی کودکان شش و هفت ساله) ناشی از پوشیده نبودن آنها و تحریک شدن مردان است. برای پیشگیری از این امر زنان هم باید حجاب داشته باشند و هم از اختلاط با مردان پرهیز کنند. اسلامگرایان و روحانیون حکومتی هر گونه تعرض به زنان را به عدم رعایت حجاب توسط آنها و اختلاطشان با مردان نسبت میدهند، چه تجاوز جنسی به دختران در یک باغ در اصفهان و چه سوء استفاده از یک دختر هفت ساله و کشته شدن وی.
از این نگاه، حکومتی که مدعی است امنترین دولت جهان است و همه باید امنیت را از آن فرا گیرند هیچ مسئولیتی برای امنیت جامعه احساس نمیکند. در این منطق همیشه قربانی ملامت میشود و نه متجاوز.
ممانعت از افسردگی و استرس
این توجیه تلاش میکند خود را علمی و مبتنی بر روانپزشکی بنمایاند. روزنامهها، سایتهای اینترنتی و شبکههای مجازی حکومت در ایران برای تبلیغ حجاب پیوسته این نکات را تکرار میکنند که «بیحجابی موجب افسردگی است» یا «بیعفتی افسردگی به دنبال دارد» یا «افزایش افسردگی از پیامدهای بیحجابی است.» این گزارهها در برابر سخنان برخی از مخالفان حجاب گفته میشود که گفتهاند حجاب افسردگی میآورد. مشکل طرف قبل آن است که با این استدلال از اجباری بودن حجاب دفاع میکند و نه اصل آن.
حتی در سمینارهای ظاهراً علمی (با دعوت از پزشکان حزباللهی) تربیتشدگان «دانشگاههای اسلامی» میگویند نگاه مردان به زنان بیحجاب آنها را دچار استرس میکند: «دیدن جنس مخالف که پوشش نامناسبی دارد برای آقایان میتواند استرسآفرین باشد؛ و برای زنان نیز شنیدن صدای جنس مخالف استرسزا است… وقتی فردی عفاف را رعایت نمیکند خودش را در معرض استرس قرار میدهد.» (عضو هیئت علمی مرکز تحقیقات علوم اعصاب دانشگاه بقیهالله، ایرنا ۱۹ تیر ۱۳۹۶)
این بدین معناست که مردان همه بیماری جنسی دارند و میخواهند همهٔ زنان بیحجاب را از آن خود کنند اما نمیتوانند و به همین دلیل استرس میگیرند. بدین ترتیب تمام امور زیبای عالم را باید نابود یا پنهان کرد (از ساختمان و خودرو و وسایل زیبای خانه تا گلهای باغها و دریاچهها و کوهها) چون کسی که آنها را میبیند خواهان مالکیت آنها میشود و چون نمیتواند صاحب آنها شود افسرده یا دچار استرس میشود. گذشته از این آیا استرس گرفتن مردان در برابر زنان ناشی از جداسازی از سن شش سالگی نیست؟ آیا وقت آن نرسیده است بسیجیانی که امروز عنوان دکتر و پزشک دریافتهاند در باب جوامعی که نمیشناسند سکوت پیشه کنند؟
وضعیت بند نوجوانان زندان مرکزی زاهدان “بد” گزارش شده است.
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، بنابرگفته زندانیانِ بند ۲ زندان مرکزی زاهدان به خانواده هایشان وضعیت بند “بد و نامناسب” است.
بند ۲ زندان زاهدان که نوجوانان در آن نگهداری می شوند “دارای ۹ سرویس بهداشتی است که دستکم ۵ سرویس آن خراب است، آب سردکن این بند نیز نزدیک به دو ماه هست که خراب است نماز خانه آن نیز دو کولر دارد که هر دو کولر آن خراب هستند و کل بند ۲ با ۲۲۰ زندانی تنها ۳ کولر دارد که هر ۳ کولر هم خراب هستند”.
همچنین گزارش شده که از ۸ کابین تلفن ۲ کابین خراب و قابل استفاده نیستند.
به گفته خانواده زندانیان با وجود پیگیری های فرزندانشان برای رفع کاستی ها و مشکلات این بند مسئولین به زندانیان گفته اند که:” خودتان برای تعمیرات پول جمع آوری کنید و هم برای تعمیر کارگری کنید”.
دادگاه تجدید نظر دو زندانی سیاسی بلوچ را با تقلیل حکم اولیه، مجموعا به 40 سال زندان و 155 میلون تومان جریمه محکوم کرد.
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، عبدالوحید هوت معروف به حمید و زبیر هوت که محکوم شده اند به رای صادره خود اعتراض کردند که پس از اعتراض با تقلیل حکم قبلی عبدالوحید هوت به 15 سال زندان و 55 میلیون جریمه و زبیر هوت به 25 سال زندان و100میلیون جریمه مواجه شدند.
عبدالحمید هوت 11 اردیبهشت 92 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه در چابهار بازداشت شد و هم پرونده وی زبیر هوت نیز هفت ماه بعد از وی در چابهار بازداشت شد.
دادگاه بدوی این دوزندانی در سال 93 در شعبه یک دادگاه انقلاب به ریاست “قاضی ماهگلی” برگزار شده بود که ماهگلی عبدالحمید هوت را به 28 سال حبس و 55 میلیون جریمه و زبیر هوت را به 12 سال زندان و یک اعدام با 100 میلیون جریمه محکوم کرد.
این دو زندانی سیاسی بلوچ به حکم صادره اعتراض کردند که جواب اعتراض این دو زندانی امروز پنچ شنبه 15 تیر فقط با اندکی تقلیل حکم قبلی به آنها داده شد.
این دو زندانی اتهام وارده را رد کرده و گفته اند که:” برای اخذ اعترافات دیکته شده مورد شکنجه قرار گرفته اند و تحت شکنجه بر “نوشته ها و کاغذهایی” انگشت زده اند که از محتوای نوشته شده آنها اطلاعی نداشته اند”.
دادگاه تجدید نظر دو زندانی سیاسی بلوچ را با تقلیل حکم اولیه، مجموعا به 40 سال زندان و 155 میلون تومان جریمه محکوم کرد.
به گزارش کمپین فعالین بلوچ، عبدالوحید هوت معروف به حمید و زبیر هوت که محکوم شده اند به رای صادره خود اعتراض کردند که پس از اعتراض با تقلیل حکم قبلی عبدالوحید هوت به 15 سال زندان و 55 میلیون جریمه و زبیر هوت به 25 سال زندان و100میلیون جریمه مواجه شدند.
عبدالحمید هوت 11 اردیبهشت 92 به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه در چابهار بازداشت شد و هم پرونده وی زبیر هوت نیز هفت ماه بعد از وی در چابهار بازداشت شد.
دادگاه بدوی این دوزندانی در سال 93 در شعبه یک دادگاه انقلاب به ریاست “قاضی ماهگلی” برگزار شده بود که ماهگلی عبدالحمید هوت را به 28 سال حبس و 55 میلیون جریمه و زبیر هوت را به 12 سال زندان و یک اعدام با 100 میلیون جریمه محکوم کرد.
این دو زندانی سیاسی بلوچ به حکم صادره اعتراض کردند که جواب اعتراض این دو زندانی امروز پنچ شنبه 15 تیر فقط با اندکی تقلیل حکم قبلی به آنها داده شد.
این دو زندانی اتهام وارده را رد کرده و گفته اند که:” برای اخذ اعترافات دیکته شده مورد شکنجه قرار گرفته اند و تحت شکنجه بر “نوشته ها و کاغذهایی” انگشت زده اند که از محتوای نوشته شده آنها اطلاعی نداشته اند”.
شهروندان بهایی صاحب محل کسب در خرمشهر، از سوی وزارت اطلاعات مورد احضار و بازجویی قرار گرفتند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، مأموران وزارت اطلاعات خرمشهر ، شهروندان بهایی که محل کسبشان را در ۱۸ تیرماه همزمان با تعطیلات آئین بهایی تعطیل کرده بودند ، احضار و آنان را تهدید به پلمب کردهاند.
یک منبع مطلع به گزارشگر پیام نیوز میگوید: «مأموران امنیتی صاحبان محل کسب در خرمشهر را مورد بازجویی قرار داده و دلیل تعطیلی آنان در تاریخ ۱۸ تیر را جویا شدهاند و گفتهاند باید زمان تعطیلی محل کسبشان را یک هفته زودتر اعلام کنند و در صورت عدم اطلاع محل کسب آنان پلمب خواهد شد.»
احضارها در بعضی موارد به صورت تلفنی نیز صورت گرفته و در احضارهای انجام شده مأموران گاه برخوردهای تند و خشن به همراه صحبتهای تهدید آمیز داشتهاند.
به گفته بعضی از منابع مطلع احضارها همچنان ادامه دارد و طی دو روز اخیر ۹ نفر احضار شده اند.
گفتنی است، طی روز گذشته دستکم ۱۱ محل کسب بهایی در ارومیه به دلیل تعطیلی در ایام تعطیلی آئین بهایی مصادف با ۱۸ تیرماه پلمب شده و اخطار به پلمب دیگر محل کسب بهائیان در این شهر نیز صادر شده است.
در سال گذشته بیش از ۳۰۰ محل کسب شهروندان بهایی تنها به دلیل تعطیلی محل کسب آنان در ایام تعطیلی دیانت بهایی و همچنین باورمند بودن آنان به آئین بهایی با پلمب روبرو شده است.