بازجویی مجدد از سامان کریمی در اداره اطلاعات مریوان

روز شنبه دوم بهمن‌ماه، سامان کریمی بار دیگر برای بازجویی به اداره اطلاعات مریوان احضار شد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، سامان کریمی، فعال مدنی که اخیرا از سوی دادگاه انقلاب به حبس تعلیقی محکوم شده است، طی روز شنبه دوم بهمن‌ماه، در اداره اطلاعات مریوان مورد بازجویی و تهدید قرار گرفت.
این شهروند مریوانی پیش‌تر در روز ١١ دی‌ماه، در شعبه‌ی ۱۰۱ دادگاه انقلاب مریوان حضور یافت و در حکمی به پنج سال حبس تعلیقی محکوم شد.
اتهامات وی «تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام» عنوان شد.
این فعال مدنی روز پنج‌شنبه ۲۲ مهرماه سال جاری از سوی نیروهای امنیتی وزارت اطلاعات بازداشت و پس از یک ماه بازجویی به‌صورت موقت از زندان آزاد گشت.
سامان کریمی، فرزند عباس متولد سال ۱۳۶۹ از فعالین «راه‌اندازی و مدیریت کمپین نه به جاده مرگ سنندج مریوان» است.
کریمی قبلاً نیز در سال ۱۳۸۹ به دلیل برپایی و حضور در تجمعی اعتراضی در دانشگاه پیام نور مریوان چندین بار به اداره اطلاعات سپاه پاسداران این شهر احضار شده بود.

انتقال مهدی کوخیان و سجاد افروزیان به زندان مراغه/ پایان اعتصاب غذا

مهدی کوخیان و سجاد افروزیان پس از پایان اعتصاب غذا در بازداشتگاه اداره اطلاعات سپاه تبریز، روز یکشنبه سوم بهمن‌ماه به زندان مراغه منتقل شدند.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران، روز یکشنبه سوم بهمن‌ماه، مهدی کوخیان و سجاد افروزیان با صدور قرار وثیقه از بازداشتگاه اداره اطلاعات سپاه تبریز به زندان مراغه انتقال یافتند.
کوخیان و افروزیان که به ترتیب در تاریخ‌های اول و بیست و ششم دی‌ماه دست به اعتصاب غذا زده بود، در روزهای گذشته به اعتصاب خود پایان داده‌اند.
مهدی کوخیان در تاریخ ۲۸ آذرماه در منزل خود توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
این فعال مدنی به همراه کریم چایچیان پیش‌تر در روز دوشنبه ۱۵ آذرماه جاری، طی احضاریه‌ای برای رسیدگی به شکایت شهردار و نماینده شهر ملکان از کانال خبری “شهر خبر ملکان” به ستاد فرماندهی اماکن عمومی ملکان احضار شده بود.
کریم چایچیان نیز همزمان با مهدی کوخیان دستگیر و در پنجم دی‌ماه از زندان مراغه آزاد شد.
سجاد افروزیان در روز یکشنبه، بیست و ششم دی‌ماه سال جاری در منزل شخصی خود از سوی مأموران امنیتی بدون ارائه هیچ‌گونه حکمی بازداشت شد.
گفتنی است که این مأموران ضمن بازداشت این شهروند، اقدام به ضرب و شتم وی و خانواده‌اش نیز نموده بودند.

((گلرخ ایرایی و سعید اقبالی بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند….)

ساعاتی پیش، گلرخ ابراهیمی ایرایی، همسر آرش صادقی، هنگام خروج از منزل توسط ماموران سپاه ثارالله بازداشت و به اجرای احکام زندان اوین منتقل شد. بازداشت خانم ایرایی درحالی انجام شد که سعید اقبالی از دوستان این زوج نیز همراه او بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل شده است.

پیش از ظهر امروز سوم بهمن ماه ۹۵، برخلاف وعده های مطرحه از سوی دادستانی گلرخ ابراهیمی ایرایی جهت تحمل ادامه حبس توسط ماموران سپاه ثارالله بازداشت و به اجرای احکام زندان اوین منتقل شد.

یک منبع نزدیک به خانواده ایرایی با اعلام این خبر به گزارشگر هرانا توضیح داد: “قبل از ظهر آرش صادقی برای انجام آزمایشاتی به بیمارستان شهدای تجریش منتقل شده بود. خانم ایرایی نیز برای دیدار با وی همراه سعید اقبالی از دوستانشان عازم بیمارستان بود که توسط نیروهای سپاه ثارالله بازداشت شدند.”

این منبع مطلع در ادامه تاکید کرد: “خانم ایرایی را به اجرای احکام زندان اوین منتقل کرده اند و طی تماسی که با مادرش داشته، خواسته است وسایلش را به زندان بیاورد. از سوی دیگر آقای اقبالی را از وی جدا کرده و به مکان نامعلومی منتقل کرده اند.”

شایان ذکر است، آرش صادقی زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین ظرف روزهای گذشته به دلیل «حالت تهوع و بالا آوردن خون آبه» به بهداری منتقل و با دستگاه اکسیژن و سرم به وی رسیدگی شده بود.

از آقای صادقی آزمایش خون و مدفوع و ادرار گرفته شده که در مدفوع وی خون دیده شده و به گفته پزشک بهداری خونریزی معده وی همچنان ادامه دارد.

یک منبع نزدیک به این زندانی بیمار در مورد نحوه رسیدگی پزشکی به وی به گزارشگر هرانا تاکید کرد: ” فقط برای آرش داروی ضد تهوع تجویز میشود که به گفته پزشک برای وضعیت وخیم جسمانی وی عوارض بدی را بهمراه دارد.”

تداوم وضعیت نامناسب جسمی آرش صادقی درحالی است که دادستانی و سپاه با اعزام و بستری شدن وی در بیمارستان مخالفت میکنند.

آقای صادقی که چندی قبل در هفتاد و دومین روز به اعتصاب غذای اعتراضی خود پایان داده بود، با تاخیر ۴ روزه به بیمارستان طالقانی تهران منتقل شد.

پزشک متخصص ارشد بیمارستان تایید کرد که او خونریزی ۱۲.۵ درصد معده، کمبود هموگلوبین (کمخونی) شدید و عفونت شدید ریه داشته و بایستی دستکم ۴ الی ۵ روز در بیمارستان بستری شود.

با این حال، با فشار دادستانی، حفاظت زندان و سپاه ثارالله، این زندانی با حالت وخیم جسمی و علیرغم مقاومت پزشکان، شامگاه به زندان اوین عودت داده شد.

لازم به توضیح است دستور مرخصی پزشکی آرش صادقی که با بازداشت وثیقه ملکی همراه شده است هم اکنون قابلیت اجرایی دارد اما با توجه به اینکه دستگاه قضایی-امنیتی اعزام او به مرخصی را منوط به بازگشت همسرش -گلرخ ایرایی- به زندان کرده و نظر به مخالفت آقای صادقی با این خلف وعده مسئولان، کماکان این زندانی از امکان اعزام به مرخصی محروم است.

هرانا پیش از این گزارش کرده بود، جواب دقیق آزمایشات انجام شده بر روی کلیه ها و روده آرش صادقی نشان می دهد که کلیه های وی به دلیل کمبود آب، جمع شده و کلیه راست ۷۰ درصد و کلیه چپ ۲۰ درصد دچار آسیب دیدگی شده اند. به گفته پزشک، کلیه سمت راست در آیندهه مثل سابق کارایی نخواهد داشت.
همچنین نتیجه آزمایش بر روده وی از چسبندگی شدید روده خبر می دهد که پزشکان گفته اند اگر وضع روده به همین شکل ادامه پیدا کند خونریزی را در پی خواهد داشت.

طبق گزارشی که پزشک قانونی پس از معاینه دقیق آرش صادقی گزارش کرده خطر به کما رفتن و حتی فوت وی وجود داشت.

لازم به یادآوری است، آرش صادقی که در سالن ۱۰ بند ۸ زندان اوین مشغول تحمل ۱۹ سال محکومیت حبس خود است، هم‌زمان با بازداشت همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی جهت اجرای شش سال حکم حبس، با نگارش نامه‌ای ضمن غیرقانونی خواندن این اقدام، اعلام اعتصاب غذای اعتراضی کرد.

این زندانی عقیدتی مدتی بعد، در نامه‌ای سرگشاده به ذکر مستند موارد حقوقی نقض شده در فرآیند بازداشت، بازجویی، تشکیل دادگاه و صدور حکم و سپس اجرای آن در پرونده همسرش پرداخت.

گلرخ ابراهیمی ایرایی، صبح روز سوم آبان ماه بدون دریافت احضاریه کتبی توسط ماموران امنیتی جهت اجرای حکم حبس بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.

روز چهاردهم دی ماه، با مرخصی گلرخ ایرایی از بند نسوان (زنان) زندان اوین، آرش صادقی در هفتادودومین روز به اعتصاب غذای اعتراضی خود در بند هشت این زندان پایان داد.

اما دادستانی برخلاف وعده های داده شده با تمدید مرخصی همسر این زندانی مخالفت، وی را جهت تحمل حبس به زندان احضار کرده بود. همچنین مادر خانم ایرایی نیز به عنوان وثیقه گذار اخطاریه دریافت کرده است.

 

معاون سازمان مدیریت بحران: زلزله تهران یک‌میلیون کشته خواهد داد

معاون سازمان مدیریت بحران ایران گفت که در صورت وقوع زلزله هفت ریشتری در تهران یک میلیون تن کشته و بیش از پنج میلیون تن بی‌خانمان خواهند شد.
به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از زمانه، مرتضی اکبرپور، معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران ایران هشدار داد که زیرساخت‌های پایتخت برای مواجهه با زلزله احتمالی تهران کافی نیست.
داده‌های زمین‌شناسی نشان می‌دهند که در تهران هر ۱۵۸ سال یک‌بار زلزله‌ای شدید رخ می‌دهد. آخرین زلزله بزرگ پایتخت ایران مربوط به سال ۱۸۳۰ میلادی است که با قدرت ۷.۲ ریشتر رخ داد. تهران دارای گسل‌های فعالی است که وقوع زلزله را از نظر برخی کارشناسان حتمی می‌کند. نوربخش غلامی، استاد زمین‌شناسی دانشگاه تهران سال ۱۳۸۹ پیش‌بینی کرده‌بود که طی چند سال آینده زمین‌لرزه‌ای به بزرگ هفت ریشتر پایتخت را خواهد لرزاند.
اکبرپور ،مهم‌ترین دغدغه ستاد مدیریت بحران را زلزله تهران دانست. او گفت که «ما هم‌اکنون در مرحله قبل بحران هستیم».
معاون آمادگی و مقابله سازمان مدیریت بحران اعلام کرد که تا کنون ۴۰۰ نقطه آسیب‌پذیر در تهران شناسایی شده‌است. او گفت که برای مقابله موثر با بحران زلزله آتی تهران باید در هر منطقه این شهر ۲۵۷ پایگاه چندمنظوره مقابله با بحران تشکیل شود که هدفی هنوز دور از دسترس است.
اکبرپور هشدار داد که بر اساس تخمین‌های سال ۱۳۷۵ در همان ساعت‌های نخست وقوع زلزله ۴۰۰ هزار تن جان‌شان را از دست خواهند داد و البته اشاره کرد که جمعیت تهران از هفت میلیون در سال ۱۳۷۵ به ۱۳ میلیون در حال حاضر رسیده‌است.
او گفت که در صورت وقوع زلزله هفت ریشتری، دست‌کم یک میلیون تن بر اثر زلزله و البته بیشتر بر اثر حوادث ثانوی ناشی از زلزله جان‌شان را از دست خواهند داد.
در بهشت زهرا، قبرستان تهران که از ۴۲ سال پیش افتتاح شده‌است، اکنون یک میلیون و ۶۰۰ هزار تن در خاک آرام گرفته‌اند. در صورت وقوع زلزله‌ای با یک میلیون تلفات، حتی جمع‌آوری و دفن اجساد نیز کاری بسیار دشوار خواهد بود.
در عین حال اکبرپور گفت که بر اساس تخمین‌ها، دست‌کم پنج میلیون و ۶۰۰ هزارتن پس از زمین‌لرزه احتمالی تهران بی‌خانمان خواهند شد. این تعداد یعنی جمعیتی برابر با گنجایش ۵۶ استادیوم آزادی.

چرا سعید ملک‌پور بازداشت، زندانی و به اعدام محکوم شد؟

سعید ملک‌پور در تابستان ۲۰۰۴  به کانادا مهاجرت می کند و به کار و تحصیل در حوزه ی “آی – تی” مشغول می شود.  در مدت  اقامت در کانادا در حوزه  تخصصی خود کار می کرده و گاهی نیز به صورت آنلاین در جستجوی کار بوده تا این که در همان سال ۲۰۰۴ پیشنهادی برای نوشتن برنامه موتور آپلودینگ (نرم‌افزار بارگذاری) دریافت می‌کند.
ایشان بدون این که اطلاع داشته باشد مورد استفاده این برنامه برای چه منظوری است اقدام به نوشتن آن می کند و از طریق پی پل نیز تنها ۶۰۰ دلار دستمزد متعارف دریافت می کند. بعد از مدتی خانمی به نام مریم گرانمایه ـ که نام مستعار یکی از عوامل اطلاعات سپاه پاسداران بوده است ـ با وی در تماس قرار می گیرد تا اطلاعاتی از او به دست آورد، که هیچ اطلاعاتی به دست نمی آورد.
حسین رئیسی؛ وکیل دادگستری
در اثنای اقامت در کانادا، سعید ملک‌پور اطلاع پیدا می کند پدرش به بیماری تومور مغزی مبتلا شده است. در همین خصوص در تاریخ مهرماه ۱۳۸۷ عازم ایران می شود و در جستجوی پزشک مناسب برای درمان پدرش بوده است. او که نمی داند با مامور سپاه روبرو است، با خانم گرانمایه نیز تماس می گیرد، بلکه برای درمان پدرش کمک دریافت کند. او با وعده ی امکان تماس با بهترین پزشکان از ملک پور می خواهد مدارک پدرش را برای وی بفرستد و سرانجام در تاریخ ۱۳ مهرماه با وی در مجتمع میرداماد قرار ملاقات حضوری می گذارند. در همین محل نیروهای لباس شخصی سپاه وی را بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل می کنند.
از بدو بازداشت، ملک‌پور مورد شکنجه جسمی شدید قرار می گیرد. مدت ۳۲۰ روز در انفرادی بسر برده است و ۱۲۴ روز از شروع بازداشت هیچ ملاقاتی با خانواده و وکیل نداشته است. در اثر شکنجه بسیار بازجویان موفق می شوند از وی اقرار و اعتراف بگیرند که مدیر وب سایت های غیراخلاقی است در حالی که بررسی های فنی خلاف این را ثابت می کند.
متعاقب اقرارهای تحت شکنجه او در دادسرای عمومی و انقلاب تهران و سپس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه متهم می شود به:
اقدام علیه امنیت از طریق تبلیغ علیه نظام
توهین به مقدسات و ضروریات دین
توهین به بنیانگذار جمهوری اسلامی و مقام رهبری و رئیس جمهور
تهیه و توزیع و انتشار آثار مستهجن
تحصیل مال نامشروع( ۶۰۰ دلار)
وی در دادگاه همه اقرارها را زیر شکنجه می داند و آثار شکنجه را حتی نشان می دهد و هیچ یک از اتهامات را قبول نمی کند. وکلای او استدلال می کنند که او به هیچ وجه مدیر وب سایت های مورد نظر سپاه نبوده است؛ از نظر فنی نیز اثبات می شود. وکلا تقاضا می کنند کارشناس متخصص امور سایبری موضوع را بررسی نماید تا مشخص شود چگونه ملک پور مدیر چنین وب سایت هایی بوده است که بعد از زندانی شدن او نیز وب سایت ها کار می کنند. وکلا ثابت می کنند که وب سایت ها در آلمان ثبت شده اند و ارتباطی با ملک پور ندارند؛ اما دادگاه درخواست وکلا برای کارشناسی را نمی پذیرد و او را با اطلاعاتی که از طریق شکنجه به دست آمده و حتی این اطلاعات حاوی انسجام کافی و لازم نیستند و در دفاعیات وکلا بی اعتباری آنها روشن شده است؛ به اعدام و تحمل ۸ سال زندان محکوم می کند. شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور نیز با اتکاء بر ادله ای که با شکنجه به دست آمده است همان رای قاضی مقیسه را تایید می نماید. پس از مدتی اعدام وی مشمول عفو و به زندان  ابد تبدیل می شود.
 درباره بی اعتباری حکم صادره باید گفت؛ نه تنها با اتکاء به قوانین و استانداردهای دادرسی عادلانه و اصول حقوق بشری بلکه با اتکاء به قانون اساسی جمهوری اسلامی این حکم بی اعتبار است. هر چند انتظاری نمی رود که در دادگاه انقلاب و در اتاق های بازجویی سپاه و اطلاعات قانون رعایت شود؛ اما برای آگاهی افکار عمومی در دنیا و افشای ظلم هایی که به همه مردم و فعالان مدنی و سیاسی تحمیل می شود از طریق توجه دادن به شرایط صدور چنین احکام سنگینی مفید خواهد بود و می تواند بر فشارهای بین المللی برای رعایت حقوق زندانیان منجر شود. از همین روی با توجه به اصل ۱۳۷ ناظر به جاری بودن اصل بی گناهی مگر ادله قانع کننده آن را نقض کنند؛ ممنوعیت شکنجه موضوع اصل ۱۳۸؛ اصل ۱۳۵ در خصوص حق دسترسی به وکیل به صورت آزاد؛ ضرورت مستدل و مستند بودن احکام دادگاه ها مصرح در اصل ۱۶۶ قانون اساسی حکم صادره درباره سعید ملک پور مخدوش است. ادامه تحمل زندان درباره وی نمونه ای از عدم حاکمیت قانون در جمهوری اسلامی است که تا به امروز نمونه های بسیاری از این نوع رفتارها به روشنی شاهد بوده ایم. در نتیجه ملاحظه می فرمایید که سعید ملک پور زندانی سیاسی است و تحت عناوین سیاسی و امنیتی  مانند بسیاری دیگر در شرایط  ناعادلانه محاکمه و محکوم شده است. حق سعید ملک پور و سایر زندانیان سیاسی و عقیدتی است تا به صورت عادلانه و همراه با رعایت استانداردهای انسانی با آنها رفتار شود.
در نهایت روشن است که نسبت دادن اقدام علیه اخلاق عمومی در جامعه به وی یک اتهام ثابت نشده بیش نیست.

برنامه روز يکشنبه 22 ژانويه 2017 برابر با 3 بهمن ماه 1395

گفتگو با جناب جواد صنم راد در مورد  رياست جمهوری ترامپ و سياست  اقتصادیش.

برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.

۴۰هزار نفر در منطقه کمب چابهار فاقد برق و امکانات رفاهی هستند

بیش از ۴۰ هزار نفر در روستای کمب که در حاشیه شهرستان چابهار سکونت دارند فاقد هرگونه امکانات رفاهی زندگی هستند.

به گزارش کمپین فعالان بلوچ، به نقل از چهاربهاران، منطقه حاشیه نشین کمب در حدود ۵ کیلومتری شهرستان چابهار قرار دارد و علاوه براینکه همانند روستاهای دیگر چایهار از حق یا نیاز اولیه خود که همان آب آشامیدنی است تاکنون بی بهره بوده، از نعمت برق هم بی بهره است و مردم این منطقه در گرمای طاقت فرسای چابهار در فصل تابستان از امکانات سرمایشی نمی توانند استفاده کنند.

مشاور اداره کل راه و شهرسازی ایرانشهر در این باره گفت: عدم خدمات دهی به روستای کمب را رئیس شورای حفاظت از اراضی استان گرفته است به این دلیل که مالک این اراضی دولت بوده و در حال حاضر زمین ها با هزینه بسیار کم به مردم فروخته می شود تا از بلاتکلیفی خارج شود.

حامد صالحی افزود: اداره مسکن و شهرسازی طرح عقب نشینی و آزاد سازی معابر و فضاهای خدماتی را برای اجرای پروژه های دستگاههای مجری در اختیار دارد.

وی ادامه داد: اجرای طرح تکمیلی آزاد سازی یک ساله است و در حال حاضر باید همه دستگاههای اجرایی همانند سازمان بهسازی و نوسازی بافت فرسوده، سازمان زمین و مسکن و شورای تأمین استان تا جایی که امکان پذیر است برای آماده کردن شرایط اولیه و نقطه شروع خدمات رسانی به این محدوده آغاز به کار کنند.

صالحی توصیه کرد: مردم کمب باید همکاری کنند چه در بحث عقب نشینی دیوارها برای آزاد سازی معابر و چه در پرداخت هزینه زمین هایی که به آنها واگذار می شود تا زودتر طرح تفضیلی برای پیاده کردن خدمات رفاهی زندگی مهیا شود.

پلاسکو- فاجعه‌ای قابل‌پیشگیری!

فاجعه آتش‌سوزی و فروریختن ساختمان قدیمی پلاسکو در حاکمیت غارتگر آخوندی به‌یقین نه اولین و نه آخرین از نوع خود می‌باشد. با نگاهی به آمار و ارقام حکومتی اکنون مردم ایران روزانه شاهد چنین آتش‌سوزی‌هایی هستند. سخن از سوانحی است که در پشت بسیاری از آنان دستان آلوده باندهای مافیایی حکومت و یا سپاه پاسداران برای غارت بیشتر اموال ملی قرار دارند.

همچنین باید خاطر نشان کرد که به عقیده بسیاری از کارشناسان، در صورت استفاده اصولی از مجموعه امکانات مهار آتش، برای نمونه بکار گیری از هلیکوپترهای آب‌رسانی، به‌یقین آتش‌نشانی تهران در وضعیتی می‌بود تا از گسترش و نفوذ آتش به دیگر طبقات جلوگیری به عمل آورده و بدین سان از ریزش نهایی ساختمان جلوگیری نمایند.
نبود امکانات مدرن و همچنین دخالت‌های نیروهای سرکوبگر رژیم در امر کمک‌رسانی به دلیل نزدیک بودن محل حادثه به بیت ولی‌فقیه یقیننا از دیگر عوامل مهم در گسترش آتش بوده‌اند.

صحنه‌های دردآور چشمان اشکبار آتش‌نشانان که با مجموعه امکانات محدود و مستهلک و بعضاً از کارافتاده، تلاش بی‌وقفه‌ای برای مهار آتش به خرج داده بودند، به‌یقین وجدان‌های هر انسانی را بدرد می‌آورد. به‌ویژه آنکه بسیاری از آنان مرگ و زنده‌زنده سوختن همکاران و یاران را در مقابل چشمان خود تجربه کردند. بدن‌های سوخته و نیمه‌سوخته‌ای که اکنون در زیر خروارها آهن و بتن فروریخته مدفون‌شده‌اند، به‌خودی‌خود گویای این ابعاد این فاجعه دردناک است.

به‌یقین نقش حکومت در این فاجعه انسانی قابل چشم‌پوشی نیست. یک عضو شورای ساختمان پلاسکو در این رابطه می‌گوید: «به دلیل اختیارات محدود، همه اخطارهای مبنی بر ایمن نبودن ساختمان به مالک اصلی یعنی بنیاد مستضعفان منتقل شده است؛ اما هیچ واکنشی از سوی مالک اصلی این ساختمان صورت نگرفت».(سایت حکومتی خبر ۲۴ ۲ بهمن ۱۳۹۵)
بر این منطق است که اکنون مردم تهران انگشت اتهام را از جمله به‌سوی بنیادهای غارتگری همچون «مستضعفان» و یا قالیباف شهردار زمین‌خوار تهران دراز کرده‌اند؛ زیرا جامعه به‌خوبی می‌بیند که با وجود اخطارهای مکرر از سوی کارشناسان و مهندسان نسبت به خطر قریب‌الوقوع ریزش این ساختمان با بافت بسیار فرسوده، متولیان حکومت دست روی دست گذاشته و به انتظار فاجعه‌ای بودند که در نهایت طی روزهای گذشته به وقوع پیوست.

در این رابطه خانم مریم رجوی با ابراز همدردی مردم و مقاومت ایران با بازماندگان این فاجعه دلخراش، در پیامی از جمله تأکید کرده‌اند: «رژیم حاکم و به‌طور مشخص خامنه‌ای ولی‌فقیه آن مقصر مرگ دلخراش همه مردمی است که امروز در زیر آوار ماندند. او و رژیم‌ تبهکارش به‌خاطر اولویت د‌ادن تام و تمام به ماشین سرکوب و اختصاص هزینه‌های عظیم به صدور جنگ و ترور به خاورمیانه به‌ویژه سوریه، شهرهای ایران را در برابر چنین حوادثی بی‌دفاع کرده و نهادهای امدادرسانی را ناتوان و مبتدی نگه‌داشته است».

بر اثر بارندگی، سقف یک کلاس درس در روستای اکبرآباد خاش فرو ریخت

در اثر بارندگی روز اخیر سقف کلاس درس مدرسه مسلم روستای اکبر آباد بخش مرکزی خاش فرو ریخت و خطر جانی دانش‌آموزان این مکان را تهدید می‌کند.

به گزارش کمپین فعالین بلوچ به نقل از تفتان ما، بارش باران و برف روزگذشته در شهرستان خاش منجر به تخریب و فرو ریختن سقف کلاس درس مدرسه مسلم روستای اکبرآباد بخش مرکزی این شهرستان شد.

ریزش ناگهانی قسمتی از سقف کلاس دبستان مسلم باعث رعب و وحشت دانش آموزان شد و بلافاصله این دانش آموزان با کمک معلمان کلاس درس را ترک کردند.

علی ای حال دانش آموزان اینگونه مدارس مجبور هستند همانند گذشته در این کلاس های غیر استاندارد و فرسوده ادامه تحصیل دهند و در حال حاضر جان ۳۰۰ دانش آموز این دبستان در خطر جدی است.

یکی از دانش آموزان این مدرسه با پریشانی و استرس گفت: ناگهان سقف کلاس ریزش کرد و تمام لباسهایم پر از گچ و گل شد و الان احساس ترس دارم و نمیتوانم به درستی به صحبت های معلم توجه کنم و هرلحظه احساس میکنم شاید سقف بر روی سرم ریزش کند.