نوشتههای ژانویه 2017:
بی توجهی به بلوچستان ایران ، شرم آور است ۰
استانی پر جمعیت و فقیر
وقتی درباره سیستان و بلوچستان پرس و جو کنی ، چیزی جز فقر و تبعیض نمی یابی. استانی پر جمعیت با تاریخی به قدمت تمدن جهان و منابع انسانی و توریستی بسیار که در سایه بی توجهی رژیم جمهوری اسلامی در بدترین شرایط قرار دارد. اینکه ایران در ژرفای فقر و فلاکت دست و پا می زند، در آن شکی نیست اما شرایط در بلوچستان آنقدر خراب است که دل هر انسان با وجدانی را به درد می آورد. اگر اهل این استان باشی ، یاغی شدن و قیام علیه این شرایط چندان هم بیراه نیست! این استان نزدیک به ۳ میلیون نفر جمعیت دارد که بیشتر ساکنان آن در فقر مطلقند.

گذشته از ۳ میلیون نفر ساکنان این استان ، قریب سه میلیون بلوچ در کشورهای عربی ساکنند که دست کم یک میلیون آن از ایران است. مهاجرت و بقولی فرار از ایران شاید تنها راه نجات از فقر و تبعیض برای بلوچها باشد. کشور عمان با داشتن ۲ میلیون بلوچ مهاجر و مقیم ، مهمترین مقصد فرار از ایران و پاکستان برای بلوچها بوده است.
بیسوادی و مدیران غیر بومی
یکی از دلایلی که به بلوچستان ایران بها داده نشده است، استانی که ۳ میلیون شهروند ایرانی دارد، بیسوادی است. بیش از نیمی از جمعیت روستایی این استان بیسواد و کمسوادند. آماری غم انگیز که می تواند نگرش یک حکومت شیعه و فاشیست را به دیگر اقوام و مذاهب بخوبی آشکار کند. بغض و دشمنی را در چینش مقامات استانی در بلوچستان می توان آشکارا دید. تقریبا همه سیاستگذاران این استان از افراد غیر بومی هستند که آشنایی با فرهنگ و عِرقی به بلوچستان ندارند. البته همان جاهایی که بومیها هم بر سر کارند، انتصاب بر اساس تخصص نیست ولی شرایط در این استان (و دیگر استانهای سنی نشین) بسیار تبعیض آمیز است.

یک جوان بلوچ که در این شرایط به عمد بیسواد نگه داشته شده است ، چکار می تواند بکند ؟ چه انتظاری می توان از او داشت؟ آیا قاچاق و دست به بزه در این شرایط سخت پیش بینی نشده است؟ آیا تجزیه طلبی و داد از بیداد با کمترین سواد و آگاهی را نمی شد پیش بینی نمود؟ مثلی هست که می گویند : هر چه کِشتی همان درو کنی.
در این شرایط تبعیض آمیز است که کشورهای دیگر همچون عربستان و پاکستان با تزریق سرمایه و پول ، از ایجاد گروههای تندروی اسلامی در این استان حمایت نموده اند. چیزی که بی تردید بسود مردم سیستان و بلوچستان نیست. دود نا امنی در این استان بیش از هر جای دیگر در چشم ساکنان خود این استان رفته و خواهد رفت.
شرایط اقلیمی استان سیستان و بلوچستان
آب و هوای متفاوت و موقعیت جغرافیایی این استان یک مزیت برای جذب گردشگران و ایجاد کسب و کار در راستای این موقعیت است. قسمتهای جنوبی این استان دارای آب و هوایی استوایی است که می تواند یک مزیت برای کشت و کار گیاهان طبی و ادویه استوایی مانند زرچوبه و زنجفیل باشد. بسیاری از این گیاهان ارزش مالی و سود آوری بالایی دارند که پژوهش و کمک به بهره وری از شرایط زیست بوم در جنوب این استان می تواند از معدن طلا پر سودتر باشد. اینها البته رویایی بیش نیست چرا که تا قم و مشهد و امامان عراق هستند، نوبیت به شیراز و اصفهان هم نمی رسد چه برسد به استانی با جمعیت عمدتا سنی مذهب!
بارانهای سیل آسا که هر از چند سال یک بار به این استان ضربه می زند ، می توانست با برنامه ریزی درست یک مزیت برای ایجاد صنعت و کشاورزی باشد، اما هموراه شاهد هستیم که آب باران در این استان بدون مدیریت به دریای عمان سرازیر می شود. جالب اینکه در یک سال می توان سیل و خشکسالی را همزمان در این استان دید! یعنی مدیریت آبخیز ، آن هم در کشوری که میلیاردها دلار را فقط صرف قبر خمینی و امامان کرده است، وجود خارجی ندارد!

دهها جاذبه بی نظیر گردشگری بی نظیر این استان می توانست سالانه میلیونها دلار زا به آن سرازیر نماید ، اما زهی خیال باطل! گویی این استان ، ایران نیست!
آیا سیستان و بلوچستان را فراموش نمودید؟
۳ میلیون نفر شهروند ایرانی را در این استان به فراموشی سپرده ایم. وای برما جای شرمساری است. استانی که می توانست مهمترین قطب تجاری و دروازه آسیا به ایران باشد در فقر، تبعیض و نا امنی ناشی از آنها می سوزد. مسئولینی که در این استان بر سر کارند هم به شغل خود بعنوان سکوی پرتاب نگاه می کنند. سکوی پرتاب هم در جمهوری اسلامی یعنی چاپلوسی رهبر آدمفروشی!

آمار وحشتناک
از آماری که خود جمهوری اسلامی منتشر کرده است ، می توان عمق فاجعه را در سیستان و بلوچستان با پوست و استخوان خود حس کرد.
در سال ۹۴، ۲۰۰ هزار کودک و نوجوان در استان سیستان و بلوچستان از تحصیل بازماندهاند! چرا؟
نیمی از جمعیت روستایی سیستان و بلوچستان بیسوادند. این در حالی است که مطابق قانون وظیفه سواد آموزی و تحصیلات رایگان به عهده حکومت بوده و هست.

54.8 درصد مردم این استان در دو دهک پایینی (زیر خط فقر و خط فقر مطلق) هستند. این آمار را بگذاریم بعنوان افتخارات و دستاوردهای نظام شیعی و اسلامی!
حدود ۷۷ درصد روستاییان استان سیستان و بلوچستان در فقر شدید بسر می برند. در آمد سالیانه (دقت کنید : سالیانه!) در مناطق روستایی یک میلیون تومان بازای هر نفر است!(کمتر از یک دلار در روز!) آیا با چنین اوضاع اسفناکی می توان عصیان و طغیان جوانان این استان را سرزنش کرد؟ چه دستهای پشت پرده ای در کارند که این همه ستم و تبعیض را به این استان و البته بسیاری دیگر از استانهای مرزی ،ارمغان داده اند؟ آیا جمهوری اسلامی آمده است تا ایران را نابود و تجزیه کند؟ جایگاه ما بعنوان بیننده و مردمان این روزگار چیست؟ نسلهای بعدی چه فکر و قضاوتی درباره ما خواهند نمود؟ آیا ما بهتر از مردمان دوران قاجار خواهیم بود؟ مردمان دوره قاجار نه به اینترنت و اخبار دسترسی داشتند و نه سواد و آگاهی ما را. این آگاهی امروز ما نسبت به مردمان دوره قاجار را بگذارید در برابر بی تفاوتی مان و قضاوت کنید که کدامیک مردمی بدتر بوده اند. ما و یا مردمان زمان قاجار؟
رضا امیری
نامه سرگشاده ایرج محمدی در مورد مخالفت با درخواست عفو وی

متن کامل این نامه را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید؛
بنده در ابتدای دستگیری، مدت ۸ ماه در سلول های انفرادی اطلاعات سپاه استان آذربایجان غربی تحت شدیدترین شکنجه ها بوده و به همین علت دچار بیماری مغز و اعصاب شده و کمیسیون پزشکی قانونی نیز بیماری ام را تایید و اعلام نموده که به مدت طولانی باید تحت درمان باشم ولی متاسفانه مسئولین قضایی هیچ توجهی به وضعیتم نمی کنند و اخیرا به مناسبت ۲۲ بهمن از کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضائیه درخواست تخفیف مجازات کرده بودم که متاسفانه درخواستم مورد تایید قرار نگرفته و در تاریخ ۵ بهمن ۹۵، به بنده ابلاغ گردید. گفتند زندان تبریز درجواب استعلام اعلام نموده که آثار ندامت و پشیمانی در نامبرده ملاحظه نمی گردد و ایشان چندین مورد موجب اخلال در نظم زندان شده اند. درحالی که همه این اتهامات کذب محض می باشند.
همچنین مسئولان قضایی در جواب اعتراض بنده به رد درخواست تخفیف مجازاتم اعلام نمودند که حتی بعد از پایان محکومیت، اگر توبه و پشیمانی شما ثابت نشود، همچنان در زندان خواهید ماند که این مساله که در دادنامه ام نیز به آن اشاره شده، هیچ وجه قانونی نداشته وخلاف آئیین دادرسی کیفری می باشد.”
سخنگوی وزارت خارجه گزارش های حقوق بشری بریتانیا در خصوص ایران را / بی اساس / خواند
