بازداشت عبدالعزیز عظیمی و علی باقری/ انتقال به زندان اوین
مهدی هاشمی رفسنجانی: پدرم را کشتند
روژی کورد: مخالفتها با هاشمی رفسنجانی که از سوی برخی از سیاسیون از وی به عنوان “جعبه سیاه نظام” نامبرده می شود، طی سالهای اخیر رنگ آشکاری بخود گرفته بود، رفسنجانی نیز مخالفتهای خود را به ویژه با شخص خامنه ای آشکار کرده بود و گاها وی و طرفدارانش را به بازگشت به مسیر و خط مشی خمینی و خواندن وصیت نامه اش، توصیه می نمود.
سخنان خامنه ای در پیام تسلیت به مناسبت مرگ رفسنجانی نیز جالب توجه است.علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی ایران در پیام تسلیتی که به مناسبت درگذشت اکبر هاشمی رفسنجانی صادر کرد، از اختلافهایش با او به ویژه در سالهای اخیر سخن گفت.
خامنهای، در پیام تسلیت خود، از هاشمی رفسنجانی با لقب «حجت الاسلام» و برخلاف آنچه شناخته شده است، از به کار بردن لقب «آیتالله» امتناع کرد.
در پیام تسلیت خامنهای آمده است:«با دریغ و تأسف خبر درگذشت ناگهانی رفیق دیرین، و همسنگر و همگام دوران مبارزات نهضت اسلامی، و همکار نزدیک سالهای متمادی در عهد جمهوری اسلامی جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی را دریافت کردم».
روزنامه کیهان در شماره روز ١٠ دی ١٣٩٥ در بخش “یاداشت روز” هاشمی رفسنجانی را طلویحا “غده چرکین و بدخیم” نظام نامید.
نویسنده این نوشته حسین شمسیان است ، او در نوشته خود هاشمی رفسنجانی را نماد و بنیانگذار مدیریت اشرافی در ایران پس از انقلاب مینامد و در پی آن دولت روحانی را نیز ادامه دهنده این نوع مدیریت میخواند.
فرزندان هاشمی رفسنجانی نیز که طی سالهای اخیر به بهانه های متفاوت ممنوع الخروج و حتی زندانی شده اند.
مهدی هاشمی رفسنجانی در هنگام مرگ پدر، در زندان اوین، دوران حبس خود را می گذراند و اکنون جهت شرکت در مراسم دفن پدر از زندان خارج شده است.
برخی از منابع غیررسمی می گویند، مهدی هاشمی رفسنجانی، پسر بزرگ هاشمی مقابل درب بیمارستان شهدای تجریش تهران، در میان تجمع کثیر طرفداران هاشمی در آن محل، با صدای بلند گفته است: “پدرم را کشتند”.
از دیگر سو، طرفداران هاشمی رفسنجانی در همان لحظات اول اعلام مرگش، تقاضای کالبدشکافی وی را مطرح نموده اند که با مخالفت صریح سران نظام روبرو شده است.
از دیگر سو، هاشمی رفسنجانی قبل از به گفته پزشکان، مبتلا شدن به سکته قلبی، در جلسه ای با فرماندهان نظامی سپاه پاسداران حضور داشته است و بدون آنکه سابقه قبلی داشته باشد، دچار سکته قلبی شده است.
مسئله دیگر مشکلات رفسنجانی با رهبر کنونی جمهوری اسلامی می باشد، اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در گفت و گو با روزنامه قانون اعلام کرد که کمیسیونی در مجلس خبرگان که صلاحیت افراد را برای رهبری بررسی میکنند پس از بررسی چند صد نفر، دو نفر را به طور سری معرفی کرده است.
پس از حوادث سال ۱۳۸۸ شمسی، خامنهای افرادی همچون هاشمی رفسنجانی که منتقد سیاستهایش در برخورد با معترضان بودند را «خواص بی بصیرت» توصیف کرد.
روز جمعه 6 خرداد ماه 1395 شمسی، درگیریهای خونین میان طلاب طرفدار رفسنجانی و نیروهای انصار حزب الله و بسیجی های حامی خامنه ای روی داده است. بر طبق اخبار منتشره، بین طلاب طرفدار رفسنجانی توسط نیرویهای انصار حزب الله، ضرب و شتم خونین رخ داده است و طی آن تعدادی از طلاب بشدت زخمی و مشروح شدند.
۲۰۵ تن از اعضای مجلس شورای اسلامی اظهارات رفسنجانی در مورد موشک را ناآگاهی و خیانت خوانده و آن را همسخنی با اوباما و همراهی با اسرائیل دانستند. اعضای مجلس از طفداران علی خامنهای در بیانیه خود، هرگونه اقدام در جهت تضعیف برنامه موشکی را محکوم کردند.
مجموع این مسائل و رخی مسائل دیگر، برخی از مفسرین مسائل سیاسی ایران را بر این عقیده واداشته است که رفسنجانی نه به مرگ طبیعی، بلکه با نقشه قبلی و به علت مسمومیت با روشهای خاص از سوی جناحهای تندرو نظام کشته شده باشد.
سابقه قتل و ترورهای سیاسی مخالفین داخلی و خارجی خامنه ای و جناح تندرو و منتقدین، تنها به مرگ مشکوک رفسنجانی محدود نمی شود، مرگ داریوش فروهر و احمد خمینی، نوه خمینی نیز نمونه ای دیگر از مرگ عمدی منتقدین خامنه ای می باشد.
حصر خانگی منتظری، کروبی و موسوی نیز نمونه ای دیگر از حذف منتقدین و مخالفین خامنه ای می باشد.
سید حسین کاظمینی بروجردی ، روحانی ایرانی، زندانی سیاسی و از مخالفان تئوری ولایت فقیه است. وی مخالف دخالت دین در سیاست و طرفدار جدایی دین از دولت است که در مهر ۱۳۸۵۵ بازداشت و به ۱۱ سال زندان محکوم شد.
ادعا میشود پدر او، سید محمد علی کاظمینی بروجردی در سال ۱۳۸۱ توسط ماموران امنیتی به قتل رسیدهاست پس از قتل پدرش فعالیتهای سیاسی او علیه جمهوری اسلامی ایران شدت گرفت.
برنامه روز دوشنبه 20 ژانويه 2017 برابر با 20 دی ماه 1395
پخش مصاحبه مسيح علينژاد در مورد حجاب اجباری + مطلب نسيم در مورد شرايط زنان در ايران.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
مرگ سرنوشتی گریز ناپذیر و عبرتی برای همه

استاد ابراهیم احراری فعال سیاسی
نمی دانم آیا از مرگ آیت الله رفسنجانی شادمانی کنم یا متاثر بشوم که ایکاش فرصت توبه وجبران را از دست نمی داد ظاهرا بسیاری از اسرار پنهانی و مخوف نظام ضد بشری ولایت فقیه را با خود از این دنیا برد .اما گاه گاهی نسبت به آنچه در ایران و جهان می گذشت واکنش های مثبتی نشان می داد . روی هم رفته این اواخر رقیب خطرناک و قدرتمندی در برابر خامنه ای ضحاک و قدرت همراهش بود……شاید برگ برنده ای در برابر دیکتاتوری مذهبی ایران از دست رفت ولی این خود نشان از واقعیت گریز ناپذیر مرگ برای همه دارد مخصوصا ستمگرانی که تصور می کنند جاودانه خواهند ماند ! و بعد از مرگ زمان حساب و کتاب فرا خواهد رسید و بد به حال کسانی که در این محاسبه ببازند…..آنچه بیش از هر چیز الان ذهنم را درگیر کرده , خاطرات تلخ و غمبار گذشته است…هزاران اعدام ناجوانمردانه دهه 60 در دوران ریاست مجلس رفسنجانی …..اعدام مظلومانه و توحش بار مشایخ قدرت الله جعفری و ناصر سبحانی درآخر دهه60 در دوران ریاست جمهوری رفسنجانی….شهادت مسجد جامع شیخ فیض مشهد و کشتار وحشیانه نمازگزاران و حافظان قرآن در مسجد مکی زاهدان در اوایل دهه 70….. بدنبال آن شدت گرفتن ماشین ترور و به عبارتی قتل های زنجیره ای بویژه از رهبران ودانشمندان اهل سنت در اواخر دوران ریاست جمهوری رفسنجانی ….چگونه ترور مظلومانه شهید ضیایی رهبر اهل سنت جنوب , شهید دکتر احمد سیاد دانشمند نابغه و بزرگ حدیث , ترور استاد اخلاق شهید فاروق فرساد , ترور مجاهد بزرگ و ابر مرد اهل سنت ایران شهید مولانا عبدالملک ملازاده , ترور استادم امام جمعه خراسان جنوبی شهید مولانا عبدالعزیز الهیاری , ترور همسایه و دوست وفامیل شهید دکتر عبدالعزیز کاظمی , ترور جنون آمیز امام جمعه مسجد شیخ فیض مشهد شهید مولانا موسی کرمپور …..و ده ها تن از رهبران اهل سنت را فراموش کنیم ؟!!! واگر باور کنیم رفسنجانی در این جنایت ها شریک نبوده ولی سکوت مرگبار ایشان از یک طرف و مسوولیت های کشوری که داشته است نمی تواند وی را از این اتهامات تبرئه نماید…….اما مطلب دیگری که در این لحظات قابل توجه هست : به دام افتادن آیت الله هاشمی رفسنجانی در پروژه تروری هست که روزی نام خود ایشان در طراحان ترورهای مشهور از جمله دکتر قاسملو و دکتر شرافکندی بود همانگونه که احمد خمینی قربانی دامی شد که خود روزی درآن شریک بود……اگر خامنه ای و همراهانش اندکی فکر می کردند و دور اندیش باشند دست از ستم و خرافه پروری و جنایت و استبداد برخواهند داشت و با انتخاباتی آزاد می گذارند تا مردم ایران بدون جنگ و خونریزی خودشان سرنوشت آینده شان را در صلح و صفا و همزیستی برگزینند.
ابراهیم احراری
یکشنبه شب 19 دی ماه 1395
همسر شریعتی در شصتوهفتمین روز اعتصاب غذا: خونریزی روده دارد و از درد نمیتواند صحبت کند

علیرغم نظر پزشک متخصص، ماموران سپاه آرش صادقی را به زندان منتقل کردند

پاسخ همسر احمد منتظری به اتهامزنی مکارم: اگر دادگاهی بیطرف سراغ داشتم شکایت میکردم

برنامه روز يکشنبه 8 ژانويه 2017 برابر با 19 دی ماه 1395
گفتگو با جناب يوسف تقدس کارشناس IT + گفتگو با جناب پوريا ابراهيمی فعال حقوق بشر.
برای دانلود فايل صوتی روی فلش کليک کنيد.
گلرخ ها در جامعه ما چه بسیارند – نامه سرگشاده آرش صادقی

آدينه ۱۷ دی ۱٣۹۵ – ۶ ژانويه ۲۰۱۷
آرش صادقی زندانی سیاسی بند هشت زندان اوین که در هفتادودومین روز از اعتصاب غذا با مرخصی همسرش به این اعتراض پایان داد، همچنان علیرغم وخامت حالش، از اعزام به بیمارستان محروم و در این زندان به سر می برد. این زندانی شب گذشته بر اثر «افت فشار ۸ روی ۶، بالا آوردن خون و تنگی نفس» به بهداری زندان منتقل و حدود نیم ساعت با کمک دستگاه اکسیژن نفس کشید. آقای صادقی روز جاری در نامه ای سرگشاده با بیان قدردانی از حمایت طیف گسترده و مختلف شهروندان با توضیح تکمیلی در مورد بازداشت و ناعدالتی های اعمال شده در پرونده همسرش، توضیحاتی در مورد دلایل آغاز و پایان اعتصاب غذای خود ارائه داد.
متن کامل این نامه را در ادامه به نقل از هرانا بخوانید؛
“پس از ۷۲ روز اعتصاب غذا و پافشاری بر دو مطالبه جدی یعنی آزادی همسرم گلرخ ایرایی و همینطور اعاده دادرسی وی درتاریخ ۹۵/۱۰/۱۴ به اعتصاب غذای خود پایان دادم. در طی این مدت بسیاری از دوستان، روزنامه نگاران، فعالین سیاسی، فعالین مدنی و حقوق بشری، دانشجویان، دانش آموزان و هنرمندان، ورزشکاران، زندانیان سیاسی سابق و فعلی، معلمان و فعالین کارگری و اعضای محترم خانوده زندانیان و قربانیان ۸۸ و دهه شصت (مادران داغدار) با پیام های پر مهر خود و حمایت های صادقانه شان از من و همسرم، ما را در پیگیری خواسته مشروع مان یاری کردند و به ما قوت قلب دادند. امتنان از یکایک آن ها را وظیفه خود میدانم. بسیاری از این دوستان بودند که کتبا یا به طور شفاهی علاوه بر اعلام حمایت و همبستگی خود با نگرانی از من میخواستند برای حفظ سلامتی خود از اعتصاب غذا صرف نظر کنم و به شیوه های دیگر مطالبات خود را پیگیری کنم.
البته به دلیل شرایط جسمانی دوره اعتصاب موفق نشدم به نامه های پرمهر تمامی دوستان درد اشنا پاسخ بدهم که بدینوسیله از این بزرگواران پوزش میطلبم.
در رابطه با چرایی اعتصاب غذا و خواسته هایم لازم دیدم نکاتی چند را با دوستان درمیان بگذارم:
۱- پیش از هرچیز باید تاکیید کنم دلیل و انگیزه اصلی من از اعتصاب غذا بیش از انکه صرفا مطالبه ازادی یک فرد بیگناه باشد مطالبه یک حق انسانی و اعتراض به رویکرد ظالمانه و تمامیت خواهانه دستگاه امنیتی و سلب و نقض حقوق انسانی و شهروندی بوده و هست، مهم ترین اعتراض و نقطه تمرکز من، اعتراض به برگزاری دادگاهی غیابی و عدم اختصاص فرصت دفاع به همسرم و به طبع آن صدور حکم سنگین و فاقد ادله قضایی و عرفی و حتی شرعی علیه وی بوده است. که فراتر از همسرم گلرخ تمامی اصول اخلاقی و انسانی را مورد تعرض قرار داد.
ما با مجموعه ای در دستگاه امنیتی مواجهیم که حتی به قانون خود ساخته خود نیز پایبند نیستند نمونه ی آن موارد متعدد نقض قانون در پرونده همسرم از بازداشت و انتقال به خانه امن سپاه تا محاکمه غیابی در حالی که زیر تیغ جراحی بود و توان حضور در دادگاه را نداشت و پرونده پزشکی ایشان نیز به دادگاه ارائه شده بود تا بازداشت وحشیانه توسط همان ارگان و انتقال به زندان برای اجرای حکم غیر قانونی. از سوی دیگر همین آفات ناشی از ظلم و بی عدالتی تکلیف سنگینی را بر دوش این فرزند کوچک ملت ایران قرار داد تا با استفاده از همه توان خود و با توسل به تمامی راه های مسالمت امیز به این ظلم اعتراض کنم. چه اینکه رواج تداوم این رویکرد میتواند به معنای قربانی شدن بسیاری از زنان و مردان دیگر این مرز و بوم باشد که هیچ وجدان بیداری نمیتواند ان را تحمل کند.
۲- افزون بر اجحافی که در جریان بررسی پرونده علیه همسرم شکل گرفت بهانه قرار دادن و استناد به داستانی منتشر نشده در نقد سنگسار و ان هم لحاظ سنگسار به عنوان مقدسات که بنیان حکم ناعادلانه دادگاه غیابی قرار گرفت من را متقاعد ساخت که برای بازنمایی این خطای فاحش و باز اندیش درباره نسبت میان مسئله ای که هیچ گونه مبنای قانونی (مطابق همان قوانین خود ساخته جمهوری اسلامی) و شرعی نداشته باید گامی برداشت تا این رویه کثیف پرونده سازی متوقف و پایان پذیرد.
۳- نهایتا حمله خشونت بار تا به دندان مسلح مامورین اطلاعات سپاه و کوفتن در با میله سنگین به قصد شکستن درب منزل ما و انگیزه بازداشت و انتقال همراه با خشونت همسرم به زندان که از جهات بسیاری خود رفتاری غیر انسانی بود و البته در طی این سال ها به دفعات و در مورد بسیاری از دوستان و عزیزانمان شاهد این رفتارها و صدمات ناشی از ان بوده ایم مرا ناگزیر ساخت با در دست گرفتن جان خود بلندترین اعتراض ممکن را به این ظلم بیان کنم و دادخواهی همسرم را نزد هیئت منصفه ای به بزرگی ملت ایران و همه ی انسان های عدالت خواه دنیا ببرم.
به هر سه دلیل مورد اشاره گلرخ ایرایی همسرم پیش از آنکه به عنوان یک فرد و همسر من مطرح باشد، نمادی از همه دختران و زنان و حتی مردان این مرز و بوم است که حداقل حقوق بدیهی آنها نقض میشود و در عین بیگناهی قربانی میشوند مانند: زینب جلالیان، نرگس محمدی، آتنا دائمی، فهیمه اسماعیلی، مریم اکبری، فاطمه مثنی، آزیتا رفیع زاده، ریحانه طباطبایی، فریبا کمال آبادی، حاجر پیری، افسانه بایزیدی، ریحانه حاج دباغ، الهام فراهانی، مهوش شهریاری، علی شریعتی، سعید شیرزاد، کوروش زعیم، احمد عسگری، کیوان کریمی، سعید ملک پور، نوید کامران، بهنام موسیوند و بسیاری دیگر در گذشته و حال. افسوس که گلرخ ها در جامعه ما چه بسیارند که حتی شمارش موارد و مصادیق ستم علیه آن ها از توان من و این قلم خارج است.
میدانستم و میدانم که وظیفه دارم صدای همه آن ها باشم و از این پس هم به قدر توان و بضاعت خود در این مسیر میکوشم. در مورد همسرم نیز امیدوارم این بار با بررسی پرونده در دیوان زمینه تبرئه وی محیا شود که اگر به هر انگیزه ای و به رغم اذعان مسئولین قضایی مبنی بر بیگناهی وی نیروهای امنیتی بخواهند متعرض او شده و بار دیگر گلرخ را به زندان منتقل کنند وظیفه و مسئولیت خود در حمایت از گلرخ را در قالب اعتصاب غذای مجدد ادامه خواهم داد و به این بد عهدی پاسخ خواهم داد.
۴- نهایتا پیرامون سخنان اخیر دادستان تهران آنچنان که از طریق مطبوعات مطلع شدم گفته اند: در تاریخ ۹/۱۰/۹۵ مدیر کل زندان های استان تهران در رابطه با این محکوم درست همان روزی که فضا سازی ها برای این فرد افزایش یافته به دادستان نامه نوشت و با اعلام شکسته شدن اعتصاب غذا خواستار مرخصی وی شد همچنین در اخرین ملاقات ارش صادقی با نماینده دادستان تهران درخواست مرخصی وی اخذ شد و با توجه به فک اعتصاب در مسیر اقدام قرار گیرد.
اولا با توجه به دست نوشته اینجانب سه شنبه ۱۴/۱۰/۹۵ مبنی بر پایان اعتصاب پس از آزادی همسرم، در این تاریخ از طریق نماینده دادستان در اختیار ایشان قرار گرفته است. احتمال میدهم دادستان محترم فراموش کرده باشند تقویم رومیزی خود را از نهم دی ورق بزنند و به همین دلیل در محاسبه تاریخ پایان اعتصاب غذا دچار خطا شده اند.
ثانیا دادستان محترم تهران به خوبی اگاه هستند که من نه در طول ۷۲ روز دوره اعتصاب غذا و نه در پایان این دوره و آخرین ملاقات با نماینده دادستان حاضر به نگارش درخواست مرخصی اعم از استعلاجی و غیره نشده ام و اساسا در شرایط حاضر هیچگونه درخواستی درباره وضعیت خود نداشته ام.
برای تمامی مردم سرزمینم در اقصی نقاط دنیا بهترین ها را آرزو میکنم که شایسته ی بهترین ها هستند.


