شعر :نسل سوخته

Reza Amiri

dein Profilbild

وای بر منو روزگار من

غم وطن خوردن شده کار من

وای بر تو و روزگار تو
خیانت و اختلاس شده کار تو

من غم ملت خورم که ندارند نانی

تو غم لبنان و سوریه وغزه و به فکر آنی

فرزندان شما سوار ماشین آنچنانی
هی میخورید و ندارید سیرمانی

خوشا آنان که در این دنیا فهمی ندارند
ز ین بابت ز غم سهمی ندارند

آن دسته که دارند غصه و غم فراوان
بوود از برای زن و کودک بی نان

هیاهو هست فراوان از برای حق ایران
خمینی هم بود مدافع حق مستضعفان

ای که غم مردم تو را نیست
تو دانی حکمت این زندگی چیست

به هر آئین که گویی
نباشد خوب درویی

به ما گوییند نسل سوخته
گویی ما را با غم و درد خدا دوخته

تا که گویی حق من کو
شود حاکم خشمگین و چهره بر افروخته

به ما گویند نسل سوخته
گر کنیم اعتراض زنند بر تو انگ خود فروخته

به ما گوییند نسل سوخته
هزاران کودک جنگ چشم به در دوخته

نسلی که بهار و زمستانش یکی هست
نسلی که اعتیاد و فحشا در هم آمیخته

به ما گوبیند نسل سوخته
نسلی که از برای تغییر چشم به دست غرب دوخته

نسلی که حاکمانش وطن یک جا فروخته
نسلی از دویدن مثل سگ پا سوخته

سروده: رضا امیری