شهر خواب آلود ما بیدار می خواهد چه کار گفته ام

می خواهد چه‌کار؟
به استقبال شاعرگرامیی که سروده بود: شهر خواب آلود ما بیدار می خواهد چه کار گفته ام
?????
« شهر خواب آلود ما بیدار می خواهد چه کار»
از « خودی» ها پر شده، اغیار می خواهد چه کار؟
بزبز قندی فراوانند از تقلیدیان
جمعه هامان اینهمه نشخوار می خواهد چه کار؟
تا« عمر مختار» گشته مقتدای نسل ما
خلق و خوی احمد مختار می خواهد چه کار
شعرماها ثبت تاریخ است در شکل غزل
اینهمه دلاله در دربار می خواهد چه کار
«راهیان نور» داریم و هزاران «گریه زار»
این وطن گلگشت شالیزار می خواهد چه کار؟
روزمیهن شام تار است از جهالتهای شیخ
زیر و بم های نشاط تار می خواهد چه‌کار
تا صدای« غزه» هست و قارقار موشکش
گوش ما گلبانگ « موسیقار» می خواهد چه‌کار
فیلسوفان بر فراز منبر خود رأیی اند
شیخ‌ما درراه خود « اسفار» می خواهد چه کار
بی شکنجه بی ستم گفتیم ماها مجرمیم
حضرت قاضی ز ما اقرار می خواهد چه‌کار
تا « نژاد احمدی» محبوب ملت می شود
مرد میدانی « مصدق» وار می خواهد چه کار
«زندگی» را کشته اند این غمپرستان غیور!!
مجمع دلمردگان، کشتار می خواهد چه کار؟
بر سرِ دارند صدها بی گنه هر بامداد
ملت ما اینهمه سردار می خواهد چه کار
چون عباعمامه و سجاده از چین می رسد
خاک ایران صنعت و بازار می خواهد چه کار؟
تا که عطر « شهر ری» در مکربازار قم است
منطق الطیر دل عطار می خواهد چه کار؟
زودتربایدگذشت از دزدی میلیاردران
دادگاهی اینهمه کشدار می خواهد چه‌کار؟
غیر« افغانی» ندارد یک پناهنده ، وطن
کشور تریاک ِ ما، دیوار می خواهد چه کار
تابع اصل جهالت باش تا خندان شوی
این زمانه مردم دیندار می خواهد چه کار؟
اعتیاد وفقر و فحشا، ننگ این کاشانه نیست
خاک ایران مردم هشیار می خواهد چه کار
دست قانون چشم هارابست در انگار شیخ
چشم « امید» از پی دیدار می خواهد چه کار

استاد مصطفا بادکوبه ای