توهم رییس قوه، خواب رهبر نظام

reza amiri

 

“چه عدلیه؟! معلوم است عدلیه بی‌قانون، عدلیه‌ای که جمعی جاهل و دزد دست به‌دست هم داده؛ تقی را بگیر، نقی را بگیر، احمد علینقی را بگیر؛ از آن رشوه بگیر، از این تعارف بگیر…” (ناظم‌الاسلام کرمانی؛ تاریخ بیداری ایرانیان)

 

ورود

باورنکردنی است، اما واقعیت دارد. هفته‌ی گذشته، صادق لاریجانی، رییس قوه قضاییه ادعا کرد: “مردم به دستگاه قضائی به‌عنوان ملجأ و پناهگاه نگاه می‌کنند و از این زاویه کثرت مراجعه مردم به دستگاه قضائی امیدوارکننده و نشان‌دهنده اعتماد و اطمینان به دستگاه قضائی است.”

قاضی‌القضات جمهوری اسلامی بی‌توجه به واقعیت‌های اجتماعی و اقتصادی گرداگرد خود و جاری در جامعه، و بی‌اعتنا به نارضایتی بخش مهمی از مراجعه‌کنندگان به زیرمجموعه‌‌های قوه قضاییه، متوهمانه از “اعتماد و اطمینان مردم به دستگاه قضایی” سخن می‌گوید.

تیرماه گذشته نیز لاریجانی ضمن اشاره به ۱۵ میلیون پرونده‌ در دستگاه قضایی، آن را نشانه‌ای از “اعتماد مردم به قوه قضاییه” توصیف کرده و افزوده بود: “اگر مردم به دستگاه قضایی اعتماد نداشتند٬ خودشان مسائل‌شان را حل و فصل می‌کردند.” او به‌شکلی حیرت‌آور، این تبیین غریب را چنین تکمیل کرده بود: “در برخی کشورها میزان مراجعه به دستگاه قضایی بسیار کم است٬ نه به این معنا که در آن کشورها نزاعی نیست یا جرمی اتفاق نمی‌افتد٬ بلکه به این دلیل که مردم این کشورها اعتمادی به دستگاه قضایی خود ندارند.”

لاریجانی نه اختلاف معنادار ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ایران با کشورهای توسعه‌یافته را دریافته، و نه فاصله‌ی غریب قوه قضاییه غیرمستقل و عدالت‌گریز جمهوری اسلامی را با عملکرد دستگاه‌های قضایی مستقل در نظام‌های دموکراتیک.

 

رییس قوه‌ای که خود را به خواب زده

صرف‌نظر از اینکه معلوم نیست لاریجانی مبتنی بر کدام پژوهش، از “اعتماد و اطمینان مردم به قوه قضاییه” سخن می‌گوید؛

مستقل از ظلمی که در حوزه‌ی دادگاه انقلاب نثار دگراندیشان منتقد وضع موجود و فعالان سیاسی و کنشگران مدنی و روزنامه‌نگاران می‌شود؛

برکنار از نتایج برخی پژوهش‌های علمی که به‌صراحت از نظر منفی و ارزیابی انتقادی اکثریت شهروندان از این قوه گزارش می‌دهد (به‌عنوان نمونه، در یک تحقیق میدانی و کیفی که نتایج آن در نشریات کشور منتشر شده، نمره رضایت شهروندان به عملکرد قوه قضاییه، حدود ۱۱ از ۲۰؛ و میانگین نمره‌ی احساس امنیت شهروندان از دستگاه قضایی، حدود 9 از ۲۰ بوده است)؛

افزون بر باوری ملموس در میان خیل عظیم صدها هزار شهروندی که حقوق آنان توسط شرکت‌های سرمایه‌گذاری و موسسات مالی ـ اعتباری، پایمال شده و هیچ دادرس و عدالتخانه‌ای نمی‌بینند؛

و علاوه بر لشکر شاکیان و متشاکیان ناراضی از عملکرد دستگاه قضایی (به‌دلیل توهین و تحقیر و بی‌احترامی تحمیل شده، یا دریافت رشوه، یا اطاله‌ی دادرسی، یا ناپیگیری و…) که اینجا و آنجا، خود را مشهود می‌کند؛

نکته‌ی مهم، بی‌توجهی تأسف‌بار نفر نخست قوه قضاییه به ریشه‌ها و علل اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی دعواها و شکایت‌هایی است که به قوه قضاییه منتهی می‌شود.

رییس قوه قضاییه به علل و دلایل افزایش صدور چک‌های بی‌پشتوانه و برگشتی (که سال گذشته از مرز ۱۸۰ میلیارد تومان در روز فراتر رفت و در ۹ ماه نخست آن از ۴ میلیون فقره گذشت)، یا تشکیل روزانه ۱۶۰۰ پرونده نزاع منجر به جرح در سازمان پزشکی قانونی، یا رشد بیش از ۵۰ درصدی آسیب‌های اجتماعی در پنج سال گذشته، یا چگونگی زندگی افزون بر ۴۰ درصد جمعیت کشور زیر خط فقر، یا وضع معیشتی بیش از ۹ میلیون بی‌سواد ایرانی، یا چگونگی زندگی لشکر ۱۰ میلیونی بیکاران و متقاضیان کار، و یا نحوه‌ی معاش ۲ میلیون معتاد و خانواده‌‌ی ایشان در کشور، و دیگر شاخصه‌های ناگوار و مشابه، هیچ کاری ندارد. چنان‌که به تخصص و تجربه و استقلال و سلامت قضات نمی‌اندیشد، و به کاستی‌ها و به‌روز نبودن برخی قوانین موجود نیز اعتنایی نمی‌کند. قوانینی که به تعبیر حقوقدانان، معارض، قدیمی و حتی آزمایشی‌اند و نه تنها بازدارنده‌ی جرم نیستند، بلکه در مواردی خود باعث افزایش جرم می‌شوند.

در برابر این همه، و در متن این وضع اسف‌بار اما رییس قوه قضاییه تنها در اندیشه‌ی صید ماهی خویش و تبلیغ آن ـ با توهم یا تزویر یا تحریف ـ است، و از “اعتماد و اطمینان مردم ایران به دستگاه قضایی” می‌گوید. او آشکارا خود را به خواب زده؛ وضعی که بدتر از خواب است.

 

خواب رهبر چه وقت آشفته می‌شود؟

صادق لاریجانی قاضی‌القضات منصوب رهبر جمهوری اسلامی است. “خود را به‌خواب زدن” رییس قوه قضاییه هم‌زمان شده با خواب آسوده‌ی نفر نخست رژیم. هیج‌کدام از شاخصه‌هایی که در بالا به اجمال مورد اشاره قرار گرفت، خواب رأس هرم نظام را آشفته نمی‌کند. آنچه موجب شکایت آیت‌الله خامنه‌ای است، به تصریح خود او، وضع فرهنگی کشور پس از روی کار آمدن دولت اعتدال‌گرای روحانی است.

رهبر جمهوری اسلامی در دیدار اخیرش با اعضای ارشد قوه مجریه، در سخنی قابل‌تأمل از “حساسیت” خود نسبت به مسئله‌ی فرهنگ گفت و افزود: “گاهی اوقات مشکلات فرهنگی موجب شده که من شب خوابم نبرده؛ به‌خاطر مسائل فرهنگی؛ یعنی اهمیت مسائل فرهنگی این‌جور است.”

به تعبیری، می‌توان گفت آنچه موجب رنجش شدید خاطر نفر اول نظام شده، و او این وضع را با اعلام “بی‌خوابی”اش، برای دولت اعتدال‌گرا و تمامی شنوندگان و مخاطبان، محسوس ساخته، نه هزار و یک مشکل اقتصادی و اجتماعی چند ده‌ میلیون شهروند که برخی مسائل فرهنگی کشور است. و معنادار، نحوه‌ی مواجهه‌ی او: “اگر چنانچه می‌بینید فلان تئاتر، فلان فیلم، فلان کتاب، فلان نشریه با مبانی انقلاب و مبانی اسلام مخالف است، جلویش را بگیرید و با آن برخورد بکنید… رودربایستی نکنید… رهاسازی فرهنگ اصلاً جایز نیست.”

تأسف‌بار و معنادار است؛ رهبر جمهوری اسلامی همچنان “سانسور” و “انسداد سیاسی” را چاره‌ی کار و راهبرد اصلی برای ادامه‌ی بقای رژیم می‌داند.

البته دور از ذهن نیست که مقوله‌ها و سوژه‌های دیگری نیز خواب رهبری نظام را آشفته کند؛ اما او تمایلی به ابراز و عریان کردن آن نداشته باشد. بحران اتمی و رهبران جنبش سبز را می‌توان در این فهرست گنجاند.

توهم و خویش را به خواب زدن رییس قوه قضاییه، و خواب مقام ارشد و منصوب‌کننده‌ی وی (رهبر جمهوری اسلامی) اما ـ چنان‌که تجربه‌ی تاریخی در ایران و جهان، و در بسیاری رژیم‌های اقتدارگرا مستند کرده ـ در “بزنگاه”ی به پایان خواهد رسید.