فردِ مؤنّث حتّی از داشتنِ عکسی دراعلامیه‌ی ترحیمش محروم است!

Bildergebnis für ‫اعلامیه ی ترحیم‬‎

 

نوشته< هانا امیری

?نیمه‌یِ سنگین‌ترِ زمین?
(تأمّلی درباره‌ی مفهومِ ناکامی و امرِ جنسی)
۱. گاهی برخی واژه‌ها، بدل به استعاره شده و مخاطب با خوانشِ آن، معنایی جز آن‌چه در ظاهرِ واژه است را درمی‌یابد. به عنوان نمونه هنگامی که شاعر از “شیری که در میدانِ نبرد می‌جنگد” سخن می‌گوید، ما می‌فهمیم که او در واقع از فردی شجاع سخن می‌گوید که بی‌هراس به صفِ دشمن زده است. شیر؛ استعاره‌ای شده برای بیانِ شجاعت. حال، اگر ناگهان به ما خبر دهند که “در
تصادفی سهمگین، جوانی ناکام از دنیا رفت” چه برداشت‌هایی از این عبارت خواهیم داشت؟ تحلیل‌هایی که از این جمله استخراج می‌شود به شرحِ زیر خواهد بود:
در تصادفِ روی داده، یک فردِ مذکّر جانش را از دست داده است.
آن فردِ مذکّر، هنوز ازدواج نکرده بوده است.

گمان نمی‌کنم مناقشه‌ای در این دو تحلیلِ به دست آمده از جمله‌ی خبریِ بالا وجود داشته باشد. چرا که در جامعه‌ی ایرانیِ امروزِ ما، در هیچ‌ اعلامیه‌ی ترحیمی برای یک فردِ مؤنّث، به روشن‌سازی وضعیّت او پرداخته نمی‌شود. فردِ مؤنّث حتّی از داشتنِ عکسی دراعلامیه‌ی ترحیمش نیز عموماً محروم است و به جایِ تصویرِ او، عکسی از یک گل که باز هم استعاره‌ای است برای نمایاندنِ جنسیّتِ او، بهره برده می‌شود. همچنین دیده نشده (حدّاقل من ندیده
و نشنیده‌ام) که برایِ یک فردِ مؤنّث که جانش را از دست داده، وصفِ ناکام به کار گرفته شده باشد.
این موضوع، بیان‌گرِ دو تحلیلِ مهم است:

کامرواییِ مردان، در وقوعِ “ازدواجِ دائم” فهمیده شده است. گو اینکه با وقوعِ ازدواجِ دائم، مرد؛ سلطانِ بلامنازعی بر سرزمینی خواهد شد که زن، نام دارد و او مجاز و قادر خواهد بود تا هرگونه که خواست با آن زن، رفتار کند. نهادِ ازدواجِ دائم برایِ مردان، بستری آماده تلقّی شده برایِ ارضایِ کامرانی و کامروایی و حتّی اگر او همه‌گونه بهره‌مندی در زندگی را تجربه کرده
و امّا از این موضوع، متمتّع نشده باشد، همانا ناکام از دنیا رفته است.
فردِ مؤنّثی که جانش را از دست داده، هیچ‌گاه ناکام خوانده نمی‌شود، چرا که او اساساً ابزاری است برای رساندنِ مرد به کامروایی. کامکاریِ او
فاقدِ موضوعیّت است. زن در چنین محملی، طریقیّت داشته و صرفاً به عنوان یک ابزار نگریسته می‌شود. برای یک ابزارِ فاقدِ هویّت نیز چه تفاوتی می‌کند تصویرِ خودش را در اعلامیه‌ی ترحیمش بگذارند یا عکسی از یک گل یا
هر پدیده‌ی دیگر را؟ او “مستوره” است و “محجوب” و “مخفی”. بیهوده نبوده که چنین تخلّص‌هایی نیز به جبرِ تاریخی برای خویش برمی‌گزیده‌اند زنانِ نویسنده و شاعرِ قرن‌های گذشته.

۲. رعایتِ اصلِ کرامتِ ذاتی (Dignity) اقتضا می‌کند که حیثیّتِ هر فرد، محترم باشد. نگاهِ ابزاری به فرد، او را در بهره‌مندی از کرامت، دستخوشِ ناملایمت‌های فراوان خواهد ساخت. صدرِ اصل بیست و یکمِ قانونِ اساسیِ جمهوریِ اسلامیِ ایران مقرّر داشته که “دولت موظّف است حقوقِ زن را در تمامِ جهات با رعایتِ موازینِ اسلامی تضمین نماید…” نمی‌توان و نباید تفسیری از مفهومِ “موازینِ اسلام” ارائه داد که زن را بدل به ابزار کرده و او را از کرامتِ ذاتی‌اش تهی سازد. از جمله مواردِ مناقشه برانگیز در نظامِ حقوقیِ ایران، موضوعِ “تمکینِ جنسیِ زن” و همبستریِ او با شوهر است. نخست آن‌که باید توجّه داشت، ازدواج؛ قراردادی منعقده و مکانیکی میانِ زن و
مرد نیست که زن را یکباره و برایِ همیشه به تملّکِ مرد درآورد. باید کوشید تا این برداشتِ ارتدوکسیکال و متعصّبانه از نهاد ازدواج در جامعه‌ی ایرانی، تصحیح گردد. در موضوعِ خاصِ همبستریِ زن و مرد، باید این نکته را مورد توجّه قرار داد که وجودِ عنصرِ “رضایتِ طرفین” برای وقوعِ چنین امری، همواره و در هر مرتبه مورد نیاز است. “عدم رضایت”ِ یکی از طرفین، همبستریِ زوجین را بدل به مصداقِ “تجاوز” خواهد کرد. هم‌اکنون در بیش از ۱۰۴ کشورِ
دنیا، نزدیکیِ بدونِ رضایتِ زن توسّط همسر، جرم‌انگاری شده و امکانِ پیگیردِ قانونی دارد.
در حوزه‌ی عمومی؛ آن هنگام که قانون به انتها می‌رسد، اخلاق آغاز می‌شود. اگر هنوز ما در جامعه‌ی ایرانی، به دلایل و علل گوناگون، به محملِ قانونیِ مزبور نرسیده‌ایم، به جا و رواست که درباره‌ی “اخلاقی‌سازیِ نهاد خانواده و ازدواج” تامّل کرده و پاسخی برای موضوعِ مذکور بیابیم. بی‌گمان؛ عاقبت جوینده یابنده بوَد.