قربانیان هولوکاست

نوشته نیما حسابیان

Bildergebnis für ‫قربانیان هولوکاست‬‎

هفتاد و دو سال از آزاد سازی اردوگاه آشویتس (Auschwitz( بزرگترین و مجهزترین اردوگاه کار اجباری که در طول اشغال لهستان توسط نازی ها ساخته شده بود، می گذرد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۰۵ با صدور قطعنامه ای که به پیشنهاد کشورهایی همچون آمریکا، اسراییل و روسیه و حمایت ۱۰۴ کشور دیگر عضو، انکار هولوکاست را غیر قابل پذیرش و بیست و هفتم ژانویه، سالروز آزادسازی این اردوگاه را به یابود قربانیان آن فاجعه، روز جهانی یادمان هولوکاست نام گذاری کرد.  حسین قریبی نماینده ایران در این نشست مجمع عمومی سازمان ملل، اقدام آمریکا را در طرح قطعنامه ” یک اقدام فریبکارانه سیاسی” دانست و پس از ابراز مخالفت با آن، جلسه مجمع را ترک کرد. بدین ترتیب نام ایران بعنوان تنها مخالف صدور این قطعنامه ثبت شد.

 

هولوکاست چیست؟ آدولف هیتلر کیست؟

واژه هولوكاست (Holocaust)، به معناى «سوزاندن با آتش است كه به طور كامل از ميان برود» و واژه اى است يونانى كه از دو واژه Holos به معنى همه و Kaustus به معنى سوزاندن و نابود كردن تركيب شده است و در لغت، به معناى «همه سوزى» است و به کشتار دسته جمعی و نسل کشی نزدیک به یازده میلیون نفر بخصوص شش میلیون یهودی در طی جنگ جهانی دوم بدست آلمان نازی از۱۹۴۱ تا انتهای سال ۱۹۴۵ در اردوگاههای مرگ که آشویتس یکی از مهمترین آنها بود، اطلاق می شود. در سال ۱۹۳۳ کمپ‌هایی برای شکنجه و کشتن مخالفان سیاسی از جمله کمونیستها و سوسیال دمکراتها توسط نازی‌ها تشکیل شد. پس از مدتی از این کمپها به عنوان اردوگاه کاراجباری یهودیان استفاده می‌شد درسال ۱۹۴۲ دولت آلمان تصمیم به اجرای طرحی موسوم به «راه حل نهایی» گرفت که به موجب آن کمپهایی برای کشتار دسته جمعی یهودیان تأسیس شد. بسیاری از کولی ها، همجنسگرایان، مخالفان دولت آلمان نازی, بیماران و سربازان اسیر شده نیز در این اردوگاها به کام مرگ فرستاده شدند. کشتارها به شکل سازمان‌یافته در تقریباً همهٔ مناطق اشغال‌شده توسط آلمان که امروزه ۳۵ کشور اروپایی را تشکیل می‌دهند انجام می‌شدند. شدیدترین وجه آن‌ها در اروپای مرکزی و شرقی اعمال شدند، جایی که بیش از هفت میلیون یهودی در ۱۹۳۹ در آن زندگی می‌کردند. نزدیک پنج میلیون یهودی در آنجا جان خود را از دست دادند.

هیتلر به عنوان یک کهنه‌ سرباز نشان‌دار جنگ جهانی اول در سال ۱۹۲۰ به حزب نازی پیوست و در سال ۱۹۲۱ به ریاست آن رسید. او در سال ۱۹۲۳ به خاطر شرکت در کودتایی نافرجام به تحمل ۵ سال زندان محکوم شد و در همین دوران کتاب نبرد من را نوشت. او پس از آزادی از زندان، با ترویج ایده‌های ملی‌گرایی، ضدکمونیستی، یهودستیزی و ایراد سخنرانی‌های پرشور، حامیان بسیاری در کشور آلمان به‌ دست آورد. هیتلر در سال ۱۹۳۳ به مقام صدراعظمی رسید. او عامل شکست آلمان در آن جنگ جهانی اول را نه تنها در ابعاد نظامی که برآمده از خیانت‌ها و ساختارهایی می‌دانست که در جامعه وجود داشت و در این میان یهودیان و کمونیست‌ها نقش پررنگی داشتند. او در بخشی از این کتاب می‌نویسد: ” مارکسیست حقیقی که هدف اساسی آن خرابی اوضاع تمام کشورهای غیر یهودی بود در ماههای اول سال ۱۹۱۴ قیافه زشت خود را نشان داد.” و در بخشی دیگری از کتاب بعد از بررسی نقش یهودیان در اقتصاد آلمان‌ می‌گوید: “زالوها, پول‌های ارزشمند مردم آلمان را می‌گرفتند و کاغذهای بی‌ارزش به آنها می‌دادند”  و  “یهودی کسی نیست که آشتی پذیر باشد, باید همه را نابود ساخت.” آنچه مشخص است فارغ از نقش‌های متفاوتی که یهودیان در کشورهای مختلف داشتند اما برای هیتلر و دستگاه تفکری برآمده از تفکر فاشیستی, یهودی بودن کافی بود تا آنها نژادی پست دانسته و برای سلامت نژاد خود دست به یک بهداشت نژادی بزنند.

 

ریشه های هولوکاست

از دوران قرون وسطی اذیت و آزار یهودیان در سراسر اروپا جریان داشت. علت اصلی این حملات به یهودیان، دیدگاه کلیسا بود که یهودیان را در مصلوب شدن عیسی مسیح مقصر می شناخت. احساسات یهود ستیزانه ریشه در مشکلات اقتصادی نیز داشت. در قرون وسطی کلیسا مسیحیان را از رباخواری منع می کرد و حرفه بانکداری آن زمان به دست یهودیان می چرخید. مسیحیان که از یهودیان پول قرض می گرفتند از این رباخواران  منزجر بودند. این احساسات حتی تا دوران هیتلر بسیار رایج بود. مارتین لوتر   پایه گذار کلیسای پروتستان در سال ۱۴۵۳ نوشت که کنیسه های یهودیان را باید به آتش کشید، خانه هایشان را سوزاند و آنان را برای همیشه از آلمان اخراج کرد. پس از این دوران یهودیان از محیط اطراف خود در شهرهای اروپایی منزوی شده و در گتوها سکنی گزیدند. در اواخر قرن نوزرهم هزاران یهودی از شرق اروپا به آلمان گریختند تا از کشتار یهودیان که در لهستان و اوکراین و بخشهایی از روسیه در جریان بود در امان بمانند. افزایش جمعیت یهودیان آلمان احساسات ضدیهودی را که از قبل در این کشور بالا گرفته بود, به جوش و خروش رساند. با شکل گیری احزاب یهود ستیز، حتی دانشگاهیان و روشنفکران نیز آشکارا از ضرورت قلع و قمع یهودیان سخن می گفتند. همزمان نظریه های به ظاهر علمی- نژادی رواج گسترده ای یافت و افسانه نژاد آریایی در میان آلمانی ها ریشه دواند و در آنها روحیه برتری نژادی نسبت به سایر انسانها را تقویت نمود. به دنبال شکست آلمان در جنگ جهانی اول که از ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ به طول انجامید، احساسات ضدیهودی در این کشور به اوج رسید. سربازان شکست خورده آلمانی که از جبهه ها بازمی گشتند، از جمله سرجوخه ای به نام آدولف هیتلر، خانه نشینان بی درد را مسئول شکست آلمان محسوب می کردند. آنها سوسیال دمکراتها، سیاستمداران، انقلابیون و بطور خاص یهودیان را ملامت می کردند که  از پشت به ارتش آلمان خنجر زدند.

 

انکار هولوکاست

عبارت انکار هولوکاست یا تجدید نظر طلبی در هولوکاست در مورد تلاش هایی بکار می رود که به منظور نفی حقایق تثبیت شده درباره نسل کشی یهودیان اروپا به دست نازی ها صورت گرفته است. از جمله اظهارات انکارآمیز متداول می توان به این موارد اشاره کرد: کشتار حدود شش میلیون یهودی طی جنگ جهانی دوم هیچگاه رخ نداده  و یا بزرگ نمایی شده‌ است, نازی ها نه سیاست رسمی برای نابودسازی یهودیان داشتند، نه قصد این کار را و اینکه اتاق های گاز سمی و کوره های آدم سوزی اردوگاههای مرگ هرگز وجود نداشته است. مورخان و پژوهشگران تاریخی بر این نظر اجماع دارند که انکار هولوکاست ریشه در نفرت دارد و تلاش نفی کنندگان آن را برای عدم توجه به جنایتی که به صورت سیستماتیک در تاریخ رخ داده است می دانند.  آنها انکارگران را      شبه  مورخانی می خوانند که انگیزه خود را از ایدئولوژی یهود ستیزی می گیرند و به کلی نفی کننده دلایل و اسناد تکذیب ناپذیر تاریخی هستند. در میان مدافعان تجدید نظر طلبی، نیز طیف های گوناگونی وجود دارد. در حقیقت تجدید نظر طلبان را نمی‌توان یک گروه متقارن شمرد. گروهای نئونازی و رهبران آنها پس از پایان جنگ جهانی دوم جزء اولین گروههایی بودند که تبلیغات خود را مبنی بر دروغ و ساختگی بودن هولوکاست آغاز کردند. گروه دیگری که با هیاهوی زیاد ادعای تجدید نظر طلبی می کنند گروه نژاد گرای کوکلوس کلان هستند. از دیدگاه گرایش سیاسی نیز تجدید نظر طلبان  طیف هماهنگی نیستند و برخی کمونیست، سوسیالیست، چپ میانه رو، لیبرال و برخی دیگر محافظه کارند. رواج انکار هولوکاست در میان مسلمانان در سالهای اخیر را  می توان به چند عامل نسبت داد: پشتیبانی فزاینده برخی دولتها، گسترش اسلام رادیکال و نزاع اعراب و اسراییل. در میان انکارگران هولوکاست در غرب، روژه گارودی نفوذ زیادی در ترویج انکار هولوکاست و ادبیات یهودستیزانه در کشورهای مسلمان داشته است. گارودی یک روشنفکر مارکسیست فرانسوی و عضو پارلمان فرانسه از حزب کمونیست این کشور بود که بعدها اسلام روی آورد. هنگامی که دولت فرانسه گارودی را به خاطر تحریک به نفرت نژادی تحت تعقیب قرار داد، بسیاری در خاورمیانه وی را یک قهرمان خواندند. در برخی کشورهای دیگر خاورمیانه، این احزاب اصولگرا هستند که با انکار یا کمرنگ کردن هولوکاست می کوشند یهودی ستیزی را به عنوان عاملی در تشدید تنش روابط با اسراییل و آمریکا در جامعه شان دامن بزنند. در ایران نیز    تا اوایل دهه هفتاد، هولوکاست یک رویداد حقیقی به شمار می‌رفت و فیلم‌ها و سریال‌های غربی که درتایید هولوکاست ساخته        شده بودند، بدون هیچ توضیحی در شبکه‌های رسمی تلویزیون پخش می‌شد اما با رهبری آیت الله خامنه ای و انکار و افسانه وار توصیف کردن این واقعه  توسط او, حمله به این جنایت بشری آغاز شد. در سال ۱۳۷۵ سعید امامی معاون امنیتی وقت وزارت اطلاعات ایران در دانشگاه همدان اعلام کرد به کتاب‌هایی تاریخی دست یافته‌ است که نشان می‌دهد رقم واقعی کشته شدگان در هولوکاست ۲۵۰ هزار نفر بوده‌  و رقم شش میلیون یهودی کشته شده در هولوکاست جفنگ است.  محمود احمدی نژاد, رئیس جمهور پیشین ایران نیز از انکار کنندگان هولوکاست است و در بسیاری از سخنرانی هایش چه در داخل  و چه خارج ایران از جمله کنفرانس جهانی سازمان ملل علیه نژادپرستی درسوئیس و دانشگاه کلمبیا در آمریکا  بارها از واژه‌هایی همچون مشکوک و مبهم  برای اشاره به هولوکاست استفاده کرد. برگزاری کنفرانس و نمایشگاه کاریکاتور هولوکاست در تهران نیز بخشی دیگر از پروژه هولوکاست ستیزی جمهوری اسلامی است.  

 

قهرمان ایرانی هولوکاست

حدود سه دهه پیش از دنیا رفته اما تا همین چند سال قبل کمتر  کسی نامش را شنیده بود. حالا مدتی است نامش بر سر زبان‌ها افتاده و مثل اسکار شیندلر، صنعتگر آلمانی که بیش از ۱۰۰۰ یهودی را در طول هولوکاست با استخدام در کارخانه‌هایش نجات داد، هم یک قهرمان است. نامش عبدالحسین سرداری است. کاردار سفارت ایران در پاریس بوده و در دوران خدمت در این سفارتخانه با استناد به توافق‌نامهٔ حقوق شهروندی که بین دولت شاهنشاهی ایران و آلمان نازی منعقد شده بود جان عده قابل توجهی از یهودیان ایرانی را نجات دهد. علاوه بر این او توانست جان بسیاری از یهودیان غیر ایرانی مقیم فرانسه  را نیز با صدور پاسپورت ایرانی برای آن‌ها نجات دهد. با اشغال فرانسه توسط آلمان و خروج سفرای بسیاری از کشورها از این کشور از جمله سفیر ایران, سرداری تصمیم به ماندن در فرانسه بعنوان یک دیپلمات و به خطر انداختن جان خود برای کمک به یهودیان هموطن و غیر هموطن می کند. ایران با اینکه رسما در جنگ جهانی دوم بی طرف بود، ولی به حفظ روابط تجاری قدرتمند خود با آلمان علاقه داشت. این وضع برای هیتلر ایده آل بود. ماشین تبلیغاتی نازی ایرانیان را دارای نژاد آریایی خواند و از نظر نژادی با آلمانی ها یکی دانست. اما یهودیان ایرانی در پاریس همچنان با اذیت و آزار رو به رو بودند و خبرچینان اغلب، هویت آنها را به مقامات گشتاپو لو می دادند.  فریبرز مختاری در کتابش، “در سایه شیر”، درباره او می نویسد : ” سرداری در سوئیس دیپلم وکالت گرفته بود و برای همین می‌توانست با مقام‌های آلمانی از نظر حقوقی صحبت کند و مطالب قانونی را طوری پیش بکشد که نازی‌ها نتوانند آن را رد بکنند. او که دیپلماتی خوش رو و میهمان نواز بود و توانست با افسران و مأموران حکومت آلمان نازی روابط دوستانه ای برقرار سازد و با استفاده از تناقض‌های درونی و حماقت‌های ایدئولوژی نازی‌ها  و با بیان اینکه ایرانی های یهودی با یهودیت اروپایی پیوند خونی ندارند  توانست برای بیش از  ۲ هزار ایرانی یهودی، و چه بسا کسانی دیگر، از مقررات نژادی نازیها معافیت بگیرد و از روانه کردن آنها به اردوگاههای مرگ نازی ها جلوگیری کند. او همچنین با صدور پاسپورت های ایرانی که که در آنها مذهب دارندگان قید نمی شد و برای سفر در طول اروپا لازم بود، توانست به بسیاری از یهودیان ایرانی و غیر ایرانی کمک کند که به ایران بازگرند یا به کشورهای امن دیگر بروند.”

عبدالحسین سرداری  در سال ۱۳۶۰ در اتاقی کرایه ای در جنوب لندن در تنهایی درگذشت و این درحالی بود که حقوق بازنشستگی خود به عنوان سفیر و همچنین املاکش در تهران را به دنبال انقلاب اسلامی ایران از دست داده بود. او هرگز در مورد فداکاری های خود صحبت نکرد و مصرانه می گفت که وظیفه انسانی اش را برای هموطنانش و دیگران انجام داده است . آگاهی از کمک های او و صدها ایرانی دیگر به یهودیان ایرانی، فرانسوی و دیگر ملیت ها در زمان جنگ جهانی دوم تصویری انسانی و بشردوستانه از ایران و ایرانی ترسیم می کند. تصویری که رهبر و مقامات سیاسی کنونی ایران آن را بسیار مخدوش کرده اند.

 

منابع

۱- صفحه ویکی پدیا هولوکاست                                                                                     هولوکاست/ https://fa.wikipedia.org/wiki

۲- درباره انکار هولوکاست                                                                                         http://www.projetaladin.org/holocaust    

۳- آلمان و یهود ستیزی                                                                                                             http://www.projetaladin.org

۴- شیندلر ایرانی؛ ناجی یهودیان از دست نازی‌ها، برایان ویلر، بی‌بی‌سی فارسی                                           http://www.bbc.com/persian