چرا جمهوری اسلامی مسیحیت ستیز است؟

عدم تحمل دگراندیشان سیاسی و عقیدتی همواره به اشکال مختلف در تاریخ ایران وجود داشته است اما با استقرار جمهوری اسلامی تبعیض، آزار و به انزوا فرستادن آنها در محدوده جامعه خود ابعاد گسترده ای یافته و قانونی شده است. در اوایل انقلاب آیت الله خمینی سعی می‌کرد عده‎ی اندکی از مقامات بلند پایه مسیحیان و ارامنه‎ی همسو با سیاست‎های انقلاب اسلامی را دور خود جمع کند و بدنه‏‌ی اجتماعی مسیحیان در ایران را نادیده گرفت تا آنجا که حتی حقوق و بندهایی که قانون اساسی برای آنها تعیین کرده بود نادیده گرفته شد. در این سالها نوکیشان مسیحی زیادی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام و ارتباط با شبکه کلیسایی خارج از کشور در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی به حبس کشیده شدند، و عده ای نیز در دادگاه های بدوی رژیم به اعدام محکوم شدند ،از این میان کشیش یوسف ندرخانی, کشیش سعید عابدینی, مریم امیرزاده و مرضیه رستم پور و… با واکنش جهانی حکومت جمهوری اسلامی را مجبور به عقب نشینی در ارتباط با این حکم به ناحق کردند، اما  نوکیشان مسیحی بسیاری دوران محکومیت خود را در زندان سپری میکنند، ، ابراهیم فیروزی نوکیش مسیحی که در تابستان ۱۳۹۲ دستگیر شد و تا کنون در این سه سال یک روز از مرخصی استفاده  نکرده است ، و دیگر نسیم نقش زرگران از نمونه های بارز این نوکیشان مسیحی در حبس میباشند.

 

یکی از علل سرکوب نوکیشان مسیحی در ایران نگرانی حکومت از رشد اقبال عمومی به مسیحیت و گسترش کلیساهای خانگی در شهرها و روستاهایی با بافت سنتی است.  جمهوری اسلامی که پایگاه قدرت خود را بر لایه‌های سنتی اجتماع استوار می‌داند و از ریزش تدریجی این پایه‌ها نگران است. در تحلیل سردمداران و همفکران آنها در جمهوری اسلامی، دلیل رویگردان شدن مردم از باروهای سنتی و قرائت حکومتی از دین، توطئه دشمنان خارجی است. آنان نمی‌توانند یا نمی‌خواهند باور کنند که این پدیده ممکن است ارتباطی هم با فساد فراگیر در نظام مالی و اقتصادی، اختلاس‌های میلیاردی، فقر و شکاف طبقاتی، ناعدالتی و برخورد دوگانه نظام قضایی با خودی‌ها و غیرخودی‌ها، وعده‌های عملی نشده و مهمتر از همه واقعیت‌هایی اجتناب‌ناپذیر دینداری در عصر مدرن داشته باشد.

 

عبدالکریم لاهیجی, حقوقدان برجسته در جایی با بیان اینکه نخستین تبعیض‌ها بین مسلمان و غیرمسلمان در قانون اسلامی جمهوری مشخص شده می گوید: ” ماهیت نظامی اسلامی حاکم بر ایران، نگرش طبقه مذهبی حاکم را بازتاب می‌دهد. در همین حال، نگرش حاکم بر طبقه روحانیت شیعه، باورهای مذهبی دیگر را تاب نمی‌آورد و بر این اعتقاد است که پیروان مذاهب دیگر نمی‌توانند و نباید از حقوق شهروندی برابری با شیعیان برخوردار باشند. این تبعیض و فشار برای اقلیت‌های رسمی شناخته شده، قدری کمتر و برای دیگر مذاهبی که رسمیت دارند شدت و حدت بسیار بیشتری دارد. در این مسیر حکومت اسلامی برای پیروان برخی از مذاهب، مانند بهایی و نوکیشان مسیحی تا مرز ارتداد پیش می‌رود.”  و جالب آنجاست که حکومت اسلامی ايران با قانونی کردن مجازات اعدام برای ارتداد در لايحه مجازات عمومی ، هراس حکومتگران را از رونق گرايش های غير اسلامی در جامعه نشان داده و اين برداشت را تاييد می کند که در سه دهه گذشته بخش های مهمی از جامعه ايرانی به دليل سرخوردگی از حکومت به مذاهب و گرايش های غير مذهبی روی آورده اند.

 

 

بخشی از این رویکرد مسیحیت‌ستیزانه هم توجیه جنبه مالی و بودجه‌ای کلانی که برخی نهادهای تبلیغی به بهانهٔ کار فرهنگی و تحقیقاتی در ارتباط با ادیان و فرقه‌های انحرافی از بودجه کشور دریافت می‌کنند است. هر چه دشمن فرضی بیشتر، خطرناک‌تر و بزرگتر باشد، بالطبع بودجه دریافتی بیشتر خواهد بود. علاوه بر بازداشت‌ها و اعمال محدودیت‌ها, اصلی‌ترین شاخص جمهوری اسلامی ایران  تولید و باز نشر مسیحیت ستیزی سازمان یافته بود که خود را به عنوان جریانی تکامل یافته که از سالهای آغازین انقلاب کلید خورده بود، بروز داد.  

 

 

 تولید پیوسته سلسله برنامه‌هایی علیه مسیحیت و به طور خاص در صدا و سیمای جمهوری اسلامی را میتوان به عنوان بزرگترین پروپاگاندای روحانیون حکومتی و استفاده آنها از ابرازهای رسانه ای دانست. برنامه‌هایی به طور کامل یک طرفه و بدون حضور کارشناسان مسیحی که طلاب و حوزویان در مباحثی یک طرف نه در جهت تحلیل و تحقیق بلکه با اسناد و روایاتی تحریف شده و غیرواقعی دست به تخریب مسیحیت می‌زدند.

جمهوری اسلامی با  بسیج مراجع و مبلغین خود وهمچنین  جذب کشیشان و اسقف‌های واخورده از کلیساهای خاص تحت نظارت دولت‌های دوست در جهت منافع سیاسی  با استفاده از سرمایه‌های کلان دست به برگزاری همایش‌ها و نشست‌های مشترک اسلامی-مسیحی می زند با مسیحیانی که همگی در خدمت سیاست‌ دولت‌های متبوعشان نظیر روسیه، بلاروس، لبنان و  ونزوئلا هستند. اینگونه گردهمایی ها  در سال های گذشته آمار بالایی داشته  و از این بابت پول زیادی به حساب سازمان‌های واسطه مثل بنیاد تقریب مذاهب و اتاق‌های دوستی واریز شد. این سیاست در جهت تخریب مسیحیان راستین با قدرت پیگیری می شود همان طور که در داخل کشور هم از مرزبندی و تعریف مسیحی خودی و غیر خودی غافل نمانده اند و هر چند گاهی صدای تعریف و تمجید تعدادی از مسیحیان حکومتی جمهوری اسلامی در رسانه ها بلند می شود که ایران رنگین کمان زیبایی از زندگی ادیان مختلف در صلح و آرامش است و حضرات آیت الله  خالق این رنگین کمان آسایش و معرفت !!!

 

 

رصد اخبار و گزارش‌های رسانه‌های مسیحی فارسی زبان خارج از کشور و تخریب همزمان چهره‌های مشهور دنیای مسیحیت فارسی زبان و مبشرین بخشی دیگری از  جریان سیستماتیک مسیحیت ستیز است. نهادهای به ظاهر رسانه‌ای با پشتیبانی سرویس‌های امنیتی با اطلاعات ناقص و تحریف شده جریان عظیم پرونده سازی علیه مسیحیان خارج از کشور راه‌انداختند و به طور شاخص در پرونده آنها انواع و اقسام فسادهای اخلاقی و مالی را درج کردند و با استفاده از رسانه‌های خود به دنبال تخریب جامعه مسیحیان فارسی زبان بودند.

 

تقابل جمهوری اسلامی با ادبیات حوزه عرفان، روانشناسی و الهیات مسیحی را نیز نباید فراموش کرد. بسیاری از کتاب‌های مسیحی که سال‌ها تجدید چاپ می‌شدند دیگراجازه فروش به آنها دربازار کتاب و یا نمایشگاه های کتاب داده نمی شود. در مقابل چندین جلد کتاب بی هویت و ضد مسیحیت با اسناد جعلی تاریخی با هدف تخریب منتشر شد که نمونه بارز آن انتشار کتاب خشونت در پناه مسیحیت  بود.

 

نکته آخر و شاید سیاسی‌ترین اقدامات جمهوری اسلامی در راستای مسیحیت ستیزی، دستگیری شهروندان مسیحی خارجی و یا ایرانیان دوتابعیتی بود که برای سفر به صورت موقت به ایران سفر کرده بودند. جمهوری اسلامی با دستگیری این افراد از آنان به عنوان ابزاری برای باج‌گیری و چانه‌زنی‌های بین‌المللی استفاده می‌کرد. در قبال آزادی آنان یا پول‌های بلوکه شده خود در تحریم‌ها را طلب می‌کرد و یا از آنان برای مبادله حکومتی‌های زندانی در خارج از کشور بهره می‌گیرد.

نوشته: نیما حسابیان