ترور به نام خدا
روزی که آمد آن مرد شوم
ترور به نام خدا
admin دسامبر 6, 2016 اشعار دیدگاهها برای روزی که آمد آن مرد شوم بسته هستند
admin سپتامبر 19, 2016 اشعار دیدگاهها برای دلنوشته از خانم گلرخ ایرایی ,عصیان میکند اویی که تاب بودن ندارد این زمانه را بسته هستند
admin آگوست 2, 2016 اشعار دیدگاهها برای شغالان بیشه از شیران گرفتند بسته هستند
شغالان بیشه از شیران گرفتند
سگان پست ایران را گرفتند
به نام دین به خاک ُ خون کشیدند
جفا کردند و ایمان را گرفتند
قدومِ نحس شان سرما به ما داد
ز ما شوقِ بهاران را گرفتند
گلستان ها مبدل شد به خشکی
شکوهِ آن دیاران را گرفتند
خدا را مثلِ ما بازیچه کردند
پلنگِ تیز دندان را گرفتند
زنان را بهرِ شهوت صیغه کردند
به جرمِ عشق مردان را گرفتند
وطن سی سال شد مانند غربت
برادر جان ز ما نان را گرفتند
چنان ما را شکست این زندگانی
برادر جان ز ما جان را گرفتند
به مانند خران در گل اسیریم
ز ما قانونِ انسان را گرفتند
غم و اندوه شد در خانه مهمان
ز ما شادیِ آسان را گرفتند
شده یک آرزو فریادُ شورش
که رستم های ایران را گرفتند
شده در آسمان پرواز ممنوع
توان و خونِ یاران را گرفتند
بیا ای هم وطن هنگامِ جنگ است
شکوهِ سرزمینت را گرفتند
سکوتت یک خیانت هست بر خویش
زمینِ نازنینت را گرفتند
admin جولای 10, 2016 اشعار دیدگاهها برای سرزمین آرزوها بسته هستند
سرزمین آرزوها بود این وطن
در تمدن فرهنگ جز نامها بود این وطن
عاشقان سینه چاک داشت این وطن
از برای حفظ خاک مردمان بی باکی داشت این وطن
تا که آمد مردی از تبار هند
با دروغ و نیرنگ مثل مرد رند
وعدهها بر این ملت بداد
وعدهها هیچ ،انسانیت را هم زین ملت ستاد
بعد مرگش دست ز ملت بر نداشت
ساخت گور او چه خرجها بر این ملت گذاشت
جایی که مردمانی سقفی برای شبها ندارند
روز به روز قبر او را با طلا و نقره میگسترانند
حال اینک جای او هست مرد رند دیگری
مرد دیکتاتور که او را هم گویند رهبری
حال دیگر آرزوها مرده است
به هر گوشه جوانی افسرده است
ز بس نوشتیم از این روزگار نابسامان
گله کردیم از خدا و پیامبر و امامان
حال دانستیم نیست بالاتر ز انسانیت و وجدان
راه حل مشکلات نیست دین و مذهبای جوان
تا زمانی که شیخ و منبر بر پاست
بدان زندگی بر پایه نیرنگ و ریاست
گر خواهی رهایی وطن
از برایش لباس رزم باید کنی بر تن
لباس رزم تو دانش و آگاهی است
از برای تغییر دانش و آگاهی کافی است
نسل در نسل باید بدانیم انسانیت برتر است
هر که این نکته بداند خود بزرگ و رهبر است
سروده رضا امیری
admin می 8, 2016 اشعار دیدگاهها برای آنان که در آن بالا نشستند و فتوا میدهند بسته هستند
admin آوریل 2, 2016 اشعار دیدگاهها برای محمد رضا عالیپیام: بند دو زندان رجاییشهر بسته هستند
admin مارس 14, 2016 اشعار دیدگاهها برای بسته هستند
admin فوریه 24, 2016 اشعار دیدگاهها برای «انتخاباتبازی» بسته هستند
هادی خرسندی
بیا انتخاباتبازی کنیم
دمِ آخری صحنهسازی کنیم
بمالیم بر کلههای همه
همان شیره را قابلمه قابلمه
همان شیرۀ خالص و پُردَوام
ز محصولِ انگورِ باغِ امام
همان شیرۀ این سی و چند سال
که در خیک ماندهست صاف و زلال
همان شیرۀ صادره از خمین
که بفشرده انگورِ آن میرحسین
همان شیره که شُهره در خوبی است
فرآوردۀ دستِ کروبی است
همان شیرۀ هاشمیساخته
که در خیکِ این ملت انداخته
(به رویش نیارید، حالش بد است
گناهش ز مرحومِ سید احمد است!)
همان شیرۀ خیکِ ابریشمی
که جا مانده از دورۀ خاتمی
همان شیرۀ مکه و کربلا
که از صدرِ اسلام مانده به جا
همان شیرۀ خالصِ مذهبی
گرفته شده از مویزِ نبی
به همراهِ افزودههای جدید
از آن جمله یک خُرده خونِ شهید
کمی از تُفِ رهبرِ این نظام
دو سه قطره از جامِ زهرِ امام
دو کیلو از آن کیکِ زردِ گران
دو کاسه لجن از تهِ جمکران
بمالیم بر سر زن و مرد را
هرآنکس که باور نمیکرد را
و نیز آن کسانی که با میلِ خویش
تراشیده موی و سر آورده پیش
اگرچه خبردار از مطلبند
پیِ کسبِ شیره به تاب و تبند
عوامانه کلی تظاهر کنند
مگر خمرۀ خویش را پر کنند
به خوشخدمتی شاکر و خوشدلند
دمِ حوزۀ رأیگیری ولند
هنرمندهایند از مرد و زن
یکیشان همان لطفیِ تارزن
یکیشان همانی که بازیگر است
هنرپیشۀ مردۀ رهبر است
از آن کارگردان چه گویم همی
که افتاده دوزاریاش یک کمی
یکیشان که مردِ ادبپروری است
یکی شاعرِ خاک و خل بر سری است
یکیشان زنی مقنعهدار بود
که بازیگرِ فیلمِ «رگبار» بود
یکی گنده در حیطۀ ورزش است
که از …مالان بیارزش است
یکیشان نویسنده، اهلِ قلم
که رهبر بُوَد شاه و ایشان علم
همه ذکرگوی و همه عابدند
گدای نشسته دمِ مسجدند
همه دستمالِ تملق به دست
بمالند هرجا که مقدور هست
به لطفِ خواصی که هستند رام
نداریم ما مشکلی با عوام
که آنها به اینها نظر میکنند
کپی از قلم یا هنر میکنند
مشاهیر را چونکه باور کنند
کلاهی از این شیره بر سر کنند
خصوصاً که شد شیره یکخُرده صاف
از آن ائتلاف و از آن انصراف
بیا انتخاباتبازی کنیم
دمِ آخری صحنهسازی کنیم
که جز با دروغ و فریب و ریا
گره میخورد کارِ این مافیا
admin دسامبر 21, 2015 اشعار دیدگاهها برای سهم من از یلدا بسته هستند
برای شما همه شب یلداست
برای زندانی سیاسی هم همه شب یلداست
اما این کجا و آن کجا
نمیدانم برای اعدامی چگونه است یلدا
یقین دارم برای او هم همه شب یلداست
اما این کجا و آن کجا
تو خوش باش ای شیخ همه چی زیباست
در سوریه هم برادر پوتین مدافع حرم با ماست
کمی هم فکر مردم غزه و لبنان باش
نظارت کن مباد گندیده باشه میوه هاش
آری دلم نمیخواهد یلدا ببینم
این همه کودک در این سرما ببینم
سروده : رضا امیری
admin دسامبر 17, 2015 اشعار دیدگاهها برای دوباره میسازمت وطن! بسته هستند
Copyright © 2015 radiopars.org